🔹ارجاع به قرینههای بافتی - گفتمانی:
آیا شعر زمستان اخوان ثالث یک شعر بدون قرینه است؟
#دکترسیناجهاندیده
برخی معتقدند شعر «زمستان» اخوان در روساخت صرفاً توصیف سرما و زمستان است و شاعر قرینه یا علاقهای را نشان نمیدهد تا خواننده متوجه استعاری بودن این شعر شود. و البته این مسئلهی را از ارزشهای زیباییشناختی این شعر تلقی میکنند. سوال من این است اگر قرینه و علاقهای در شعر نیست پس چگونه مخاطبان، این شعر را نوعی شعر رمزی- سیاسی فهم کردهاند؟ دربارهی قرینه در این شعر میتوان به دو نوع واقعیتزدایی و خلق فضای دیگرگونه اشاره کرد: اولین نوع آن قرینه ساده و غیربافتی است. قرینهای در ساختار شعر پنهان است و خواننده باید آن را باز کند تا فرق استعاره و واقعیت را تشخیص دهد. در این شعر حتی اولین کلمه( سلام) قرینهای است تا نشان دهد که زمستان این شعر زمستان طبیعت نیست و شاعر از فضای زمستانی سیاسی حکایت میکند.
اما قرینهی بافتی چیست؟ قرینهی بافتی فضایی است که گفتمان میسازد. چنانکه همهی شاعران و هنرمندان به این قرینهها تکیه میکنند. این که شب، بیمارستان، زندان و ..استعاره از استبداد باشد یک قرینهی بافتی- گفتمانی است. این نوع قرینه را شعر سیاسی ایران بعد از مشروطه بوجود آورد و در دههی پنجاه اوج گرفت. اخوان ثالث در واقع به این قرینههای بافتی ارجاع میدهد و خواننده آن عصر به راحتی میفهمید که مثلا شعر باغ بیبرگی استعاره از چیست یا زمستان استعاره از چه فضایی است. متاسفانه ارجاع خوانندگان شعر معاصر به قرینههای بافتی- گفتمانی باعث شده است که بسیاری از خوانندگان حتی شعرهای غیرسیاسی را سیاسی بفهمند. در واقع این نوع قرینهسازی منجر به نوعی ساخت کلیشهای در تاویل و فهم میشود. بنابراین یکی از عواملی که باعث شده است تا خوانندگان عمومی شعر معاصر نتوانند شعر دههی هفتاد را بفهمند در واقع عادتواره ارجاع به قرینههای بافتی - گفتمانی است. زیرا خوانندگان عادت کرده به شعرهای رمزی - سیاسی هر کلمه را با قرینهی سیاسی باز میکنند. از این رو وقتی شاعر میگفت شب، پنجره و کبوتر به یاد استبداد و آزادی میافتادند. این رمز آفرینی نه تنها هنری نبود بلکه بیشتر از سمبولیستی میگوید که زادهی سانسور بود. در حالی که هدف شعر سمبولیسم این نبود که از سانسور اجتماعی عبور کند. سمبولیسم در واقع از سانسوری میخواست عبور کند که در ناخودآگاه زبان است. بنابراین دوباره زبان را آشفته میکرد تا چیزهای دیگرگونه و غریبی از آن زاده شود.
