رویداد طنز شهروندی
با حضور طنزپردازان مطرح
💥استاد قاسم رفیعا
💥استاد راشد انصاری (خالو راشد)
و با حضور اعضای محفل طنز بیشوخی
🌟اجرای شعر و طنز
🌟برپاخند
🌟 موسیقی
🌟 مسابقه
🌟اهدای جوایز
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
یک روز دگر مانده که دی سر برسد
پاییز به پیچ و خم آخر برسد
با سوت زمستان شب #یلدا شود و
سرما چمدان بدست از در برسد
#مجتبی_باقی
"گیسوی توست از شب یلدا درازتر"
کـوتـاه گشته عـمـر و مُعمّا درازتر
آواز التماس بـلـنـد است از دهان
دسـتـم بـرای عـرضِ تمـنّـا درازتر
هـر بار آمدم که در آغوش گیرمت
برگشته است دستِ من از پا درازتر
پایان عمر، غفلت من میشود فزون
گـردد غــروب، سـایـهٔ اشیا درازتر
کوتَهتر است روز قیامت ز رحمتش
دستی که میشود سوی دنیا درازتر
#عاصی_خراسانی
دَر نبندیم به نور
به آرامشِ پُرمهرِ نسیم
رو به این پنجره
با شوق سلامی بکنیم
#سهراب_سپهری
مزد پیغمبری
شب در انبوه ظلمت سحر شد
آسمان نمنمک تازهتر شد
زلف پرچین شب تاب برداشت
دستی از حوضِ گل آب برداشت
عاشق از چشمه ی دل وضو کرد
چند رکعت خدا آرزو کرد
عاشق آن عاشق دلشکسته
دل نگو، قصر آیینهبسته
دل نگو، دل نگو، دل چه گویی؟
آه ... از آن عشق کامل چه گویی؟
دل نگو، صحن مشکو زبرجد
شمع و مشکاتی از لعل و عسجد
قصری از آب و آتش ملمّع
بارگاه سلیمان مرصّع
طاق ایوانش از قاب قوسین
چشمه ی آبش از شطّ عینین
گریه در چشم او جوشِ مِی زد
عزم رفتن در او شورِ نِی زد
مرکب از نور آمد براقش
لؤلؤ «لا» به زین و یراقش
چشم او خیره بر بینشان بود
مقصدش آنسوی کهکشان بود
آسمان راه آیینهبندش
راه شیری غبار سمندش
باد در یال اسبش قرنفل
طیفی از آینه، موجی از گل
جوش مِی، شور نِی، اسب هِی شد
جذبه در جذبه آن راه طی شد
رعشه ی وصل در جان او ریخت
چشم واکرد و حیرت فروریخت
جای در بارگاه رضا داشت
یک کمان فاصله تا خدا داشت
سیب سرخ تجلی چشیده
بود بر موج گل آرمیده
باغ گلپرور آورده با خود
هدیه ی کوثر آورده با خود
هدیهای کوثری بود زهرا(س)
مزد پیغمبری بود زهرا(س)
چرا در شب یلدا به سراغ حافظ می رویم؟
سعید بیابانکی؛ شاعر و نویسنده
🔹سعدی و فردوسی و مولوی و نظامی و عطار و سنایی و دیگر شاعران بزرگ زبان فارسی چه گناهی کردهاند که نباید مهمان دورهمیهای خانوادگی شب یلدا باشند؟
🔹خورشید، این منبع لایزال انرژی و نور و روشنایی آنقدر در باور نیاکان ما مهم بوده که معتقد بودهاند شب یلدا را که طولانیترین شب سال است باید به امید تولد میترا و مهر بیدار بمانند و دعا کنند تا خورشید اول دیماه طلوع کند و تاریکی و سیاهی را نابود کند و به حیات رنگ و بویی دیگر ببخشد.
