eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
273 دنبال‌کننده
2هزار عکس
257 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
رباعی با پنجره های بسته ، تا جور شدیم در گوشه چشم خویش محصور شدیم از عشق سوالی درگوشی دارم ما آدم ها چرا ز هم دور شدیم
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرۀ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار حتی علف اجازۀ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیقِ زمین شانۀ بهار بی‌تو ولی زمینۀ پیدا شدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراسِ سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره شعر دفاع مقدس استان فارس بخش اول: میراث های ماندگار دفاع مقدس(شهدا ، رزمندگان ،‌ آزادگان و جانبازان) نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر اول مژگان دستوری نفر دوم سارا رمضانی نفر سوم پدرام اکبری تقدیری دانیال بهادرانی بخش دوم: دفاع مقدس و شعر مقاومت اسلامی و امنیت ملی نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر اول عذرا نصیری نفر دوم نجمه آرمان نفر سوم فاضل رفیعی غیاثی تقدیری راضیه باقرزاده بخش سوم: شعر دفاع مقدس با بهره‌گیری از مضامین عاشورایی نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر اول دانیال بهادرانی جهرمی نفر دوم فاطمه زینل پور نفر سوم - - تقدیری کبری بهپور بخش چهارم: شعر دفاع مقدس ، ولایت محوری و جهاد تبیین (پرچم ،‌ ایمان و امید ،‌ ایران قوی ،‌ هویت ملی ،‌ محرومیت زدایی و حرکت‌های جهادی) نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر اول کبری بهپور نفر دوم هاجر دستاران نفر سوم پروین جاوید نیا تقدیری حسین مسرور بخش پنجم: تجلی مردم در شعر دفاع مقدس (زنان ، روحانیون ،‌ دانشجویان ،‌ کارگران و کارمندان ،‌ دانش آموزان و ... ) نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر اول - - نفر دوم - - نفر سوم حسین کیوانی نفر سوم (مشترک) محبوبه حمیدی بخش ششم: شعر دفاع مقدس در قالب‌های (کودک و نوجوان ، ‌طنز ،‌ سرود ، ‌ترانه ، قصه ، سپید ، نیمایی و ...) نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر اول زهرا السادات محمدی صادق نفر دوم هاجر جانثار نفر سوم سمیه کشاورز نفر سوم (مشترک) زلیخا بنی ایمان بخش ویژه: شهدای فارس نفرات برگزیده نام و نام خانوادگی نفر سوم زلیخا بنی ایمان تقدیری دانیال بهادرانی تقدیری حسین کیوانی برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره داستان دفاع مقدس استان فارس آذر 1403 داستان کوتاه 1- رتبه‌ی اول سرکار خانم طاهره احمدی 2- رتبه‌ی دوم سرکار خانم سارا فکور 3- رتبه‌ی سوم ریال سرکار خانم پریسا قائد شرفی شایسته تقدیر 4- شایسته‌ی تقدیر، خانم سارا شجاعی 5- شایسته‌ی تقدیر، آقای یوسف علی‌پور 6- شایسته‌ی تقدیر، آقای مهدی زارع 7- شایسته‌ی تقدیر، سرکار خانم سعیده منصوری 8- شایسته‌ی تقدیر آقای حسینعلی ساسانی داستانک: 1- تقدیری ویژه آقای میثم محمدی 2- تقدیری ویژه خانم هما ایران پور 3- تقدیری ویژه آقای محمد قریشی شایسته تقدیر داستانک: 4- شایسته‌ی تقدیر، خانم نجمه عباسی 5- شایسته‌ی تقدیر، مریم چوبینه 6- شایسته‌ی تقدیر، خانم معصومه کلانتری 7- شایسته‌ی تقدیر، آقای سعید ریحانی 8- شایسته‌ی تقدیر، خانم سوسن حاجی پور 9- شایسته‌ی تقدیر، خانم زهرا امینی ............................................................................................................ خبرنامه شاعران 🔻 https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
