پاییز مرگها و بهار مقاومت
آلالههای سرخ دیار مقاومت
سید حسن، حجازی و یاسین و مغنیه
جانم فدای ایل و تبار مقاومت
از باغهای غمزده سرریز میشود
دردانه
های صبر انار مقاومت
ای انعکاس روشن جولان زندگی
زنده است کوه دامنه دار مقاومت
گل بوتههای زخمی و اسلیمی امید
آمیزههای نقش و نگار مقاومت
بار امانتی است که بر شانههای ماست
بر دوش ماست قرعهی کار مقاوت
تا انتهای جادهی تاریخ میرویم
از ابتدای راه کنار مقاومت
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
سر زنده ایم بر سر دار مقاومت
#مارال_افشون
#فلسطین
#غزه
#حزب_الله
#لبنان
#قدس
#سیدحسن_نصرالله
#مقاومت
آه
آه
آه
نصــرالله...!
ما
در روزگار صلح جهانی
زندگی میکنیم؛
و
-با عرض معذرت-
تصمیم گرفتهایم
سلاحهایمان را
زمین بگذاریم...
(امضای سازمان ملل تضمین توافق ماست!)
بــــرادرْ آمریـــکا
و اسرائیل
برای صلح
پیشقدم شدهاند.
غزه
و ضاحیهی بیروت را
شخم زدهاند؛
بمبهـا
یکـــی
یــــکی
روی زمین کاشته میشوند
و غنچههای گل سرخ
دسته
دسته
در دامن عروس خاورمیانه
میشکفند!
دیر نیست
که ما
از نو
مزهی گلابیهای باغ برجام را
بچشیم.
گلابیها...!
آه
آه
آه؛
«نصرالله»
رفته است
ولی
نصرت الهی
از میان نخواهد رفت!
«زخمیم
خنجر یمنی را بیاورید
زنجیرهای سینهزنی را بیاورید».
«بیروت»
بوی باروت میدهد
و ما
همچنان
در ترافیک تبلیغات «سرای ایرانی»
گیر کردهایم؛
فروشگاههای زنجیرهای
زنجیر دست و پای کاسبها هستند.
میپرسم:
جاودی کدام اکسیر
ما را
از «سهراهی شهادت»
در طلاییه
به هیاهوی سهراه افسریه
کشانده است؟!
همه جای ایران
«سرای لوازم خانگی»ست؛
و تلویزیون
برای «شهر فرش»
فرش قرمز پهن کرده است!
به کجا شکایت ببریم
وقتی که
خبر آنلاین
فرارو
و اقتصاد 24
همراه با اینترنشنال
نگران حریم هوایی اسرائیل هستند؟!
و دنیای اقتصاد
لفظ «شهید»
در دهانش نمیچرخد؟!
ای لعنت
به رسانههای منحطّ!
جریان،
قطع شریانهای اقتصادی اسراییل است؛
مرحبا به یمن
که عرصه را
بر صهیونیستها
در تنگهی بابالمندب
تنگ کرده است...
«سوارانِ کهاند اینان
خدایا
پشت دروازه؟!
اُویسانند
هر سو بر افقهای قَرَن پیدا...».
قرن جدید
قرن ولایت اسلام است.
ما
وسطباز نیستیم؛
«أُمَّةً وَسَطًا» هستیم
و عهد کردهایم
که دقیقاً
و همیشه
وسط میدان مبارزه باشیم.
یکی به نعل
و یکی به میخ
-شبیه ترکیه-
سیاست ما نیست؛
ما
آمدهایم
تا میخ آخر را
به تابوت صهیونیست بزنیم...
#مصعب_یحیایی
گیرم که بشکنید درختان سبز را
با ریشه های محکم ایمان چه میکنید؟
ترسی ندارد از تبر این روزها درخت
با ساقه های نورَس بستان چه میکنید؟
گیرم به هر بهانه بچینید بالمان
با فکر اوج در سر مرغان چه میکنید؟
هر گوشه پا نهید،همانجا در آتش است
با روزگار بارش باران چه میکنید؟
ای خفتگان گنبد آرام عنکبوت
با اضطراب غرش طوفان چه میکنید؟
گیرم بریده اید زبان های شهر را
با بغض های زخمی لبنان چه میکنید؟
صدها حسن فدای حسینیّه ها ولی
با مشت های محکم تاوان چه میکنید؟&
هر جا به ساعت است نگاهی و منتظر
با لحظهی رسیدن فرمان چه میکنید؟
این ناله ها،صدای تبرهای آخر است
با ریشه های محکم ایمان چه میکنید؟
#هاجرساداتدستاران_چکاوک
۷مهر۱۴۰۳
#شهید
#مقاومت
شب تاریک خواهد رفت
بخوان در گوش دنیا «رتل القرآن ترتیلا»
بخوان از نصر از اسرا... «و نزلناه تنزیلا»
بخوان: موسی به نفرین لب گشود آواره شد این قوم
که سرگردان و حیران شد از این صحرا به آن صحرا
بخوان همسفرۀ جالوت با دستان خونآلود
ندارد سهمی از خاک مقدس یک وجب حتی!
