«به تو از دور سلام» و به من از دور جوابی
به تو یک عرض ارادت، و به من از تو خطابی
پر زده کفتر این دل به هوای سر کویت
زمن استغاثه ای و زتو مْهر استجابی
سلام بر حسین
سلام بر عباس
سلام بر عقیله بنی هاشم
وسلام بر اربعین.
اربعین میقات عاشقان مسیر عشق حسین است،
صحنه دلبری و دلدادگی است،
روضه رضوان «سیدی شباب اهل الجنه» و
سند بیعت با آرمان اسوه ایثار است،
میقاتی که رنگ و جنس و نژاد و ملیت رنگ باخته اند در دلبری حسین!
جایگاهی که در نوکری ارباب« والسابقون السابقون» هستند
ولی افسوس که:
دوباره زائرت جا مانده آقا
دلش در هجرتو وامانده آقا
نمی دانم شود کی قسمت او؟
فراقت قلب او رنجانده آقا
افسوس که سعادت نشد همراه خیل زایرانت عمود به عمود و موکب به موکب نظاره گر عشق عاشقانی باشم که گرما و رنج سفر را به پای عشق تو قربانی میکنند،
افسوس که قسمت نشد مسیر بین الحرمین را پا برهنه هروله بروم.
آقای من!
پر کشیده دل من به سوی بین الحرمین
پا به پای دل میام با زایرات امام حسین
نشد امسال دوباره جا پای جابر بذارم
دل بدم به غربت صحن و سرای کاظمین
افسوس که نتوانستم عاشقانه به پنجره شش گوشه ات دخیل ببندم و با اشکهایم گلوی اصغرت را سیراب کنم،
افسوس که نتوانستم پا به پای بی بی زینب بالای تل زینبیه در فراقت های های گریه کنم.
افسوس که نتوانستم شکوه و هیبت و ابهت عباس را در بارگاهش به تماشا بنشینم.
مولای من !
کاش نیم نگاهی کنی و سالی دعوت نامه ما را هم امضا
کاش و ای کاش!!
ک. قالینی نژاد_افروز
تک بیت
بیت بیت عمر ما با شعر وشیدایی گذشت
حاصل ما شاعران جز دفتری صدپاره نیست !!
#حسین_کیوانی
#روز جهانی شاعر گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | سعدی این ادیب را امینِ مشرق و مغرب میدانست!
نام تو چیست ای پدر داغدار من؟
نام تو چیست ای پسر شرمسار من؟
باران بی ملاحظه بر باغ های شرم
نام تو چیست مادر اندوهبار من؟
ای لایه لایه تیرگی، ای پرده پرده ابر
نام تو چیست ای شب دنباله دار من؟
خشمی گمان کنم، ولی از تیره ی غمی
نام تو چیست صاعقه ی بیقرار من؟
در دست هر که می شکفی خشک می شوی
نام تو چیست ای گل بی اعتبار من؟
خاکستری ولی پی هر شعله می دوی
نام تو چیست ای نی آتش سوار من؟
صد جرعه مِی زدی و هنوزت کفاف نیست
نام تو چیست ای هیجان خمار من؟
شب رفت و جیغ سرخ تو ساکت نشد،عجب
نام تو چیست زنجره ی بردبار من؟
نام تو چیست؟ مهر؟ فسون؟ دام یا قرار؟
ای در مقال معرکه آتش بیار من
چیزی بگو که بار گناهت سبک شود
آخر تو کیستی دل امّیدوار من؟
سجاد حیدری قیری
#سجاد_حیدری_قیری
شور اربعین
بعد از هزار و سیصد و اندی سال
اهریمن از نگین تو میترسد
شمشیر کین هنوز به قربانگاه
از حلق نازنین تو میترسد
آن آتشی که خیمهگهت را سوخت
گرم است همچنان به خِرَدسوزی
چون کاهدان، بساط فریب اما
از آه آتشین تو میترسد
شیپور مکر و سفسطه و تحریف
امروز نیز در کف رندان است
بانگش رسیده تا به فلک اما
از منطق متین تو میترسد
تزویر از صراحت رفتارت،
زور و زر از تبلور ایثارت،
توجیه از فصاحت گفتارت،
تردید از یقین تو میترسد
خودکامهگان تجسم آن سنگاند
سنگی که خورده بود به پیشانیت
خونت هنوز مانده به دامانش
اما خود از جبین تو میترسد
آن نی که در سفر، سر خونینت
آیات وحی بر سر آن میخواند
در کوی و برزن است هنوز اما
از صوت دلنشین تو میترسد
امروز اگرچه مغرب ویرانگر
تسخیر کرده است ثریا را
با گنبد دفاعی پولادین
از عزم آهنین تو میترسد
تا نشنود بشر کلماتت را
اصحاب شر به هلهله مشغولاند
چون لشکر یزید، ولی دشمن