سوگ سرود کرمان (در سالگرد حمله ی انتحاری به زائران عزیز حاج قاسم، قهرمان ملی ایران) چه جِلجِل است در زمین که خود جماد صیحه زن؟ چه زلزله است، اینچنین هیونِ باد شیهه زن؟ ۱ چه وِلوِله است شهررا، مگر شکست اَرگ بم؟ که گَرد سرخ در هوا، که ریس ِ رَخت ها بَقَم؟ ۲ کِه گُر گرفت از قفا که ریخت این شراره را؟ کِه چشم کرد اینچنین سپهر پرستاره را؟ شکافت آسمان که شد ستاره فرش بر زمین بشوی خون که می رسد نهیب عرش بر زمین! بشوی خون که گرگ ها حریص ِ پویه می شوند که تازه داغدیده ها، به کارِ مویه می شوند! بشوی خون که جوی ها چه مایه خشک مانده اند که رودها مُعَطّل گلاب و مُشک مانده اند! هزار سر به مستیِ چه باده گیج می رود؟ پَشَنگِ خون کیست این که تا خلیج می رود؟ اگر چه شهر، غم تَپش ز داغِ حاج قاسم است بهارِ لاله چیدنی به باغ ِ حاج قاسم است! دَم ِ دِی است و گرگ خو، پس این حرارت از کجاست؟ اگر نه هُرم ِ خون او، پس این حرارت از کجاست؟ نه، این کویرِ شور دَق، نه، عوریِ مفازه نیست۳ که این بهار لاله رو، به غیر خونِ تازه نیست! شکست شیشه ی فلک، نخ ستاره باز شد به هر کناره کُشته ای، چه مایه جان گداز شد! به ویله های مادران، دلِ ستاره ریخته درخت و رخت و دست و پا به هر کناره ریخته! ز ویله ویله ی زنان، دلِ کباب بی بهاست ز گریه گریه اشک و خون، شبِ شهاب بی بهاست! کجاست سوشیانتِ ما، حُسام و سام ای خدا ! که رَخش ِ خویش زین کند به انتقام ای خدا! غلامرضا کافی ۱. هیون: نوعی اسب. ۲.بَقم: گیاهی سرخرنگ در رنگرزی، رنگ سرخ. ۳. مَفازه: بیابان خشک؛ عوری و دق نیز هر دو به معنی خشک و بی آب و علف به کار رفته.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۱۱ دی زادروز محمدحسین شهریار (زاده ۱۱ دی ۱۲۸۵ تبریز -- درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ تهران) شاعر او پس از پایان سیکل "راهنمایی" در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری، به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ثبت‌اسناد مشهد و نیشابور، به‌تهران بازگشت و در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام شد و پس از مدتی به‌ تبریز انتقال یافت. دانشگاه تبریز او را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به‌وی اعطا کرد. در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهورش -حیدربابایه سلام- را سرود. در مرداد ۱۳۳۲ در تبریز با یکی از بستگانش به‌نام «عزیزه عبدخالقی» ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند - دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی - است. او در روزهای پایان زندگی، به‌دلیل بیماری در تهران بستری شد و درگذشت. آرامگاه وی در مقبرةالشعرای تبریز است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قاسم ترین مرد زمانه،، به عشق سردار بی بدیل دلها، سپهبد شهید سردارمقاومت حاج قاسم سلیمانی مردی شبیه باد وباران آمیزه ای از اشک ولبخند مردی که همرنگ خدا بود می شد بنامش خورد سوگند ...... مردی پراز صبر وصداقت لبریز از آیات ا یمان مردی که در گلخنده هایش اندوه وغم می گشت پایان .؟......... خاکی ترین مرد زمین بود سرداری از نسل کمان گیر مجنون تر از مجنون لیلی لیلاتر از مجنون دلگیر ............ درروزگار قحطی مرد تنهاترین مرد زمین بود عاشقترین سردار دوران برخاتم ایران. نگین بود ............. میگفت باید رفت از این خاک شوق رهایی درسرش بود دلتنگ دیدار شهیدان پرواز حرف آخرش بود ........... در روزگار ننگ ونیرنگ بی رنگ چون آیینه ها بود تندیس اخلاص وفتوت آیینه ی صدق وصفا بود ......؟......... درسینه اش عشق ولایت چون ذوالفقار مرتضی بود در کوفه های بی مروت تنها ترین مرد خدا بود .......... دنیا برایش تنگ وتاریک دنیا برایش بود زندان پرواز کرد ورفت آخر تا خلوت پاک شهیدان ........ گرچه سبکبال ورها رفت داغ فراقش بود سنگین فرهاد وش با رفتن خود او مرگ را هم کرد شیرین ......... درکوچه های سرد این خاک می گشت دنبال شهادت آن کوله بار زخمی او پر بود از عشق ولایت .......... آری سلیمان زمان بود قاسم ترین مرد زمانه تا عاشقی وعشق باقی ست نامش بماند جاودانه ......... زود است تا دریا شناسد این موج طوفانی ما را زود است تا دنیا بفهمد قاسم سلیمانی ما را ........... سروده:حسین کیوانی
تقدیم به سردارترین سرباز و سربازترین سردار وطن ،حاج قاسم عزیز دار بر دوش، کجا می روی ای طوفان مرد؟ شهر، پشتش به تو گرم است، خدا را! برگرد! ای تسلای تبرخوردگیِ زیتون ها! فصل بارانیِ مایوس ترین هامون ها! ای کمان گیرترین باورِ این دشت، ای کوه! سایه ات کم نشود از سر این دشت، ای کوه! تیرِ پرتابِ چنین دست و چنین بازویی کی نشیند به تنِ خسته ی هر گردویی؟! هر عقابی به پَرِ تیرِ تو تعظیم کند مرزها را پس از این، تیر تو ترسیم کند! دل به طوفان زده ای، دست مریزاد ای مرد! سرزمین تو پر از مردِ چنین باد ای مرد! هر چه گل، آینه ی پیکر گُلفامت باد! هر چه گهواره، پر از کودکِ همنامت باد! از بلندای تو پیداست سراسر خورشید ای دماوندترین قله! شکوهت جاوید! صبحِ آدینه ی سنگین و... خبر، سنگین تر بغض، سنگین شده و داغِ جگر، سنگین تر خبر آمد تن خونین کسی باز آمد مرد، سردارترین رفته و.... سرباز آمد! شهر در سوگ، تَرَک خوردنِ بارویش را! در کجا دفن کند قوّتِ بازویش را؟! صبح گاهی خبر آمد که تو تکثیر شدی! خواب آشفته ی نمرودی و تعبیر شدی! تو که تکثیر شدی، شهر، "سلیمان" تر شد سایه ات کم که نشد هیچ،.. فراوان تر شد... از پی ات منطقه در منطقه، طوفان شده است بی گمان خون تو فرمانده ی میدان شده است! تکه در تکه پریشان شدی و می جنگی! همه ی باورِ ایران شدی و می جنگی! شهر، امّید به تو دارد و ساماندهی ات جان فدای تو و این شیوه ی فرماندهی ات! این شغالان که به یک گرگ، ارادت دارند از همین پیرهنِ سرخ تو وحشت دارند... ترس، آمیخته با زیر و بمِ زوزه یشان خنده ماسیده به روی لجنِ پوزه یشان... می سپاریم به خاطر، بدن خونینت! پرچمِ کاوه ی ما، پیرهن خونینت! شهر، هر چند که خالی ز "سلیمانی" نیست هر کسی بگذرد از خون تو، ایرانی نیست! از پی ات، عاشق سرمست، فراوان بادا! شیرمردانِ از این دست، فراوان بادا! ای صبوحی زده بیتاب تر از مجنون ها! گاه یادی بکن از طایفه ی دلخون ها! جام می، تا خطِ بغداد، گوارا بادت! "جرعه بر خاک فشاندن" نرود از یادت!...‌ ..................................................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