🔹چرا که شغل بیشتر مردم در روزگاران گذشته کشاورزی و دامپروری بوده و خورشید نقش بزرگی در این چرخه اقتصادی دارد. نیاکان ما شب یلدا را شبی شوم میدانستهاند. از بیم آنکه نکند فردا خورشید طلوع نکند تا صبح بیدار میمانده اند و با سخن و نقل و شعر و دعا این شب را به صبح میرساندهاند.
🔹در دیوان حافظ فقط یک بار واژه یلدا به کار رفته و آن هم در غزلی با وزنی که حافظ از این وزن هم فقط یک بار استفاده کرده است:
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید
صحبت حکام، ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
🔹و این نشان میدهد حافظ هم ظلمت شب یلدا را با صحبت حاکمان ظالم برابر میداند! و جالب است که بارها حافظ از واژهها و مفاهیمی مثل مهر، خورشید و نور و مفاهیم مشابه بهره برده و مضمونسازی کرده است.
🔹حافظ با آیین مهر بسیار آشناست. از آنجا که شب یلدا شب زایش مهر است از روزگار پس از حافظ رفتهرفته حافظ جای فردوسی و نظامی و سعدی و مولانا را در شب یلدا گرفته است. به نظر میرسد در میان شاعران پارسی نسبت حافظ با آیین مهر بیشتر از سایرین است.
از آن همـه درنگ و تماشـا تو مانـده ای
از آن همــه تبسم زیبــا تو مانــده ای
با مـا بمان که بی تو به تاراج می رویم
ما نیستیم این همـه، تنهـا تو مانـده ای
تنها صدای توست که می آید از غبار
دنیا نمانده است و به دنیا تو مانده ای
ای کهنه ای که مستی جان تازه می کنی
از جرعه های حافظ و نیما تو مانده ای
مثــل انــار قرمز پاییــزدان به صبــح
لب بـاز کن که از شب یلـدا تو مانده ای
ای عشق ای ستـــاره ی دنبالـــه دار ما
تا پـای جان بتـاب که از ما تو مانده ای
این برگ از کتاب وفا فصل تازه ای ست
با من خودم نمانــده ام امــا تو مانــده ای
سجاد حیدری قیری
خانه در حالتِ مُحاصره است
وضعیت زرد و پُر مخاطره است
عمّه با خاله در مخابره است
ننه سرگرمِ در مشاوره است
● میهمانان سواره آمده اند
● گَلّه ای، بی قواره آمده اند
با دو نیسان و با سه تا پیکان
هُرّه کَش تا شدند مهمانان
کفتری پر کشید رو ایوان
زرخی انداخت صاف در گلدان
● نه فقط یک دقیقه بیشتر است
● شب یلدا تولّدی دگر است
روی کرسی بساطِ آجیل است
دور کرسی که جمعِ فامیل است
آشِ رشته درونِ پاتیل است
میوه؛ موز و انار و ازگیل است
● البته هندوانه و پُفِ فیل
● چیده گشته مقابلِ پاستیل
ننه جون تو نخِ زری رفته
با تامّل، نه سرسری رفته
ماه در زیر روسری رفته
رونق از چهرهء پری رفته
● ننه اهلِ خلوص می باشد
● در پیِ یک عروس می باشد
از گرانی پدر سخن ها گفت
کلماتی قشنگ و زیبا گفت
سخنی چند بی محابا گفت
آخرش هم به طعنه بابا گفت:
● دولتِ ما نظاره گر باشد
● از غمِ خلق بی خبر باشد
کرد دایی مسائلی تحلیل
که خداوند گفته در انجیل
رزق باشد به دستِ میکائیل
پس گرانیست کارِ اسرائیل
● شبِ یلدا شبِ سیاسی شد
● میهمانی عجب اساسی شد
آ تقی هندوانه را که بُرید
زد تعارف که بچّه ها بخورید
به بزرگان بقیّه را سپُرید!
