۱۱ فروردین ۱۴۰۳
پریدن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است
به پستی در، دچار گیر و داریم
ببالا، چنگ شاهین را شکاریم
من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج
ترا آسودگی باید، مرا رنج
تو هم روزی روی زین خانه بیرون
ببینی سحربازیهای گردون
از این آرامگه وقتی کنی یاد
که آبش برده خاک و باد بنیاد
نهای تا زاشیان امن دلتنگ
نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ
مرا در دامها بسیار بستند
ز بالم کودکان پرها شکستند
گه از دیوار سنگ آمد گه از در
گهم سرپنجه خونین شد گهی سر
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز
گهی از گربه ترسیدم، گه از باز
هجوم فتنههای آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند
#پروین_اعتصامی #شعر
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح که میشود
پنجره را باز کن
بگذار بادی به سر و صورت روزمرگیهایت بخورد
بقیه ی امروزت را پر از مهربانی کن
و راه بیفت
این روزها مردم نا امیدند
کار سختی نیست؛
لبخند بزن...
صبح زیبایت بخیر 🌼
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
یک کوچه غیرت ای قَلَندر تا علی ماندهست
شمشیر بردارد هر آنکس با علی ماندهست
دیشب تمام کوچههای کوفه را گشتم
تنها علی، تنها علی، تنها علی ماندهست
ای ماهتاب آهستهتر اینجا قدم بگذار!
در جزر و مد چاه، یک دریا علی ماندهست
از خیل مردانی که میگفتند میمانیم
انگار تنها ابنملجم با علی ماندهست
ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند
برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» ماندهست
#مهدی_جهاندار
#شعر_علوی
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
#عیوب_قافیه
عیوب قافیه در واقع جلوی زیباترشدن قافیه را میگیرند
یعنی ساختمان قافیه در آنها رعایت شده
اما زیبایی ندارند
و شاعران بزرگ مانند سعدی حافظ و مولانا هم دچار آن شده اند
عیوب قافیه عبارتند از
#اقوا
#اکفا
#ایطا
#شایگان
#غلو
#تکرار_قافیه
#آرایه های ادبی
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
#عیب_اقوا
اگر #روی دارای حرف الحاقی نباشد و مصوت های کوتاه در هجای قافیه همسان نباشندعیب #اقوا بوجود می آید
مثل اینکه
کُشت را با دَشت
یا
زَرد را با خُرد
قافیه کنیم
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
میبینیم که مصوت کوتاه در خوش با بقیه کلمات قافیه متفاوت است
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابنملجم پیش از شهادت"
چونک آن بدبخت آخر از قضا
ناگهان آن زخم زد بر مرتضی
مرتضی را شربتی کردند راست
مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟
شربت او را ده نخست آنگه مرا
زانک او خواهد بُدن همره مرا
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
مرتضی گفتا به حقّ کردگار
گر بخوردی شربتم این نابکار
من همی ننهادمی بیاو به هم
پیش حق در جنتالماوی قدم
پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابنملجم را تایید میکند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشاندهندهی قتل ابنملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است.
#امام_علی_علیه_السلام
#منطقالطیر
#عطار
@mmparvizan
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
یا علی
با حسرت واشک وآه می گفت علی
در خلوت شب به ماه می گفت علی
از دست خواص بی بصیرت ،شبها
درد دل خود به چاه می گفت علی
۰۰۰۰۰۰۰
پای هدفش همیشه می ماند علی
جان در ره جانانه برافشاند علی
روزی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی !
#حسین کیوانی
#شهادت مولای پرهیزگاران وامام عاشقان (امام علی) تسلیت باد
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
🔰مسابقه (ققنوس قلم)
👌با موضوع غزه و فلسطین
📌در قالب شعر و داستان کوتاه
⏳مهلت ارسال آثار:
10 الی 18 فروردین ماه 1403
📲آثار خود را به شماره تماس ذیل
09021392878
در ایتا ارسال نمایید.
