اسماعیل
که گفته قصۀ ما رو به پایان است اسماعیل؟
همین جا نقطۀ آغاز دوران است اسماعیل
سر از دریای خون بردار، علم را بر زمین مگذار
که گاه شروهخوانی، گاه طوفان است اسماعیل
هنوز آیینهها در قتلگاه غزه زیر تیغ...
و زینب بر بلندیهای جولان است اسماعیل
بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت
که عالم حجلهگاه سربهداران است اسماعیل
شهادت نقطۀ وصل «ابوالعبد» است با معبود
مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل
✍🏻 #فائزه_زرافشان
🏷 #شهید_اسماعیل_هنیه
داغ ابراهیم بر دل ماند و اسماعیل رفت
یک خبر تسکین این درد است «#اسرائیل_رفت»
#اسماعیل_هنیه
روز وداع سرخ تو آغاز طوفان است
ایران به فکر انتقام خون مهمان است
پرواز کردی و به سمت آسمان رفتی
چون آشیانت در بلندی های جولان است
دور از وطن صبح غریبی رفتی از اینجا
حتی عروج تو شبیه مرد میدان است
از عید قربان های هاجر کم نخواهد شد
از بس که اسماعیل در ایلش فراوان است
هر کس گذشته از طریق القدس میداند
سرشار از عطر قدم های شهیدان است
قرآن بخوان با آن صدای عرشی ات ای مرد
سوگند بر خونت که صهیون رو به پایان است
#فرزانه_قربانی
به_نام_قدس
قسم به 《ق》
به #قاسم و
به #قدس
قسم به اسم اعظم شهید
به غنچه های کوچک سپید
شکفته گرد ماه
در این شب سیاه
در این شب سیاه...
به خواب رفته ام
" معلمم " کنار یک تفنگ ایستاده است
هم او که با گلوله های سرخ خون
به تخته سیاه روزگار
هزار شعر سبز را نوشت
و نام درس را کمی بزرگتر
#به_نام_قدس
و من
چه بی مقدمه
تمام درس را
در نگاه "همکلاسی ام "
خلاصه می کنم :
《 اگرچه قلب های شیشه ای ما شکست
ولی
برای انتفاضه ای جدید
دوباره سنگ روی سنگ بند می شویم ؛
و کوه می شویم ؛
و کوه
زادگاه چشمه است ؛
و چشمه ، رود
و رودها به #قدس می رسند
در آخرین بهار
این درخت
در کنار سوره های " فجر" و " فتح "
شکوفه می دهد...》
به خواب رفته ام
" معلمم " برای #قدس
یک سوال ساده طرح کرده است ؛
و " همکلاسی ام "
بدون هیچ پاسخی
به گوشه کلاس می رود
تفنگ را به دوش می کشد
و بیست می شود...
#نرگس_مرادی
بارانِ سجّیل
آنکه بهرِ سربلندی آفرید این ایل را
بعدِ ابراهیم عزت داد اسماعیل را
باز خواهد دید دشمن مثلِ فوجِ ابرهه
بر سر خود ناگهان بارانی از سجّیل را
ما ابابیلیم، ما را بیمی از کفتار نیست
پیش از این از پا درآوردیم صدها فیل را
مرگِ هابیلی دوباره طاقتش را طاق کرد
حق به مسلخ میکشد امروز این قابیل را
خوب میدانم به زودی این خبر خواهد رسید:
آسمان با خاک یکسان کرد اسرائیل را
✍🏻 #احمد_شهریار
🏷 #شهید_اسماعیل_هنیه
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانه شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
📆دوشنبه ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۳
⏳ساعت: ۱۷:۰۰
📝باارشاد:
دکتر محمد مرادی
✨موضوع:
شاعران مکتب آذربایجانی
📍مکان:
چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو
🔼ورود برای عموم علاقهمندان به شعر و ادبیات، آزاد است.
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
"تفاوت تعزیه و شعر"
تعریف شعر دشوار است و از آن دشوارتر رسیدن به تعریف #شعر_ناب است. بیشک نمی توان ادعا کرد که شاعری، اثری سروده که فقط شعر است و با دیگر هنرهای زبانی شباهت ندارد؛ اما شعر قاعدتا با دیگر آفرینشهای زبانی تفاوت دارد و هر اثر ادبی، تا آن زمان شعر است که مرز آن با دیگر گونه پها محسوس باشد.
از آسیبهای اصلی شعر معاصر، آمیختگی آن با دیگر گونههای ادبی است. از جمله، بسیاری از اشعار مذهبی، بیش از آنکه شعر باشند، نوحه یا تعزیهاند و همین نکته سببشده؛ متصلان به این گونهها که از طریق هنر نوحهگویی یا تعزیهخوانی و نقالی به شهرت رسیدهاند، در شاعری نیز خود را صاحب سبک و جایگاه بدانند.
