بگذار بشکنند درختان سبز را
با ریشه های محکم ایمان چه میکنند؟
ترسی ندارد از تبر این روزها درخت
با ساقه های نورَس بستان چه میکنند؟
#هاجرساداتدستاران_چکاوک
۷مهر۱۴۰۳
#شهید
پیروز ترین حزب جهان حزب الله
تا هست جهان ، هست حسن نصرالله
ما را ز شهادتش نترسان ای خصم
لا حول ولا قوه الا بالله
عمری است پر از لجاجت و تردیدید
نابودی و انزوای خود را دیدید
دریوزگی از همین ترور ها پیداست
از هیبت لشکر خدا ترسیدید
هر چند که یورش شما جانکاه است
مارا غم و درد و غصه ها و آه است
قدس و تل آویو و باقه را می گیریم
سونامی انتقام ما در راه است
آینده ی لبنان و فلسطین با ماست
پیروزی این نبرد سنگین با ماست
ما پیرو مکتب خمینی هستیم
نابودی صهیونیسم چرکین با ماست
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۹۹۱
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#شهادت_سید_حسن_نصرالله #حزب_الله #صهیونیزم_اسرائیل #فلسطین #پیروزی #اشعار_حماسی_آئینی
🌷تقدیم به شهید والامقام
#سید_حسن_نصرالله
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
خبر، از انفجار قلبها و خانهها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» میگفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستآویز، نصرالله!
لبی وا کن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسهٔ صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریهٔ یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامهٔ پرهیز، نصرالله!
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله!
#میلاد_عرفانپور #شعر #شهید_سید_حسن_نصرالله #حزب_الله
"خفهخون"
نگاه کن! درون خود سقوط کن! سکوت کن!
نظر به تارهای عنکبوت کن! سکوت کن!
بشر! خوشا به غیرتت! بخور... بنوش... شاد باش!
توسلی به قوت لایموت کن! سکوت کن!
تو یادگار گندمی، بهشت لایق تو نیست
در آتش زمینیان هبوط کن! سکوت کن!
به یاد کودکان غزه، چند دسته گل بکار!
به سوگشان دوبسته شمع فوت کن! سکوت کن!
هنوز یکدو گام تا حضیض درّه مانده است
به منجلاب معصیت سقوط کن!
سکوت کن
*
نگاه کن...
نگاه کن...
نگاه کن...
نگاه کن...
سکوت کن...
سکوت کن...
سکوت کن...
سکوت کن...
#محمد_مرادی
#سکوت
#لبنان
#حقوق_بشر
https://eitaa.com/mmparvizan
۸ مهر روز بزرگداشت مولوی
(زاده سال ۶۰۴ق بلخ -- درگذشته سال ۶۷۲ق قونیه)
او جلالالدین محمدبن بهاءالدین، معروف به «مولانا» «مولوی» «ملای روم» و «جلالالدین رومی» است که در کودکی مقارن حمله مغول، با پدرش به آسیای صغیر در ترکیه امروزی رفت و با خاندانش در قونیه مستقر شد. وی پس از فراگیری علوم از پدر و دیگر استادان قونیه و شام، به تدریس پرداخت و بعدها با عارفی بزرگ به نام «شمسُالدین محمدتبریزی» در قونیه ملاقات کرد و از نَفَسِ گرم او چنان به تب و تاب افتاد که تا دم واپسین زندگی، سردی نیافت. در این دوره پرشور که ۳۰ سال از پایان زندگی او را در بر میگیرد، آثار بینظیری از او به وجود آمد.
وی در مثنوی که آن را «مثنوی معنوی» میخوانند، مسائل مهم عرفانی، دینی و اخلاقی را مطرح کرده است که در آن، هنگام توضیح، بهبیان آیات و احادیث و امثال میپردازد. غیر از مثنوی «غزلهای مولوی» همچون دریای جوشانی از عواطف و اندیشههای بلند اوست که با نشیب و فراز همراه است. «مجموعه غزلیات مولوی» «دیوان شمس تبریزی» نام دارد. همچنین کتابهای «فیه مافیه، «مکاتیب» و «مجالسِ سَبعه» از آثار منثور اوست. آرامگاه مولوی در قونیه ترکیه است.
هزار سوگ چشیدیم و داغدار شدیم
چه شد که نسل خبرهای ناگوار شدیم؟
صدای شیون بیروت در جهان پیچید
شبی که باز پر از بهت انفجار شدیم
چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع
چقدر زود به نادیدنت دچار شدیم
دوباره روضه به سمت نیامدن رفت… آه
دوباره خیره به یک اسب بیسوار شدیم
آهای سیبِ سر نیزه! یاد ما هم باش
ببین چطور به خون جگر انار شدیم
نگاه تو همه را برد سمت سرچشمه
تو رفتی و همه با اشک، آبشار شدیم
اگر به خاک نشستیم، از شکست نبود
که گرم خواندن آیات سجدهدار شدیم
قسم به ماه که ما پیشمرگ حضرت صبح…
قسم به سرو که قربانی بهار شدیم
#فاطمه_عارفنژاد
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
به زخمهای پیاپی چقدر تن دادیم
که راه باغ وطن را به خارکن دادیم
به ضربههای مکرر فقط نشستیم و
عمل نکرده فقط داد با سخن دادیم
به جای مشت دمادم دلیل بافیدیم
حواله خنده، به دشنام بددهن دادیم
که کارمان شده تنها شعار پشت شعار
به جان لالهی زیبایمان کفن دادیم
سکوت کرده و گفتیم مصلحت این است
همین شده است که جان، جای خویشتن دادیم
عقب نشینی ما از سر درایت نیست
هلا که رو به سگ هار راهزن دادیم
چقدر تعزیه خوانی چقدر مرثیه _ سوگ
به منفعت تبری دست بیوطن دادیم
چه کردهایم بگو ما برای حضرت عشق
به جای یوسف او کهنه پیرهن دادیم
هزار بیت نوشتیم در ملامت شب
به انفعال شکسته به وعده تن دادیم
به اشک ناله نوشتیم در مجاز ولی
تبر به گردهی رعنای نارون دادیم
شبیه طبل تهی هی صدا درآوردیم
سیاست علوی را به فوت و فن دادیم
منافقان نفوذی _ منافقان سیاه
چقدر خون به دل پیر بتشکن دادیم
قسم به پنجهی خون ریز هر شغال و شغاد
نشان خانهی خود را به گورکن دادیم
#زینب_حسامی