رفیق ... لحظه لحظه دیدن ِ سیمای ِ زیبای رفیق با کلامی تازه دم ، با عشق و آوای رفیق، زیر باران،بوی باران،جان جانان،روی خیس بوسه بوسه بر سر و بر روی و لبهای رفیق لحظه لحظه حس دل دادن فراوان می شود می کنی از جان و دل هر دم تماشای رفیق می تراود حس و حالی را شبیه ِ ماه و مهر وقت ِ در باران دویدن در تمنای رفیق شعر تر آریم و محفل را غزل باران کنیم قند را از جان و دل ریزیم در چای رفیق آیه های عشق را با شعر خود معنا کنیم جان دهیم از شوق با اشعار در پای رفیق جرعه جرعه ساغر احساس را سر می کشیم در کمال حس و حال و شعر  شیوای رفیق می شود محفل منور زین همه احوال خوش تا بدآنجایی که دیگر نیست همتای رفیق چای و نای و شعر و شوق و لحظه های همدلی خوشدلی می آورد اینگونه دنیای رفیق بی رفیقی بهتر است از نا رفیقان ِ چموش ای رفیق من بدان اینگونه معنای رفیق ۱۰۱۴ ایتا https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 تلگرام https://t.me/khoshdeltanzjedi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یازدهم دی ماه زادروز شاعرِ باران « دکتر سید مجدالدین میرفخرایی » متخلص به "گلچین گیلانی" شاعر
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۱۱ دی زادروز گلچین گیلانی (زاده ۱۱ دی ۱۲۸۸ رشت -- درگذشته ۲۹ آذر ۱۳۵۱ انگلستان) شاعر او در دارالفنون تحصیل کرد و شاگرد استادان عباس اقبال‌آشتیانی و وحید دستگردی بود و از تشویق دستگردی در زمینه‌ سرودن شعر و نشر برخی از آنها در مجله‌ ارمغان بهره‌مندی یافت. وی برای ادامه‌ تحصیل رشته‌ زبان و ادبیات فرانسوی "درس‌های فلسفه و علوم تربیتی" را در دارالمعلمین عالی و دانشگاه تربیت معلم برگزید. او پس از فراغت از تحصیل، در آزمون اعزام دانشجو به اروپا شرکت کرد و در سال ۱۳۱۲ از طریق بندرانزلی به روسیه و اروپا رفت و سرانجام در انگلستان ساکن شد.. پس از آموختن زبان انگلیسی، با توجه به رشته‌ای که وزارت معارف ایران برای او مقرر کرده بود، به تحصیل در رشته‌ ادبیات انگلیسی پرداخت اما پس از مدتی بی‌علاقگی خود را به این رشته نشان داد و با وجود مخالفت مقامات مسئول ایرانی، با گذراندن دوره‌ مقدماتی به تحصیل در رشته‌ پزشکی دانشگاه لندن مشغول شد. وی مشغول تحصیل در رشته‌ پزشکی بود که شعله‌های جنگ جهانی دوم درگرفت و تحصیلش مدتی به تعویق افتاد اما به خلاف دیگر دانشجویان ایرانی، در انگلستان ماند و با گویندگی در فیلمهای خبری و اخبار رادیو با ترجمه‌ اخبار و حتی رانندگی آمبولانس، آن شرایط دشوار را سپری کرد. تحصیلات گلچین در پزشکی عمومی و دوره‌ی تخصصی بیماریهای گرمسیری، سرانجام در سال ۱۹۴۷ به پایان رسید، اما او در لندن اقامت کرد و به ایران بازنگشت. در این شهر مطب داشت و مشاور پزشکی سفارت ایران در لندن بود. علاوه بر این، از کمک به ایرانیانی که برای معالجه به انگلستان می‌آمدند، دریغ نمی‌کرد. گلچین با ای، جی، آربری،‌ ایران‌شناس نامور انگلیسی دوستی داشت. شعرهای او را به انگلیسی برگردانده و شرح‌هایی درباره‌ آنها نوشته است. مسعود فرزاد، که سالها در انگلستان اقامت داشت، دوستی صمیمانه‌ای با گلچین داشت. برخی شاعران و نویسندگان و ادیبان ایرانی که به انگلستان سفرهایی داشتند نیز با او دوستی یافتند: رعدی آذرخشی،  ناتل خانلری، صادق چوبک،  اسلامی‌ندوشن، محمد زهری، ابتهاج "ه.ا.سایه" هم که پسرخاله‌ گلچین بود، دیدارهایی با او در انگلستان داشتند. شعر معروف "باز باران با ترانه" که در کتابهای درسی قدیم چاپ شده بود از گلچین گیلانی است.
