eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
266 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
بشنو برادر سوز فریادِ رفح را در بین موج شعله ها دادِ رفح را بار دگر جلّاد ،بی‌رحمانه سوزانْد لبخندهای کودک شاد رفح را زین غم دل بی‌تاب هر جنبنده ای سوخت آورْد تا در خاطرش یاد رفح را دردا نمی گیرد کنون بر شانه ی خویش دنیا لوای سرخ امداد رفح را آهِ دل این قوم می گیرد به زودی؛ در موجی از خون، جان جلّاد رفح را ﴿وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ﴾ ۱۴۰۳/۳/۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تک بیت بیت بیت غزّه ویران شد،غزل در خون نشست ! دوره،دوران ظهور مرگِ انسانیًت است..!! غزه ی غریب رفح مظلوم
«شاه بی مثل» وقتی که می‌آید شمیمی از فراسوها گل می‌کند هر بار نرگس زارِ گیسوها در وصف تو صد دفتر هستی کم آورده دلداده‌اند آری قلم‌ها و قلم موها پر کرده عطرت آسمان شهر را یک سر شرمنده‌اند از عطر تو هر بار شب‌بو‌ها سر می‌رسد ابری که دلتنگ است و بارانی سر می‌روم در حرکت و تاب و تب جوها در بال بالِ هر کبوتر می‌شوم عاشق دور از شلوغی‌ها و فارغ از هیاهوها دل می‌رود از دست در صحن تو صد‌باره در رفت و آمدهای خادم‌ها و جاروها دستم بگیر ای شاه بی مثلِ خراسانی دستم بگیر ای ضامنِ پرمهر آهوها ... چشمم که روشن می‌شود در ازدحامِ نور گم می‌شوم شب در حرم مابین بانوها پروین جاویدنیا @parvin_javidnia1359
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"به طرّاران خیابان حقوق بشر" "تو" فقط آدمی، تمدّن را، در میان وحوش جار بزن در خیالات خویش نقشه بکش، بر سرِ این و آن هوار بزن نطق کن، توی گوش پرده و مبل، در و دیوار پیروان تو اَند زنده کن یاد "شام آخر " را... جای نوشابه زهرِ مار بزن "تو" مسیحی و "اورشلیم" اینجاست، میخ: تیر و صلیب: اسلحه‌ات بسته‌بسته فشنگ را بردار! روی فرقت دو‌دسته خار، بزن "دین فقط دین توست" غیر از آن، دیگران کافرند و ملعونند سمتِ در "قربه ً الی الشیطان" برو و جیغِ زنگدار بزن * فرض کن در "کرایست چرچ"ی تو، مسجدی کنج شهر پیدا کن "تو" سفیدی و کافیَ است؛ این را_ همه‌جا با غرور جار بزن "تو" فقط آدمی و حق با توست، حقّ ثروت، حیات، آزادی به همین حق، خشاب را پر کن، ببرش روی تیربار، "بزن!" فکر کن بازی‌ای خوشایندست، امتیازت نگاه کن چند است؟ سِنت بر سنت امتیاز بگیر، آخرین سنت: شد دلار... بزن! مثل همجنس‌هات در غزه، مثل هم نسل‌هات در بوسنی چون پدرخوانده‌هات در کابل، با ترّحم تو را چکار؟ بزن! عقده‌های "ترامپ" را بشمار: در سرت درد چین و روسیه اَست به خودت زحمت حساب نده، هی به مغزت نده فشار، بزن * اولی غرق خون! چه تصویری!... دومی را نشانه می‌گیری بچکان زود! سومی در رفت، آفرین! آن یکی؟ "چهار" بزن! به نیاکان خود تمسّک کن، دیگران برده و تو اربابی فرض کن این تفنگ، شلاق است، برده برده است: چندبار بزن تو سفیدی و کافیَ است همین، در خیالت: جهان هیروشیماست ضامن بمب را فشار بده، بر زمین مُهر انفجار بزن تروریستند این مسلمانان، یک‌به‌یک را شبیه مرغ بکُش نانجیبند آسیایی‌ها، با قدم‌های استوار... بزن! به هواداری از حقوق بشر، ته قنداقه را فشار بده نوبل صلح سهم توست، بگیر، در خودت دور افتخار بزن خویش را لحظه‌ای تصور کن، در ویتنام بین هالوها خسته از بومیان آمریکا، با مسلسل کمی سه‌تار بزن آن یکی گیجِ مهر و سجاده است، این یکی روی فرش افتاده است سعی کن تیرها هدر نرود، نکند آن یکی فرار... بزن! فیلمی از قتلِ عام خویش بگیر، پیرمردی چپیده گوشه‌ی راه گل سرخی به یاد استالین، روی پیشانی‌اش بکار! بزن! بعد از آن هم به جرم این کشتار، در سوییتی سه‌خوابه حبس بکِش چند بی‌پول آفریقایی را، در خیال خودت به دار بزن * راستی! فخر سینما و هنر! از مسلمان‌کشی بگو چه خبر؟ عوضِ این به سوگ گربه‌ی خود، دو سه شب کنج خانه زار بزن https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می روید از نو فلسطین، می جوشد از نو فلسطین ... چونان درخت از بن سنگ، می روید از نو فلسطین خون و غبار از رخ خویش، می شوید از نو فلسطین طاغوت می بارد اما، تابوت می بارد اما گهواره ی کودکش را، می جوید از نو فلسطین چون شعله، در گوش پنبه، از شنبه تا پنج شنبه آن جمعه ی شعله ور را، می گوید از نو فلسطین صبح است و خون جاری از گل، بی جاده و کفش و بی پل این راه هر سو خطر را، می پوید از نو فلسطین می روید از نو فلسطین فواره فواره خورشید، می جوشد از نو فلسطین می خیزد و می ستیزد، می کوشد از نو فلسطین هر جرعه رود تکیلا، هر قطره هفتاد دریا آب بقای شهادت، می نوشد از نو فلسطین باور کنیمش به اعجاز، باور کنیمش به پرواز با دست دل، شیره از سنگ، می دوشد از نو فلسطین هم رنگ گل های تازه، با نقش خون و گدازه پیراهن جنگ خود را، می پوشد از نو فلسطین می جوشد از نو فلسطین سجاد حیدری قیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باد را ببین! چگونه بر آب هاشور مى زند تا كنار تو ساكن شود موج را ببين! چگونه بر آبها قدم بر مى چيند گوش ماهيان چگونه براى خواندن آوازهايشان به سوى تو لب باز كرده اند سپاسگزارم دريا كه به پاس او كتابم را سرشارِ خوابهاى صدف كرده اى. پنبه ی آتش گرفته‌ای است‌ قلب من کف مزن‌ ! شعله‌ورش مکن! باد را ببین‌ چگونه درختان را دور می‌زند و سوی دلم می‌خزد کف مزن‌، شعله‌ورش مکن! قلبم را در آتش این جزیره ی تاریخ ب گذار تا بسوزد کف مزن‌ ، شعله‌ورش مکن‌! باد را ببین چگونه مرا در دهان گرفته و بر آب می‌رود!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امـروز پشتِ پنجـره، گلـدان گذاشتم از غصه سر به نرده‌ی ایوان گذاشتم... دست و دلم به شعر نمی‌رفت مدتی! عکسِ تو را کنارِ قلم‌دان گذاشتم... شعر آمد و تو آمدی‌ و خط‌ به‌ خط‌ به‌ خط اسـمِ تـو را نوشتـم و باران گذاشتـم..! با طعــمِ قهوه‌ای که نخـوردم کنارِ تو بر ذهن‌ میزِ خسته دو فنجان گذاشتم... عطــرِ تو را برای غــمِ روزهـــای عید شــالِ تـو را بـرای زمســتان گذاشتـم... از گریه‌ خیس‌ و خالی‌ام‌ امشب‌ که‌ نیستی چتــرِ تو را کنارِ خـیابان گذاشتـم... عشقت مرا به‌ حاشیه‌ رانده‌ست از خودم این‌گــونه شد که‌ سـر به‌ بیابان گذاشتـم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 *به همت محمد علی جهاندیده شاعر نی ریزی