این دست از سخنوران، بسیار شبیه منقبتگویان و شاعران دینی عصرهای صفوی و قاجارند که با وجود جایگاهی که از زاویهی تاریخ ادبیات می توان برای آنان قایل شد، به دلیل ضعف ادبی و زبانی، با گذشت زمان و بهمرور، فراموش میشوند.
بسیاری از آثار مذهبی که در دههی اخیر به نام شعر مذهبی شهرت یافته، از این دسته است. شاید بتوان این آثار را به تعزیهها شبیه دانست؛ اما باید در نظر گرفت که بین تعزیه و شعر، در تعریف خاص آن دو، تفاوتهایی بسیار است. تعزیه از سه رکن اصلی تشکیل شده است؛ نخست وزن، دوم روایت و سوم عنصر عاطفهی مذهبی برای تحریک مخاطب؛ چیزی که آن را تاحدودی با کاثارسیس(تزکیه) ارسطویی همانند میکند.
عاطفه در تعزیه و برخی نوحههای مذهبی، عمدتا به وسیلهی اغراق و مبالغههای وصفی و احساسی تقویت میشود و بر مخاطب تاثیر میگذارد. در کنار این موارد، توانایی شاعر یا راوی در نقالی نیز، عنصری برای جذب مخاطبان است. در روزگار ما نیز، شگرد این دست شاعران، شبیه روضهخوانان و مداحان مذهبی است و در سرودههای آنان، تلاش برای جلب مخاطب عام، بیشترین جایگاه را در استفاده از کلام دارد.
حال مرز تعزیه و شعر در چیست؟ پاسخ مشخص است: اتفاق زبانی، تخیل شاعرانه و حفظ فرم زبانی ( و نه روایی).
اگر از این زاویه به شعرهای مذهبی شاخص روزگارمان (منظور در بین تودهی مردم است)، بنگریم، بسیاری از آثار را تعزیه یا نوحه خواهیم دید و نه شعر(بسیاری از کتابهای نشر #آرام_دل را قطعا در این دسته میتوان قرار داد). اغلب شعرهایی که در #شب_شعرها و محفلهای مذهبی خوانده می شوند یا از #صدا_و_سیما پخش میشود، با وجود برخی کارکردهای زیباشناسانه، بیشتر برای برانگیختن مخاطب تنظیم شده اند. این گونه نگریستن به شعر دینی، در روزگار ما به اندازه ای فراگیر شده که صدها تن از شاعران زمان ما را متمرکز بر خلق آثاری با این ویژگیها کرده است.
در نگاهی کلی میتوان گفت، کلیشهزدگی، اطناب غیرشاعرانه، حشوها و دودستگیهای زبانی و در کنار آن فقر اندیشه و نبود عاطفهی عمیق فردی، از آسیبهای بسیاری از این اشعار است.
#شعر_دینی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
باد میآید و میکاهد از آه لب تو
آه از تر شدن گاه به گاه لب تو
اوج یک خواهش تر در دل تابستان است
خنکای سبد توت سیاه لب تو
«بختیاری» شدهام ایل به راه اندازم
رمهای بوسه بیارم لب چاه لب تو
پرده در پرده غزل مست «مرکب خوانی»
میچکد نت به نت از «شور» و «سه گاه» لب تو
غیر من که غَزَلام یک به یک ارزونی تُست
جیگرش پاره بشه هر کی بخواهه لب تو
#حامد_عسکری
«شعرگفتن قریحه میخواهد»
(رسم شاعری)
ای دریغــا کـه عــدهای به خطــا
خـویش را اهــل شعـــر پنـدارند
گــرچـه دارنــد مختصــر طبعـی
بــذر اشعــار سـسـت ، میکـارند
در مَحــافــل به دور شـاعـــرهــا
بــا سمــاجت همیشه درگیـــرنـد
چون گـــدایــان کوچـه و بـــازار
مصـرعی را بــه وام میگیـــرنـد
هسـت شخصی بــدون استـعداد
کــه بــه کـــرّات ، دیـــدهام او را
در مَحــافــل بـــرای یک مصــرع
نــزد اهــل سخــن بــوَد کــوشــا
مصـرعی گفتــه و ز هــر شـاعــر
مصـــرع دیگـــری، بگیـــــرد وام
تــا سرانجــام ، یک غــزل گــردد
زیـر شعر از خودش گــذارد نــام
خواند شعری شبی به یک محفل
که دو مصراعِ شعــر ، از من بود
یک دو مصراع دیگــر از آن شعر
از رفیـــق شفیــق آن تـــن بـــود
شـاعــری گفـت : بیـت پنجــم را
مـن ســرودم بـــرای ایـــن آقــــا
ششمین بیت را که او میخواند