🦋🦋
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
برق رفت 😂😂😂
از علیرضا تیموری
تا که آمد خانه بهمن برق رفت
تا که خارج گشت سوسن برق رفت
آستین پیرهن هم پاره شد
تا نمودم نخ به سوزن برق رفت
تا که شد آغاز سریال اوشین
داد زد سیما به هومن برق رفت
در صف نان نوبت بنده رسید
چون که شد گاهِ شمردن برق رفت
رفته بودم عکس گیرم از بدن
در اتاق سی تی اسکن برق رفت
توی آشپزخانه مشغولم به کار
تا که روشن گشت همزن برق رفت
میهمان آمد سرم آوار شد
تا شدم مشغول پختن برق رفت
بچه در تی وی فلش را جا زد و
تا که شد آغاز بتمن برق رفت
روم بر دیوار رفتم مستراح
در حمام و توی گلخن برق رفت
رفتهام حمام و موها پر ز کف
دوش باز و گاه شستن برق رفت
مرغ و ماهی در فریزر شد خراب
بس که شد خاموش روشن برق رفت
پختم از گرما چو کولر شد خموش
بس که هنگام وزیدن برق رفت
گفت بابا جان بزن کانال دو
تا خبر آید ز لندن برق رفت
دزد آمد کرد جارو خانه را
چون که آمد خانه رهزن، برق رفت
#شعرطنز
#برقرفت
#علیرضاتیموری
یک شهر غریبه اند با ماتم من
جز ضجه و یا آه نشد محرم من
از شدت درد بی صدا می گرید
این زخم دهانه باز بی مرهم من
#محمدعلی_ساکی
محمدرضا رحمانی در ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ هجری خورشیدی در خانوادهای که به شعر و ادبیات علاقه داشتند، در شهر بروجرد به دنیا آمد. پدر بزرگ مادری وی، شاعری خوش قریحه بود که در شعر رعنا تخلص میکرد. مهرداد استعداد فراوانی برای شعرگویی داشت به گونهای که از کلاس پنجم ابتدایی با تشویق معلمان خود به سرودن شعر پرداخت. شعرهای دوران نوجوانی وی کمتر به انتشار رسیدند. علت آن، تمایل وی به قصیدهسرایی بود که سنگینتر از نوع اشعار متداول آن روزگار بود. در سال ۱۳۲۰ و هنگامی که مهرداد نوجوانی دوازه ساله بود به همراه خانوادهاش به تهران آمد و دوره دبیرستان خود را در یکی از دبیرستانهای شبانه این شهر به پایان رساند. وی تحصیلات دانشگاهی خود را از سال ۱۳۲۷ با ورود به دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغاز کرد و ابتدا لیسانس معقول و منقول گرفت و سپس با ادامه دادن تحصیل، با مدرک فوق لیسانس در رشته فلسفه از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. از استادان وی میتوان به بدیع الزمان فروزانفر اشاره کرد. مهرداد اوستا همزمان با تحصیل در دانشگاه، به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به عنوان دبیر در چندین دبیرستان تهران به تدریس پرداخت. مهرداد اوستا در شهریور ماه ۱۳۳۲ خورشیدی شعرهایی در مخالفت با رژیم پهلوی سرود و مدت هفت ماه را به عنوان زندانی سیاسی در زندان گذراند.
او در سال ۱۳۳۳ خورشیدی ازدواج کرد که یادگار این ازدواج فرزندان دختر با نامهای فریبا، شهرزاد و فروغ بود. در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۹ خورشیدی همراه با تحصیل نزد سباستین مونه فیلسوف و شرقشناس فرانسوی، به او عرفان مشرق زمین آموخت.