منتها گفت با ولع نخورید
● راه بندان، صفِ توالت شد
● آش با هندوانه کتلت شد
تازه گُل کرده بود محفلِ مان
موج می زد صفا به ساحلِ مان
برق رفت از تمام منزلمان
تا شود دیدنی شمایلمان
● گفت بابا که هیچ هُل نکنید
● خودتان را ضعیف و شُل نکنید
ساعت از نیمه شب گُذر کرده
شب یلدا کنون سفر کرده
ننه از خستگی دمر کرده
خانه روشن شده، قمر کرده
● شب یلدا تمام خاطره شد
● غم و اندوهمان مصادره شد
✍ محمد خوش آمدی
#طنز
#یلدا
#یلدا_خانواده_پرجمعیت
@Tanzvanatanz110
🔴
بیا که فلسفهی این شب دراز این است
که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم...
#سعید_بیابانکی
#یلداتون_مبارک🍉🍎
شب یلدا بیا همخونه باشیم
انارِ سرخ ِ دونه دونه باشیم
کنار چای گرم آرزوها
بیا مثل دلِ هندونه باشیم
*
شبی ای کاش یلدای تو باشم
به فکر چشم شهلای تو باشم
شبِ چله کنار سفره ی عشق
سحر تا صبح شیدای تو باشم
*
لبت مثل انار سرخ یلدا
مزاجت گرم ومهرت مثل دریا
دلت انگار تُلفِ هندوانه
چشات مانند سیب سرخ حوّا
چشات مثل انار دونه دونه
لبت مانند تُلفِ هندوونه
چه حسی داره این طرز نگاهت
زلیخا را به یوسف میرسونه
**
# حسین کیوانی
#یلداتون مبارک
#باطعم طنزیجات
این هفته محفل شعرمون دقیقا روز میلاد حضرت زهرا(س) هست و دو روز بعد از یلدا؛ برای همین گفتیم برنامه رو یه کم ویژهتر ببینیم!😉
ضمن اینکه جایزه شعر ماه 🎁 رو برای بهترین «استفاده از ظرفیت طنز در شعر جدی» داریم، به مناسبت این روزا، اجرای موسیقی 🎼 و پذیرایی یلدایی 🍉 هم داریم.☺️
پس حتما تشریف بیارید تا دور هم یه روز شاعرانهی شاد رو تجربه کنیم؛ هم خنده، هم موسیقی، هم انار!😀
مبارک باشه!🎉
یادتون نره که قراره به بهترین استفاده از «ظرفیتهای طنز در شعر جدی» که جلسه پیش کمی دربارش حرف زدیم، با داوری خود شما جایزه بدیم.🎁
یکشنبه ۲ دیماه
ساعت ۱۶:۳۰ 🕟
#شیراز
T.me/ordibehesht_poetry
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
پاییز من امشب شده بارانیتر
از اشک من آسمان چراغانیتر
در دیدهٔ من که از تو دورم، یلدا
رنجیست که یک دقیقه طولانیتر
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
یه روزی میای
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
بشینم انار دل تنگمو
تا اون دون آخر برات دون کنم
میخواستم بیای تا مگه چارهای
به حال پریشونی من کنی
میخواستم بیای با گل پیرهنت
که تکلیف چشمامو روشن کنی
میخواستم پس از این همه سال و ماه
قد و قامتم رو ببینی پدر!
بشینم پای آخرین قصههات
تو هم پای قصهم بشینی پدر!
چقدر آینه و شمع چیدم برات
چقدر چشم به راهت نشستم بیای
چقدر فال حافظ گرفتم واسهت
تو فالت همین بود: یه روزی میای
میخواستم پس از سالها انتظار
بیای جشن بارون بگیرم برات
ببوسم سر و زلف و پیشونیتو
تو که سر نداری بمیرم برات
#سعید_بیابانکی
#شهدا
#فرزندان_شهدا
صبح، خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
می روم...
دفتر پاک نویسی بخرم !
زندگی را باید از سر سطر نوشت...
#قیصر_امین_پور