شـاعـــرش بود ، از قضــا آنجـــا
بیـت آخــر که یک تخلص داشت
نیـم از او بــود و نیـم ، از دگـری
بـود بـــازار مشــترک ، آن شعـــر
کـه در آن بـــود ، از همــه اثـــری
الغرض رسـم شاعـری این نیست
شـاعــران خبــرگــان این کــارنـد
گـر شود رسـم ، اهل فـن گـوینـد:
شـاعـــران هـــم کــلاهبـــردارنـد
کـاش قـدری بهجــای این رفتــار
بــود اهـــل تـــلاش و پــویــایـی
تا پس از کسب نکتـههای ظریف
بسُــرایــد غــــزل ، بــه تنهـــایـی
گر که ضعـفی بـوَد در اشعــارش
بشـود نقـــد، نـــزد اهــل سخــن
نقـــد رنـــدانــه هسـت سـازنــده
بــا عبـــارات محکــم و مـتـقـــن
نـاقـــدان سخــن ، بــه اســـتادی
چونکه در عـِـلم شعــر، ممتــازند
به مَحـک نیز مثـــل صَــیرفیــان
سَــره از نــاسَــره ، جــدا سازنـد
ورنـه اینگــونه افتخــاری نیست
شعـــرگــویی بــه همـت دگـــران
شعــرگفتـن قـریحــه میخـواهد
ضمـن آگــاهـی از اصــولِ بیـــان
(ساقیا) بگــذر از قمـــاش دغــل
کـه ره راسـت را ، نپـیـمــــودنــد
گرچه در عین جهــل و بیخـردی
نــام اســتاد بر خـود افـــزودنــد
گـرچـه پُر طمــطراق در همـه جا
چــون سرابنــد نقشـی از بــودن
طبــلهـای حبــابیاند این قــوم
مَملــو از پــوچـی و تهــی بــودن
#سیدمحمدرضا_شمس #شعر
سلام ودرود.
چهل و پنجمین نشست انجمن شعر شیراز دوشنبه 5.15 از ساعت10 تا12 صبح همراه بزرگداشت جناب استاد دکتر جهانبخش نوروزی
در سالن اداره امور شایستگان آموز وپرورش فارس کوچه پروانه ( بولوار زند) برگزار می شود مقدمتان گلباران.
اداره امور شایستگان آموزس،وپرورش
شیراز
🌹💜🌹
شاعران معاصر🌹🌹🌹
محمدعلی بهمنی
او در ۲۷ فروردین ۱۳۲۱ در دزفول به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را در تهران، کرج و بندرعباس گذراند. در همان دوران کودکی، همزمان با تحصیل، در چاپخانهای در تهران مشغول به کار بود و در آن جا با شاعر معاصر، فریدون مشیری آشنا شد و نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰، یعنی در سن ۹ سالگی به چاپ رسید.
بهمنی از سال ۱۳۴۵، همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و پس از آن به شغل آزاد روی آورد. علاوه بر تعلق خاطر به غزلسرایی، شعرهای نیمایی و آزاد او هم قابل توجه است. سرودن ترانه و تصنیف نیز جزء کارهای اوست.
بخشی از آثار او عبارتند از: باغ لال، در بیوزنی، عامیانهها، گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، شاعر شنیدنی است، جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی، عشق است، غزل و ... .
با تلخیص از سیمرغ سخن، پرویز بیگی حبیبآبادی، ص ۳۲ و ۳۳.
#شاعرانمعاصر
#محمدعلیبهمنی
خوبست که از زمان فراتر باشی
در ذهن زمانه سایه گستر باشی
یادت نرود که درشبیخون خزان
همسنگر سروِ سبز باور باشی
#محمدعلی_ساکی
معرفی کتاب
پیاز داغ (کاریکلماتور)
این کتاب را موسی رئیسی وانانی نوشته است و دارای ۲۹ طرح و ۹۲ کاریکلماتور به صورت تمام رنگی و متفاوت از سایر کتابهای چاپشدهی این قالب ادبی است.
کاریکلماتور، اولین بار در خرداد ۱۳۴۶، توسط احمد شاملو، بر آثار پرویز شاپور نامگذاری شد. این کلمه، از واژهی "کاریکاتور" و "کلمه" ساخته شده است و منظور اصلی این قالب، آن است که همان کاری را که کاریکاتوریست در عالم نقاشی و طرح انجام میدهد، توسط نویسنده، با کلمات انجام میشود.
کتاب پیاز داغ، در مهر ماه ۱۴۰۲، توسط انتشارات آفرینندگان، در تهران و در ۶۴ صفحه منتشر شده است.