✔️سازمان بسیج هنرمندان فارس
┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
#ستاد_کنگره_امیران_سرداران_و۱۵۰۰۰_شهید_ولایتمدار_استان_فارس
#هنرمند_متعهد
#انتخابات
#بسیج_هنرمندان_فارس
@khabarnmeshaeranshiz
عضو شوید 👈 خبرنامه شاعران
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
واقعه
(نذر خانه زادِ خدا، علی)
خبراز آسمان دارم که فکری در سر ماه است
کسی باور نخواهد کرد طوفانی که در راه است
کسی باور نخواهد کرد آن هولِ جگرکن را
کسی باور نخواهد کرد این هشدارِ اَلکن را
خبر از من جگرها خورد پنهان کردنِ رازش
خبراز آسمان دارم که ممکن نیست ابرازش
خبردارم که جَزر و مَدّ به اُشترکوه خواهد زد
که آتش بر نخیلاتِ درخت انبوه خواهد زد
خبردارم که بنیان کَن ز بینالود برخیزد
خبر دارم که چترِ دود از چَترود برخیزد
بر آرد نیزه دارِ رعد شمشیرِ مُلَمَّع را
بکوبد پیلبانِ اَبر شلاقِ مُرَصَّع را
مَبین این نُه طبق اِشکوب ، مُفتِ دود خواهد شد
خبراز آسمان دارم زمین نابود خواهد شد
مَبین این رشته کوه آری نخِ آجیده خواهد بود
دماونداست یا دیوار ،پشم ِچیده خواهد بود
زمین گرداب عِصیان است،عِصیان هیچ می فهمی؟
هوا در عُقِّ غِثیان است، غِثیان هیچ می فهمی؟
زمین این گوی چرکین، غلت غلتان در سراشیب است
هوا این سرب سنگین، زهرآگین، عینِ آسیب است
چه کس قاذُوره از تَه تویِ این کج خمره خواهدشست؟
به جز باران که چرکِ روح را در زُمره خواهد شست
خبردارم که می بیند مکافاتِ عمل انسان
دراین چرکینِ بی تمکینِ درعصیانِ در نسیان
خبر دارم که مَردِ دین، دَم ِ مُردار خواهد خورد
که چرب آخور، بقا را، کَفته ی کفتار خواهدخورد
جهان وارونه خواهد شد حواس از عقل بگریزند
جوانان وعظ گویند و زنان از نقل بگریزند
دَدان شلتاق ِچوپان را صَفیرِ حمله بردارند
صفیرِ گاویاران را سگان با توله انگارند
خبراز آسمان دارم که در شَرشور هنگامه
بیفتد نَر ّگُربُز را نَم ِپیشاب بر جامه
ستوران بارِ زُخرُف را به آب،از غیظ بسپارند
و زائوها جنین خُرد، لختِ حیض پندارند
از آن شلاق کش باران کسی جان در نخواهد برد
از آن بلعنده خو ماران، کسی جان در نخواهد برد
به من گفتند پنهانی نجاتِ پور ممکن نیست
اگرچه نوح باشی باز، بی دستور ممکن نیست
که خواهد بود در آن روز با اهلِ زمین آیا؟
چه خواهد بود دستاویزِ ارباب یقین آیا؟
کدامین ناوگان آیا از آن هِیدوس خواهد رَست؟
کدامین چشم باز آیا ازاین کابوس خواهد رَست؟
کدامین خُفیه گاهِ قاف ازآن خیزاب در اَمن است؟
کدامین کشتی صَفصاف ازآن غرقاب در اَمن است؟
چه کس با چوبدستِ سِحر، دریا نیمه خواهد کرد؟
چه کس خلق هراسان را ز طوفان بیمه خواهد کرد؟
زمین گرداب عِصیان است، اما من چه می بینم؟
هوا درعُقِّ غِثیان است، اما من چه می بینم؟
کسی قاذوره از تَه تویَ این کج خُمره می شوید
چنان باران که چرک روح را در زُمره می شوید
در آن آشوب بَردابَرد بامن هست بیتی فرد
که حِرز ِنوح بود انگار آن روزی که طوفان کرد :
" چه غم دیوار اُمَّت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان "
بلی نوح است پیغمبر، ولیکن ناخدا مولاست
چه کفر ازمن در آورد این که ننویسم خدا مولاست ،
همان فرقان، همان قرآن، همان قدر و همان کوثر
همان کعبه، همان زمزم، همان حَشر و همان مَحشر
همان خون و دم و لحم و وجود ونفسِ پیغمبر
همان روز اُحد صفدَر،همان ضرغام در خیبر
حیا غیرت، صفا بَهجت، قدَر قُدرت، ابر باور
نکو خصلت، ازل شوکت، شکرصحبت، سخن گستر
صراطِ دین، بهشت آیین، قضاتمکین، غضب تندر
ملایک شان و ایزد لحن و عرشی سیر و یزدان فر
شعیب و صالح و داوود و هود ونوحِ پیغمبر
عُزَیر و یوسف و یعقوب و بنیامین و تا آخر...
همان والا، همان والی، همان گوهر، همان جوهر
علیِّ عالیِ اعلا امیرالمؤمنین حیدر!
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
مسعود یوسفپور فروردین ۱۳۷۲ در مشهد متولد شد. سرودن را از نوجوانی آغاز کرد. او با فضای شعر طنز نیز آشنایی دارد اما اهتمام اصلی او شعر آیینی است. یوسفپور سابقۀ برگزیده شدن در جشنوارههای مختلفی را دارد. وی از شاعران دغدغهمندی است که مبانی و اصول شعر آیینی را به هنرجویان آموزش میدهد و انجمن ادبی «مطلع» را تأسیس کرده است. او دارای مدرک سطح ۲ حوزوی است و در عرصه آموزش و تولید انیمیشن نیز فعالیت میکند. «سورۀ بهشت»، «سررسید غم»، «گستاخی» و «نخستین» دربردارنده اشعار او است.
#معرفی_شاعر #مسعود_یوسف_پور
۱۱ فروردین ۱۴۰۳