از بانگ پرطنین تو میترسد
بنگر که ساحران نوین از عجز
سر را بر آستان تو میسایند
ای وارث کلیم! هنوز آن مار
از جوف آستین تو میترسد
سوی تو آمدند پی پابوس
مردم ز شرق و غرب چو اقیانوس
زین رو سپاه سفسطه و سالوس
از شور اربعین تو میترسد
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_پایداری | #زیارت_اربعین
شب نشینی در بهشت:
خواب دیدم که رفته ام به "بهشت"
همه جا سبز بود و رویایی
میوه هایش رسیده و نوبر
حورهایش عجب تماشایی
محفلی بود گوییا آن شب
مثل "شب های طنز" این ور ِآب
جمع بودند خیل طنازان
شا م هم داشتند جوجه کباب
بمب خنده "عبید زاکانی"
بود مسئول "حلقۀ رندان"
داشت از "موش و گربه های" بهشت
شعر می خواند با لبی خندان
قوقولی خوان رسید مردی که
به گمانم "خروس لاری" بود
" حالت"البته حال خوبی داشت
دست او توی دست یاری بود
جنس مان جور شد در آن شب خوش
چون " گل آقا"به جمع ما پیوست
"میرزا ایرج" پس از سلام و علیک
آمد و صاف پیش بنده نشست
" دهخدا" هم که آن حوالی بود
آمد البته با کمی تأخیر
" احترامی" به احترام " دخو"
بانگ برداشت : دوستان تکبیر
کاکا "توفیق" و دار و دستۀ او
همه مشغول طنز پردازی
مشتی " عِمران" ز دور و با فریاد
گفت ای دوستان منم !بازی
بعد هر کس به نوبه طنزی خواند
"حوریان" غرق شادی و خنده
بس که مشغول کارشان بودند
یادشان رفت ساعت چنده!؟
دیدم حتی جناب "عزرائیل "
خنده می کرد و پای کوبان بود
یک طرف هم جناب "میکائیل "
از چنین شور و حال خندان بود
آمد از سوی "قادر متعال"
این ندا سوی "محفل رندان"
بابت هدیه می دهم به شما
"پنت هاووسی" بزرگ در رضوان
وضع روحی ساکنین بهشت
رفته بالا ز طنزهای شما
جن و انس و ملک در این وادی
یادشان رفته قرص و دار و دوا
غرق شادی و شور بودم که
آمد از دور "مالک دوزخ"
گفت « جاوید » کیست؟ برخیزد
شدم از ترس مثل قالب یخ
گفت برگرد سوی خانۀ خود
جای تو دوزخ است ای بدبخت
چه کسی گفته بین طنازان
بشوی پهن با خیالی تخت؟!
گرچه بُر خورده ای در آن دنیا
بین ارباب طنز قاچاقی
نیست جایت ولی در این محفل
تازه جاگیر و خیلی هم چاقی
با یکی مشت چند تا تیپا
بنده را برد سوی دیگ بخار
گفت حالا برای دوزخیان
تا توانی ادا اصول در آر
چون پریدم زخواب دانستم
بختم از بیخ گشته وارونه
بنده در خواب هم نمی باشم
توی فردوس صاحب خونه!!
شعر طنز
#محمد_جاوید
25 مرداد 1403
چگونه ایرلند
به قدرت ادبی جهان تبدیل شد؟
«همهی ما مثل دیوانهها کتاب میخوانیم!»
این جزیره کوچک برندههای نوبل و بوکر را به دنیا معرفی کرده و صحنهی نویسندگی و نشر پویایی دارد. راز موفقیت آن چیست؟
ایرلند، با جمعیتی نسبتاً کم و تاریخی پیچیده، به عنوان یکی از مهمترین مراکز ادبیات در جهان شناخته میشود. این کشور که خانهی نویسندگانی مانند جیمز جویس، ویلیام باتلر ییتس، ساموئل بکت و سیری بنچاس بوده است، به تولید آثار ادبی برجسته ادامه میدهد. این موفقیت ریشه در فرهنگی عمیقاً غنی از داستانگویی، تعهد به زبان و ادبیات و نظام آموزشی قوی دارد که خواندن و نوشتن را از کودکی تشویق میکند.
علاوه بر این، ایرلند دارای یک جامعه حمایتی از نویسندگی است که از طریق جشتوارههای ادبی متعدد، کارگاههای نویسندگی و مؤسسات فرهنگی تقویت میشود. همچنین، نشر مستقل در این کشور به نویسندگان فرصتی برای انتشار آثارشان میدهد که شاید در کشورهای بزرگتر بهسختی ممکن باشد. این ترکیب منحصربهفرد از سنت، آموزش، جامعه و پشتیبانی صنعتی باعث شده است که ایرلند به یک نیروی قدرتمند در ادبیات جهانی تبدیل شود.
شیوا شکوری