"نقدی بر دفتر شین/ از عاشورا تا روزگار ما"
بخش دوم
_تسامحها و ایرادهای موسیقایی:
از جنبههای شگفت این مجموعه که در دیگر دفترهای #جلیل_صفربیگی کمتر دیده میشود؛ تسامحها و بیش از آن ایرادهای موسیقایی است. مسئولیت برخی از این تسامحات را میتوان با حسن نیت، متوجه اغلاط تایپی کرد هرچند حذفنشدن این موارد در چاپهای بعدی؛ کمی سوال برانگیز است. برای مثال:
یاران همه دارند کفن می پوشند
عطشاناند و غرق بانگ نوشانوش اند (ص۳۹)
که مصرع دوم با هیچ یک از اوزان رباعی همخوانی ندارد و بخشی از آن اضافه بر وزن است. یا مصراع اول بیت زیر:
فردا اصغر نیز تاب خواهد آورد
خنده به لب رباب خواهد آورد (ص۴۱)
یا مصرع اول در بیت زیر:
هر منزل داغی بر جگر زینب ماند
تا شام چقدر کربلا شد تکرار(ص۶۵)
یا مصراع اول بیت زیر:
یک سو ماه بود و سوی دیگر خورشید
گاهی این سوی و گاه آن سوی دوید (ص۸۱)
یا نمونه زیر که احتمالا خطای تایپی است:
وقتی که سر حسین را بر سر نیزه... (ص ۳۳)
یا مصراع دوم بیت زیر که موسیقی ای ناخوشایند دارد:
مهمانی تلخ است اگر می خندیم
راهی در هرجا بود، چاهی کندیم (ص۹۰)
با توجه به اساس ایجاز در موسیقی و زبان رباعی؛ برخی رباعیها نیز برای رسیدن به موسیقی خود به تغییراتی در تلفظ نیازمندند که این تغییرات و اختیارات چندان سازگار با منطق شاعرانه نیست؛ از جمله تلفظ "و" در مصرع زیر:
فردا روز عشق و روز شادی است (ص ۴۶)
یا کشش "به" در آغاز مصرع زیر:
به شام کسی نمی رود از اینجا (همان)
یا "و" در مصرعهای زیر:
زینب زینب گفت و جان داد حسین (ص۵۹)
حمد است و برائت است و اعراف و فجر (۸۷)
در نگاهی کلی، کشش هجای کوتاه (هرچند اختیاری عروضی است) در رباعیهای صفربیگی بیش از چارچوب شاعرانه و متعادل کاربرد یافته است.
_تفنن تکرار در مصراع سوم:
نوآوری.های صفربیگی در این دفتر، جایگاهی مناسب در کارنامه ی ادب عاشورایی دارد؛ اما گاه به شگردهایی تکرارشونده و بازیهایی پیشبینی شونده تبدیل میشود. ازین جمله است تکرار یک یا دو کلمه در مصراعهای سوم برخی رباعیها از جمله مصراعهای زیر:
من من من من من تو تو تو تو تو (ص۳۰)
یادت یادت یادت یادت آمد؟ (۳۱)
وقتی وقتی وقتی وقتی وقتی (۳۳)
زینب زینب زینب زینب زینب (۵۷)
_ دو دستگیها و حشوهای زبانی:
به دلیل اختلافی که بین شگردهای نوآورانه و موضوع نمود یافته، گاه دودستگیهایی زبانی در مجموعه دیده میشود. مثلا کاربرد کلمهی "اوفتاد" در بیت زیر:
وقتی که به روی دست بابا جان داد
یک سو تنش اوفتاد و یک سو سر او (ص ۳۲)
یا زاید بودن دستوری و آوایی (که) بعد از هرچه:
از هرچه که بود و هرچه شد برگردیم (ص۳۶)
یا کاربرد سنتی فعل "گویند" در بافت زبان معاصر رباعی ۲۳(ص۴۲) یا فعل "کند" در رباعی ص ۵۰ یا حشو در ترکیب "علی اصغر کوچک ما" ص ۵۱.
_ علاوه بر موارد یادشده، در مجموعهی "شین" برخی ردیفهای طولانی چندان در خدمت فضای شاعرانه نیست.( ص۲۹، ۳۰، ۳۵ و ...) همچنین برخی مصراعها یا بیت نخست تنها به هدف مصراع پایانی و بدون رسیدن به هویتی شاعرانه خلق شده (ص ۲۵ مصرع دوم و ...)که اغلب به دلیل کوششی بودن فضای اشعار و دشواری ساحت شعر عاشورایی بوده است.
برخی تصاویر با منطق شاعرانه سازگار نیست چون استفاده از "شلیک" به جای "پرتاب" در بیت زیر و در توصیف تیر:
انگار که از سقیفه شلیک شده
هر شعبهاش آب میخورد از جایی (ص۵۶)
همچنین صفربیگی برای بازسازی کربلا و تغییردادن فضا مناسب روزگار ما، به نوآوریهایی دست زده که فضای معنوی اشعار را به بستری خلاف سنت عاشورایی (محتملالضدین) کشانده است:
تیری به گلوی حرمله خواهد خورد
سر از تن شمر هم جدا خواهد شد(۴۰)
فردا سر شمر میرود بر نیزه (۴۳)
یا مضمون خرافی "دامادی قاسم" را به شعر عاشورایی کشانده:
فردا قاسم منتظر دامادی است(ص۴۴)
همچنین در رباعیهای (ص ۷۱، ۷۴ و ۸۸) دچار غلوّهای مذهبی شده است. با وجود اشاره به همه ی این کاستیها، مجموعهی "شین" در بر دارندهی ابیات و رباعیهایی زیباست که در پایان تعدادی از آنها را از نظر میگذرانیم:
تو حُر نشدی، مگر چه کردی با خود؟
فریاد حسین هم اثر در تو نکرد
*
بیتی است فقط قصیدهی عشق و وفا
دستان تو هر دو مصرع این بیتاند
*
میخواست که خطبهای بخواند در خون
از منبر دستان پدر بالا رفت
*
ای تیر نبر حلق علی اصغر را
تو فکر کن این گلوی اسماعیل است
*
من هستم و تو مباد از اینجا برویم
هرچند چراغها همه خاموشند
*
من بودم و تو به نیزه سر را بردیم
من بودم و تو خون خدا را خوردیم
من بودم و تو خرابه و یک دختر
من بودم و تو که تشت را آوردیم
*
من بودم و تو باز مباد از یادت...
چندی است که میرود زیاد از یادت
من بودم و تو نگو که نه! میترسم
کم کم برود ابنزیاد از یادت
#نقد_شعر
#شعر_دینی
#رباعی_عاشورایی
#محمد_مرادی
@mmparvizan