به دلهای پر از طغیان و کفر و کینه: «قل موتوا»
به چشمانی که بازند و نمیبینند: «اُنظرنا»
دمشق و غزه و بیروت و بغداد است یا تهران
وطن جاییست که پیچیده آنجا عطر خون ما
به نابودی آن فرعون ذیالاوتاد، آن جلّاد
به خونخواهی خونی که چکیده از سرِ یحیی
عماد و صالح و قاسم، ابومهدی و اسماعیل
چنین پیمان خون بستند در سرتاسر دنیا
که خاکستر نگردد شاخههای کوچک زیتون
نسوزد خانهای بر شانههای مسجدالاقصی
نبندد جای قنداقه، کفن را بر تن نوزاد
در آغوشش نگیرد مادری فرزند بیسر را
جهان از درد میپیچد به خود، آمادۀ فجر است
شب تاریک خواهد رفت «وعداََ کان مفعولا»
صدای غرّش آزادگان عالم است آری
به زودی میرسد یک لشکر آزاده از هرجا...
✍🏻 #طیبه_عباسی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #لبنان
نخ به پای بادبادک های کم طاقت مبند
زندگی را هر چه آسانتر بگیری، بهتر است
#فاضل_نظری
احوال زمین اگر بههمریز شده
چون صبر خدا دوباره لبریز شده
قلادهی محکمی به صهیون نزدید
دندان درنده خوییاش تیز شده
#ثریا_ستوده_بحرینی
.
اا═.🍃.═════════╔
چه گویی نیست مولانا از ایران؟
اا═════════.🍃.═╚
اگر از شما بپرسند که جلال الدین محمد بلخی ایرانی است یا ترک؟ بگویید این خُراسانی قطعاً پارسی زبان بوده است. اما پیش از آن که به زندگینامۀ مولانا استناد کنید، سراغ آثار خود مولانا بروید. هر مؤلف یک "جهان-متن" دارد و جهان-متن وی با سپهرهای فرهنگی و هویتی پیوند استوار میخورد. در درون آثار مولانا یک ایران فرهنگی، راسخ ایستاده است و خاستگاه هویتی او را فریاد میزند؛ جلال الدین بلخی، تعلقِ تمام عیار به سپهر فرهنگی ایرانی دارد که اگر آن را از آثارش بیرون بکشیم، غزلیات شمس و مثنوی و دیگر آثار مولانا بخش عمدۀ رمزگان فرهنگی و بنیان هویتی خود را از دست میدهد. شاخصهایی که تعلق هویتی و فرهنگی متن و مؤلف را نشان میدهد، از ناخودآگاه مؤلف در متن مینشیند. حتی زمانی که مؤلف به زبان دیگری مینویسد، یا اثرش ترجمه میشود آن سازهها در شالودۀ متن میمانند.
برخی از عناصر ایرانی که در صفحهصفحۀ آثار مولوی خود را به رخ خواننده میکشند از این قرارند:
۱. جغرافیای ایرانزمین
نام شهرها و مکانهای ایرانشهر:
ایران (۲ بار)، تبریز (۶۰۰)، بخارا (۳۰)، سمرقند (۱۳)، سبزوار (۹)، سپاهان (۷)، بلخ (۵)، خراسان (۵)، کُهستان (۴)، همدان (۴)، کرمان (۳)، نشابور (٢)، خوارزم (3)، قزوین، غزنی، توسی، ری (رازی)، مرو (مروزی)، کابل، خوزی، گیلی، غوری،
اما از شهرهای ترکیه و سوریه که مولانا بخش عمدۀ زندگی خود را در آن دو منطقه گذرانده فقط این نامها را میبینیم:
ترکیه: قونيه (۴)، قيصريه (۱)، لارنده (۱)، انطاکیه (۱)
سوریه: دمشق، حلب،
از یاد نبریم که در روزگار مولوی، ترکیه امروزی، جزو ایران فرهنگی بود؛ هم به لحاظ زبانی و ادبی و هم به لحاظ ساختار سیاسی و دیوانی سلجوقیان در گسترۀ ایرانشهر فرهنگی قرار داشت.