   باران....    باز باران  با ترانه     با گهرهای فراوان     میخورد بر بام خانه     یادم آید روزباران  گردش یک روز دیرین    خوب و شیرین  توی جنگلهای گیلان    کودکی ده ساله بودم  شاد و خرم    نرم و نازک  چُست و چابک    با دو پای کودکانه  می دویدم‌ همچو آهو    می پریدم از سر جو  دور می گشتم ز خانه    می شنیدم از پرنده‌  از لب باد وزنده    داستانهای نهانی  رازهای زندگانی    برق چون شمشیر بران  پاره میکرد ابرها را    تندر دیوانه غران  مشت میزد ابرها را    جنگل از باد گریزان  چرخ ها می زد چو دریا    دانه های گرد باران  پهن می گشتند هر جا    بس گوارا بود باران  به چه زیبا بود باران    می شنیدم اندر این گوهر فشانی    رازهای جاودانی، پندهای آسمانی    بشنو از من کودک من  پیش چشم مرد فردا    زندگانی _ خواه تیره، خواه روشن    هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا         /
دل و دینـم به فنا داد یکـی یار ، ظریف که ظریفانه کند فتنه به هر کار ، ظریف به دلم بود که جَستم دگـر از بند غمش ز چه غافل شـده ام باز گرفتار ، ظریف هرچه رِشـتیم کند پنبه و با پنبه بُرَد سَـرِ یاران و نهد بر سـر بازار ، ظریف زِ چـه ‌ عـوعـو نکند ترک دغـل باز کـنون که رها کرد چنین توله سـگ هار ؟ ظریف رو به دشـمن بگشـاید ، دَرِِ دروازه شـبی که شـبیخون زند آن لشکر تاتار ، ظریف پیش اغیار زند قهـقهه با عشـوه ی ناز ز چه با ما شود او عقرب جرّار ، ظریف زده آتش به دلـم بانگ من الذله ی او که به فریادم و هیهات ز آزار ، ظریف ببرم درد و غـم از دسـت طـبیبم به کـجا چو بدیدم که پزشکم شده بیمار ، ظریف به جز از دادن و دادن که ندارد سخنی و دگر داد و دگر داد و دگر بار ، ظریف جام زهری که بنوشید از آن پیر مغان بعمل آمـده در خمره ی خمّار ، ظریف بگریزم دگـر از هــرکه رَوَد شـیوه ی او چه به پندار و به گفتار و به کردار ، ظریف دیر نَبوَد که زند آتش و بر خاک ، کِشَد تنِ رنجـورِ وطن را به سرِ دار ، ظریف افراز۱۴۰۳٫۰۹٫۱۸
یاقوتِ لب ِلعل ِتو ،یاقوت مرا قوت! یاقوت نهند نام ِلبِ لعلِ تو یا، قوت قربان وفاتم، به وفاتم گذری کن ! تا بوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت ! _عباس_صبوحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیچاره‌تر از آدم و عالم هستیم ماتم‌زده‌ای مثل محرّم هستیم نه گندمی و نه یار گندم گونی ما هم دلِمان خوش است آدم هستیم!
باران گرفت و دیده ی تر آفریده شد با نقش گُل به کوه؛ اثر آفریده شد انسان مدام در پی گفتار تازه بود اینگونه بود شعر و هنر آفریده شد از حسرتی که در دل آدم نهفته بود سیب لب و فریب بشر آفریده شد وقتی که از بهشت و ساحل آرام رانده شد آمد به این زمین و ضرر آفریده شد کام دهان آدم و حوا چو تلخ بود انگور سبز و قند و شکر آفریده شد در سجده گاه بتکده جهل و غرور بود آمد خلیل و خشم تبر آفریده شد دیوانگی و قتل بشر ابتدا نبود با خلق پول،‌ جنگ و شرر آفریده شد فریاد و بانگِ همسرِمن؛ "شاعری بس است شعرم تمام؛ توپ و تشر آفریده شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 🎥| جزئیات دقیق فراخوان کنگره‌ی ملی شعر «مکتب گمنامی» 🔖 در این مصاحبهٔ پرسش‌وپاسخ محور می‌شنویم صحبت‌های دکتر محمد مرادی، ریاست دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و دبیر علمی کنگره را در خصوص جزئیات دقیق فراخوان پنجمین دوره‌ی کنگره و اطلاع از نحوه‌ و شرایط ارسال اثر 🕊 شما هم می‌توانید، با واژ‌ه‌ها قدردان امنیت آفرینی مدافعان امنیت کشور باشید! 🏔| کنگره‌ٔ ملی شعر مکتب گمنامی 🇮🇷| @maktabegomnami ●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○ سایت | ایتا | بله | سروش