اشعارشاعران کشوری درکتاب " شهیدجمهور"جمع آوری میگردد* ⭕اشعار 63 شاعر مطرح کشوری که در وصف و منقبت سیدالشهدای خدمت حضرت آیت الله سید ابراهیم رئیسی و همراهانش سروده شده اند، در دست چاپ می باشد. بنا به گفته سردار سعید کوشکی جهرمی مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در استان فارس این اشعار در قالب کتابی با عنوان " شهید جمهور" به همت محمد علی جهاندیده شاعر نی ریزی گردآوری و پس از ویراستاری و اخذ مجوزهای لازم تا نیمه خرداد ماه سال جاری چاپ و روانه بازار می گردد. ⭕به گفته کوشکی اشعار در قالب غزل و با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در راستای پاسداشت تلاش ها و خدمات خادم الرضا شهید آیت الله رئیسی سروده شده اند. ‼️ *نای ذی خبر، رسانه تراز انقلاب* ‼️ ♦️لینک کانال پیام‌رسان ایتا : https://eitaa.com/joinchat/17317891C3aff4d963b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا می‌خواست در چشمان من زیباترین باشی شرابی در نگاهت ریخت تا گیراترین باشی نمی‌گنجید روح سرکشت در تنگنای تن دلت را وسعتی بخشید تا دریاترین باشی تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود که در شمسی‌ترین منظومه مولاناترین باشی مقدّر بود خاکستر شود زهد دروغینم تو را آموخت همچون شعله بی‌پرواترین باشی خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش تو را تنها پدید آورد تا تنهاترین باشی خدا وقتی تو را می‌آفرید از جنس لیلاها گمان هرگز نمی‌بردم که واویلاترین باشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح شد ،، پنجره‌ها خندیدند ،، شاخه‌ها رقصیدند ،، همه جا بوی شکفتن جاری‌ست ... فرصت بیداری‌ست ،، گام اگر برداریم ،، روشنی نزدیک است ... صبحتون روشن🤍
کار هست! هی مگویید ای جوانان جعلّق: کار نیست کار هست اما برای مردم بیکار نیست! آن مدیر چند شغله زحمتش را می کشد پس مشو پاپیچ کار و فکر کن انگار نیست راز الافی ز مسئولی وزین، جویا شدم گفت: این جز فتنه عمّال استکبار نیست گفت: شغلت چیست؟ بی خود هی چرا نق می زنی؟ گفتمش غیر از فروش تخمه و سیگار نیست گفت: داری شغل والایی خدا را شکر کن مثل سعدی در نظامیّه تو را ادرار نیست! وضع ما در شغل از خیلی ممالک بهتر است تو برو تا گینه، می بینی همین مقدار نیست هرکسی بیکار باشد عارف و آزاده است نزد سالک، شاغل و بیکار، خود معیار نیست نیم ساعت کار هم یک شغل می گردد حساب اشتغال آقا نماز جعفر طیّار نیست گفتمش: بر طبق آمارت تماما" شاغلیم گفت: البته، نمی خواهی برو اجبار نیست دیدم انگاری سرم را شیره می مالد به حرف ظاهرا" بیکار بودن زشت و ناهنجار نیست گفتمش: از سر کلاهم را چرا برداشتی؟ "گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نزهه المجالس جمال خلیل شروانی_.pdf
16.5M
نزهه‌المجالس، جمال خلیل شروانی به تصحیح محمدامین ریاحی گزیده‌ی ۴۰۰۰ رباعی از ۳۰۰ شاعر سده‌های چهارم و پنجم و ششم و اوایل هفتم *مطالعه‌ی این کتاب به علاقه‌مندان رباعی و چارانه‌سرایان، پیشنهاد می‌شود. https://eitaa.com/mmparvizan
دستورِ عشق غیر همین حرفِ ساده نیست با فعلِ سوختن همه ی عُمر ساختَن