سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیرهشدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟
#قیصر_امین_پور
شروع ماجرای اوست، پایانی که ما دیدیم
در این دنیا نمیگنجید، انسانی که ما دیدیم
مسیحا بود و انفاسش به دلها زندگی میداد
نخواهد شد اسیر مرگ، آن جانی که ما دیدیم
از این سروی که افتاده، هزاران سرو میروید
حریف او نخواهد شد، زمستانی که ما دیدیم
تماشا کن شکوهش را که حتی در دل آتش
تلاطم میکند موج خروشانی که ما دیدیم
بخوان "انا فتحنا" و بخوان از "جاء نصرالله"
سراسر آیه فتح است، لبنانی که ما دیدیم
بدان ای ریشه صهیون، اگر در سنگ هم باشی
به بادت میدهد یک روز، طوفانی که ما دیدیم
#محمدحسین_مهدویان
#سید_حسن_نصرالله
#شعر_آیینی
#مقاومت
#شهادت
#لبنان
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شاعری که حافظ و مولانا از اشعارش الهام گرفتند!
#فرزند_ایران
مرگ اسرائیل نزدیک است
زمین و آسمانهای خدا لبریز تبریک است
خبر پیچیده گویا مرگ اسرائیل نزدیک است..
گروهی با فلسطین و گروهی بر فلسطیناند
به این صورت، جهانِ مرزها در حال تفکیک است
گذشتن از میان شبهه عزمی سخت میخواهد
مسیرش از میان درههای تنگ و باریک است
قسم بر سورۀ «وَاللیل» و بر «وَالشّمس» و بر «وَالنّصر»
ظهور روشنایی، از دل شبهای تاریک است
خدا با خون سرخ بیگناهان نقش زد بر خاک:
قسم بر اسم پاکم، مرگ اسرائیل نزدیک است
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #وعده_صادق | #تنبیه_متجاوز
اِنّا فَتَحنا
بر این آیات روشن باز کن چشم تماشا را
بخوان والیل را، والفجر را، اِنّا فَتَحنا را
به والعصری که گل کردهست در آیینۀ آفاق
نخواهد دید ظالم روشنای صبح فردا را
هراسی نیست افعیها اگر جمعاند در میدان
تماشا کن هنرهای عصای دست موسی را
عیار شیرمردان خدا امروز روشن کرد
فریب سامریها، فتنهٔ گاو مُطَلّا را
شکوه ذوالفقار و بارش سجیلها دیگر
شکست آن شوکت پوشالی بتهای دنیا را..
بهم پیوستهاند اللهاکبرهای پیروزی
ببین در اتصال رودها امواج دریا را..
امام مسلمین همراه خود سجاده آورده
مُصفّا میکند در مسجدالاقصی مُصلّی را
✍🏻 #فاطمه_نانیزاد
🏷 #وعده_صادق | #مقاومت_اسلامی
۱۱ مهر سالروز درگذشت عمران صلاحی
(زاده ۱ اسفند ۱۳۲۵ تهران – درگذشته ۱۱ مهر ۱۳۸۵ تهران) شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز
او تحصیلاتش را در شهرهای قم، تهران و تبریز بهپایان رسانید. نخستین شعرش در مجله اطلاعات کودکان بهسال ۱۳۴۰ بهچاپ رسید و نوشتن را از مجله توفیق و بهدنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.
وی با مجله گلآقا با نامهای مستعار ابوقراضه، بلاتکلیف، کمالتعجب، زرشک، تمشک، ابوطیاره، حلبی، آبحوضی، زنبور، بچهی جوادیه، مراد محبی، جواد مخفی، راقم این سطور و ... و نشریه بخارا همکاری داشت.
سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد و همچنین سالها همکار شورایعالی ویرایش سازمان صداوسیما بود.
عمده شهرت او در سالهایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه بهطور مرتب مطالبی باعنوان ثابت حالا حکایت ماست مینوشت و از همان زمان بر اساس این نوشتهها، آقای حکایتی لقب گرفت و بعدها توسط انتشارات مروارید بهچاپ رسید. از او آثاری بهزبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است.
بسمالله
شب با گلوله تا لب ایوان رسیده است
برخیز باز موسم طوفان رسیده است
آتش دمیده است به دامان دشتها
فصل نزول سورهی باران رسیده است
آه ای درخت سرو! اذان شد قیام کن
صبح تبر زدن به خدایان رسیده است
در امتداد باور خورشید ای وطن
برخیز! وقت مرگ زمستان رسیده است
آیا زمان وعدهی صادق نیامده است؟
حالا که پای کذب به میدان رسیده است
در صفحهی سیاه و سفیدی که چیدهاند
هنگام خودنمایی ایران رسیده است
یک صبح جمعه ما همه بیدار میشویم
لبخند میزنیم که مهمان رسیده است
#وعده_صادق_دو
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#طاهرهسادات_ملکی
#وعده_صادق۲
#حزب_الله_زنده_است