این هم چند نمونه از کاریکلماتور کتاب:
🔸با تفنگ سر پُر، توی دلش را خالی کرد.
🔸شنا بلد نبود، غرق التماس شد.
🔸همه را ترک کرد تا با اعتیادش بماند!!
🔸در ناهمواریهای زندگی، چرخ خوش شانسیم پنچر شد.
🔸موش میدواند تا خودش پیشی بگیرد .
🔸کشاورز نمونه، تمام لوحها را درو کرد!
🔸با توپ پر آمد؛ ولی اسلحهاش خالی بود.
🔸درد کلیه، برایم سنگ تمام گذاشت .
#معرفیکتاب
#پیازداغ
#موسیرییسی
آسیبپذیر😂😂
از رضا رفیع
میوه میبینم و بو میکشم و میگذرم
چه کنم؟ مفلسِ بیمایهی کوی و گذرم
اصطلاحاً بُوَد "آسیبپذیر" اسم حقیر
یا که "مستضعفِ" سابق که مُبرّا ز زَرَم...
"ابر و باد و مه و خورشید و فلک، در کارند"
این میان، بندهی بیکار فقط دربهدرم
آسمان، گر به زمین دوزم و سگدو بزنم
اقتصادی نگری، باز به دام خطرم
بس که تا خرخره در فکر فرو میروم، آه
سالها هست که حتی ز خودم بیخبرم...
تشویق اذهان عمومی، مجموعه شعر طنز و تحفهی نطنز، رضا رفیع، ص ۱۸.
#شعرطنز
#آسیبپذیر
#رضارفیع
ـــــــــــــــــــــــ
پیر مغان
▪️اصطلاح پیر مغان هم مانند اصطلاح رند در زبان شعر از سنائی تا عطّار از معنی ظاهری خود خلع شده و به کسی اطلاق شده است که در دکان او متاع قلب و تزویر فروخته نمیشود. در دکان او کالائی عرضه میشود که شخص را از هواهای شیطانی و نفسانی دور کند و او را مست و بیخود کند، یعنی از حرص و آز شهوت غافل سازد. پیر مغان مرشد و راهنمای واقعی است.
او کسی است که به تأیید نظر حلّ معمّا میکند و مشکل جویندگان حقیقت را برطرف میسازد. او جام جهانبین و دل روشن و ضمیر پاک دارد و چون از او میپرسند که این جام جهانبین را کی به او دادهاند میگوید در ازل و در آغاز آفرینش، زیرا آفرینش انسان عبث نیست و انسان موجود خوابنده و خورنده و کُشَنده نیست و حامل امانت الاهی است.
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حلّ معما میکرد
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
هدایت در دست پیر مغان است و شیخِ مدّعی و زاهدِ ریاکار وعدهٔ هدایت و سعادت میدهند امّا به ضلالت و شقاوت میبرند. شیخ میگوید در آن جهان تو را شرابی خواهند داد که مستیبخش روح است است و درخور نیکوکاران است، اما پیر مغان همین شراب هدایتبخش را با نور الاهی واقعی خود به تشنگان حقیقت میپیماید، پس اوست که وعده را به جا میآورد:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
▪️در شعر حافظ پیر مغان پیر هدایت و مرشد انسان و انسان کامل است. رند آزادهٔ پاکباز وارستهای است که از همه قیود آزاد است امّا سر تعلیم و ارشاد ندارد. پیر مغان مقامی والاتر دارد زیرا راهبر و راهنما و مشکلگشا است و حافظ نمیخواهد سر از آستان او بردارد زیر آستان او سرای دولت و خانهٔ فتوح گشایش است:
از آستان پیر مغان سر چرا کشم
دولت درین سرا و گشایش در این در است
آئینهٔ جام، صص ۴۱_۴۲
شرح مشکلات دیوان حافظ
شادروان استاد عباس زریاب خوئی
کاریکلماتور
از رحمتالله امیدوار
🌼 بلبلی، پس از گم کردن دفترچهی نُتش، از باغ اخراج شد.
🌼 مردی که در جوانی، هیچ وقت به رکوع نرفته بود، در پیری، همیشه در حال رکوع بود.
🌼 ماهی، پیرو نظریهی اصالت ماهیت است.
🌼 بلبل آسمدار، از گلستان مهاجرت کرد.
🌼 آن قدر مردم را رنگ کرد، تا رنگرز شد.
🌼 اولین جایزهی جشنوارهی بافندگی، به شاعری تعلق گرفت.
🌼🌼🌼🌼🌼
نیشانوش(کاریکلماتور)، امیدوار، ص ۳۷، ۴۱، ۴۲، ۴۴ و ۴۸.
#کاریکلماتور
#رحمتاللهامیدوار