eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
267 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیراهن تو بر تنِ این شعر گشاد است  در وصف تن ات شاعر ناکام زیاد است در حسرت فتح ات، قلمِ شاعر و نقاش  زیباییِ تو، کار به دست همه داده ست! شاید قلم فرشچیان معجزه ای کرد  «بازار هنر» چند صباحی ست کساد است جز خنده، سزاوار برای دهنت نیست  نقاشیِ رنگِ لبت این قدر که شاد است یک کار فقط روسری ات دارد و آن هم   بر هم زدن دائم آرامش باد است! من شاعرم و در پی مضمون جدیدم   هر کار کنی پشت سرت حرف زیاد است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ شرح مصرعی از غزلیات حافظ شیرازی در مورد نقش کتابخوانی در زندگی « جز صراحیّ و کتابم نبوَد یار و ندیم » "حافظ" ❇️ کتاب نخستین اکتشاف بشر برای ثبت اندیشه‌های خود بوده است. با ایجاد خط و ثبت وقایع گذشته، زمانِ حال به آینده پیوند خورد، و تاریخ ایجاد گردید. از آن پس، بشر از مرحله‌ی "یک زمانی" گذشت و "چند زمانی" شد، و توانست نسل‌های آینده را از حال خود با خبر دارد. کتابخانه مهم‌ّترین نشانه‌ی تمدّن قرار گرفت. از آن زمان تاکنون هزاران سال گذشته است، ولی کتاب به عنوان نخستین عامل ثبت اندیشه، اعتبار خود را از دست نداده است. در دوره‌ی معاصر رقيب‌هایی به عنوان تلویزیون و اینترنت و ویدئو به بازار آمده‌اند، امّا هیچ یک از آنها نتوانسته‌اند جای کتاب را بگیرند. زیرا خواندن با تأنّی وارد سراچه‌ی ذهن می‌شود و تفکّر را به پویش می‌آورد، در حالی که تماشا و تصویر، از طریقِ تجسّم، القاء فكر می‌کند که این مجالی برای تأمّل باقی نمی‌گذارد. به این حساب، هنوز بهترین وسیله برای تبادل و پخش اندیشه‌، کتاب است. تعدّد کتابخانه و کتابخوان نشانه‌ی پیشرفتگی و خِرَدورزی یک قوم شناخته می‌شود. این است که ما در بعضی از شهرهای پیشرفته‌ی جهان، در هر محلّه یک کتابخانه‌ی عمومی می‌بینیم که کتابهای مهم و کتابهای روز را در معرض دید خواننده می‌گذارند، و گاه کتابفروشی‌هایی به وسعت یک زمین والیبال دیده می‌شوند. این حرف دیروز و امروز نیست. هر زمان بر حسب امکانات خود چنین بوده. حافظ ششصد سال پیش می‌گفت: جز صراحیّ و کتابم نبوَد یار و ندیم تا حریفانِ دغا را به جهان کم بینم باید آرزو کرد که در هر شهر، کتابخانه‌های عمومی تعدّد پیدا کنند و كانونی باشند برای جوانان که بهترین وقت خود را در آنجا بگذرانند. زندگی برگذر است، بنابراین از دو چیز نباید غافل بود: پرورشِ تن از طریق ورزش و پرورشِ روان از طریق آموختن. و از یاد نبرد که هیچ پیشرفتِ واقعی و از جمله پیشرفتِ مادّی و اقتصادی، بدون کمک فرهنگ، میسّر نیست و اعتبار یک جامعه نه تنها به رونقِ بازار، بلکه به رونقِ معرفت است که باز هم حافظ می‌گفت: گوهرِ معرفت اندوز که با خود ببری که نصیبِ دگران است نصابِ زر و سیم ❇️ محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی از .خنده . بخواهید به ما سر بزند ورنه غم دیر زمانیست که همسایه ی ماست
من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمۀ حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✍ مرحوم
عبدالعزیز شبانی، متولد ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۳۱ در فیروزآبادِ فارس بود و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، وارد دانشگاه شد و تحصیلات عالی و تکمیلی خود را با نوشتن رساله‌ی «مهم‌ترین عوامل تأویل ‌پذیری شعر حافظ» در دوره دکتری (در دانشگاه شیراز با درجه‌ی عالی به پایان رساند. دکتر شبانی شاگرد اول دوره‌ی دکتری بود و آن را با معدل ۱۹/۱۹ گذرانده است. دکتر شبانی شاگردان بسیاری را طی چند نسل تربیت کرد که هر کدام صاحب نام و آوازه‌ای هستند و خاطرات فراوانی از ایشان و شیوه‌ی منحصربه‌فرد تدریس‌شان دارند. طی دهه‌های گذشته اشعار و مقالات پژوهشی بسیاری از ایشان در روزنامه‌ها و مجلات کشور به‌چاپ رسیده و نخستین کتابشان را با نام ” از بوف کوری‌ها و “ …مجموعه‌ی رباعی در سال ۱۴۰۱ منتشر کرد که در کمتر از یک سال به چاپ دوم رسید. دومین کتابشان هم که برگزیده‌ی غزل‌هایشان بود، با نام «آهِ آهو» در مهرماه ۱۴۰۲ منتشر کرد. دانش و معلومات وسیع در ادبیات کهن فارسی و همچنین احاطه‌ی کامل بر ادبیات معاصر ایران و جهان، به‌خصوص جریان‌های نوین شعر و داستان، از دکتر عزیز شبانی استادی صاحب‌نظر و کم‌نظیر ساخته بود که همیشه مرجع دوستداران و علاقه‌مندان به ادبیات بود. ادبیات امروز و جامعه‌ی دانشگاهی فارس، استادی توانا و جامع‌الاطراف را از دست داد که به جرات می‌توان گفت جای ایشان حالاحالاها پر نخواهد شد. وسرانجام این شاعر در سن ۷۲ سالگی پس از تحمل چند سال بیماری سرطان در ۷ خرداد ۱۴۰۳ درگذشت.
گفتم این عشق که با ما سر دعوا دارد پس چرا این همه غوغا و تمنا دارد؟ این چه سر است که بُرده‌ست دل و دین یغما آخرِ کار نشسته‌ست و تماشا دارد؟ جام در دست، صُراحی به کف و رقص‌کنان آمده، حالت ویرانی و یغما دارد؟ خاطرم گفت که عشق است لطیف همچون رود غافل از آن‌که پریشانیِ دریا دارد گفتم امروز بیا، طاقت فردایم نیست گفت هجر است، نه امروز نه فردا دارد همه گویند که پایان نرود مسلخِ عشق من ندانم که چرا واله و شیدا دارد؟ گفت از دایره بیرون نتوان شد رامی آن‌که چون نقطه در این دایره سکنا دارد
انتخابات طوفان میان قلب مواج تو برپاست هر قطره یِ شور آفرینت مثل دریاست رد می شویم از خشم نیل و موج هایش وقتی عصای قدرت تو دست موساست ای هم وطن با استواری گام بردار رای من و تو انقلاب دوم ماست با دشمنان هر روز در جنگیم و این بار خط مقدم پای هر صندوق آراست ما مرد میداندار پیکار و جهادیم این سرزمین عمری ست مهد آرمان هاست باید به استقبال خورشید جهان رفت وقتی تمام ترس شب از صبح فرداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل کرد به لب ، دوباره نام عرفه سرمست شدم ز وصل جام عرفه لبریز گناه بودم و خالق من؛ بخشید مرا به احترام عرفه... مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبٌ لاتُغفَرُ إلّا بِعَرَفَاتٍ برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی‏شوند امیرالمومنین،علی علیه السلام «دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص294»