۲. نامها و نشانهای تقویم خورشیدی ایرانی
نوروز (۹)، مهرگان (۲)، بهمن (۲۰)، دی، تیر ماه.
این تقویم و مناسبتهای آن که به ایام العجم مشهور است از ایران باستان متمایز کنندۀ ایرانیان از دیگر ملل پیرامون بوده است. (نک. آثار الباقیه بیرونی)
۳. موسیقی ایرانی
نظام موسیقی ایرانی که پیشینهاش را به روزگار ساسانیان میرسانند در غزلیات مولانا پر رنگ است. مولانا بنا به گواه سخنان خود او در غزلهایش غالباً با آهنگها و نواهای ایرانی در سماع میرفته است. نام برخی از نواهای ایرانی در غزلیات شمس از این قرار است.
پردۀ عشاق، پردۀ حجاز، رهاوی، بوسلیک، حسینی، راست، پردههای شاهوار، زیر خرد، زیر بزرگ، سپاهان،
و سازهای ایرانی: سرنا، بربط، چنگ، چغانه، تنبور و ...
۴. اساطیر و تاریخ ایران
رستم (زیاد)، سیمرغ (٣٧)، کیقباد-قباد (۳۰)، کیخسرو (١٢)، خسروانی (٩)، بهرام (٨)، جام جم (٨)، مانی (٨)، ضحاک (٦)، فریدون/افریدون (٦)، جمشید (٥)، تهمتن (٤)، کاووس (٤) کیکاووس (٤)، زال (٤)، زردشت (٢)، سهراب (٢)، نوشروان (٢)، سیاوش، رخش و ...
سنجر (٢١)، محمود و ایاز (١٨)، خوارزمشاه (٥)؛ نظام الملک توسی
نظام اسطورهای ایرانشهری، بیش از دو هزار سال جزو سازههای پایدار ایرانیت در معنابخشی به جهان و انسان و ایران بوده است. مولانا با رمزگان این نظام مفهومی به جهان و انسان اندیشیده، تخیل کرده و سروده است.
۵. کتابهای پارسی و ایرانی
در آثار مولوی نام این کتابهای فارسی را میبینیم:
اوستا، شاهنامه، کلیله و دمنه، ویس و رامین، الهینامه (حکیم غزنوی=حدیقۀ سنایی)، منطق الطیر خاقانی،
آیا در آثار مولوی از کتابی به زبانهای ترکی، رومی، یونانی، نشانی هست؟
۶. تعلق به زبان پارسی
بگذریم از این که جهان-متن مولانا به زبان پارسی است اما وی تعلق خاطر خود به این زبان را نیز چند بار بر زبان آورده است. زبان پارسی، زبان میانجیِ ایرانیان از همۀ تیرهها و طوایف است و تعلق ایرانیان به هویت دیرین خود در احترام و عشق به زبان پارسی نمود یافته است. مولوی هم تعلق خاطر خود را چنین سروده است.
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی
پارسی گوییم شاها آگهی خود از فؤاد
ماه تو تابنده باد و دولتت پاینده باد
مدعیانی که آرزوی محال میپرورند تا به دروغ مولانا را پروردۀ فرهنگ و هویتی غیر از ایران بنمایانند، باید سپهر فرهنگی و هویتیِ مطلوب خود را در آثار مولانا نشان دهند. البته اذعان خواهند کرد که فکر، زبان و فرهنگ مولانا بر بستر هویت ایرانی شکل گرفته است. و همه میبالیم که آن مرد تعلق به تمام اعصار و همۀ جهان دارد زیرا جهانیان به او تعلق خاطر دارند.
عناصر ایرانی زیادی در جهان-متن مولانا هنور هست که مهمانان عزیز کاروند مرا به آنها رهنمون خواهند کرد.
مولانا و ایران
#کاروندپارسی
# دکتر محمودفتوحی
#مولانا_ایرانی
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیرهشدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟
#قیصر_امین_پور