فضای خانه که از خندههای ما گرم است
چه عاشقانه نفس می کشم! هوا گرم است
دوباره "دید امت"، زُل بزن به چشمانی
که از حرارت "من دیدهام تو را" گرم است
بگو دو مرتبه این را که: "دوستت دارم"
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است
بیا گناه کنیم عشق را ... نترس خدا
هزار مشغله دارد، سر خدا گرم است
من و تو اهل بهشتیم اگرچه می گویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
به من نگاه کنی، شعر تازه می گویم
که در نگاه تو بازار شعرها گرم است
#نجمه_زارع
امام زمان
تاخیر تو بر هم زده قانون جهان را
بنشانده به دلهای همه طعم خزان را
تشویش و دل آشوبی و دلشوره ی دائم
برده ست ز ما راحتی و تاب و توان را
در شهر ، فراوانیِ تزویر و تظاهر
پاشیده به هرجا تب نیرنگ و زیان را
هرچند کمی خنده به لب می شکفد گاه
تا کی بتوان کرد نهان، درد گران را؟
نادیدن و مشتاقی و مهجوری و حسرت
دلخسته نموده ست همه پیر و جوان را
یک بار ببین حال پریشان زمین را
این ندبه ی هر روزه و اندوه و فغان را
وقت است مسیحا نفسی چون تو بیاید
تا شاد کند قلب همه عالمیان را
هر هفته چو آدینه شود چشم به راهیم
با آمدنت خوب کن احوال جهان را
#مجتبی_باقی
SonheSadKorshid_PartoveRokhshid_1403.pdf
1.84M
«صبحِ صد خورشید»📚
مجموعه شعر
سجاد حیدری قیری
نشر پرتو رخشید
1403
تازه ترین اثر منتشر شده از سروده های شاعر جوان وذوقمند محفل قند پارسی ،سجاد حیدری قیری
من مثل تو و تو مثل من چشم به راه
ما چشم به راهِ مردی از کــوچهی ماه
بگذار دوباره #جمعه را صرف کنیم:
ندبه، گریه، عهد، فرج... بــــاز گناه
#محمدحسین_ملکیان
امروز كه سر مستم از آهنگ صدايت
بگذار بخوانم غزلي تازه برايت
بگذار بگويم كمي از نرگس چشمت
از شعله پنهاني گيسوی رهايت
بگذار بگويم كه نگاه تو مرا كشت
بشمار مرا جزو يكي از شهدايت
چون حادثه می ماند حضور تو شب پيش
اي كاش كه تكثير شود حادثه هايت
ديروز صداي تو كه از آينه برخواست
يكباره دلم ريخت در آغوش صدايت
امروز من و اين غزل و اين تن تبدار
آماده مرگيم ...... بميريم برايت ؟
#عبدالرحیم_سعیدی_راد
بر تیرِ نگاه تو دلم سینه سپر کرد ؛
تیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد
چشم تو به زیباییِ خود شیفتهتر شد ؛
همچون گلِ نرگس که در آیینه نظر کرد
با عشق بگو سر به سرِ دل نگذارد ؛
طفلی دلکم را غمِ تو دست به سر کرد
گفتیم دمی با غمِ تو رازِ نهانی ؛
عالَم همه را شور و شرِ اشک خبر کرد
سوزِ جگرم سوخته دامانِ دلم را ؛
آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد
یک لحظه شدم از دلِ خود غافل و ناگاه؛
چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد
بیصبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم؛
همراه عزیزانِ سفر کرده، سفر کرد
باید به میانجی گریِ یک سر مویت ؛
فکری به پریشانیِ احوالِ بشر کرد
#قیصر_امین_پور
مهتاب خاموش شد!
پنجره را ملحفه پیچیدم
سهم من از باغ چیست؟
کفشهای که دهاندره میکِشند
و آینهای که چروک میخورد
هر پاییز از چشم گنجشکها میاُفتم
و با باران میچِکم
بُگذار بگویند شاعر نبود!
مهناز ولیزاده
4_5864162820551087538.opus
767.5K
نقد شعر بانو مهناز ولیزاده
دکتر داودرضا کاظمی
کانال ادبیات دانشگاه چالوس
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنهی کفش فرار و ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشهی فردا زد و رفت
#محمدعلی_بهمنی
محمد علی بهمنی درگذشت
🔹سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل از جاودانه شدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد.
@kafemeydoon
محمدعلی بهمنی درگذشت
🔹عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل خبر درگذشت این شاعر بزرگ را داد.
🔹به گفته او علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ امروز جمعه نهم شهریور ماه آسمانی شد.
🔹زمان آیین تشییع این شاعر بزرگ معاصر در تهران و تدفین او در بندرعباس طی اطلاعیههای بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید.
"شاعر غزل و ترانه"
محمدعلی بهمنی، از دو جهت بر ادبیات روزگار ما تاثیر نهاده است. اوج این تاثیرگذاری را در دهههای پنجاه تا هفتاد میتوان دید؛ حضور او در محافل ادبی دهههای هشتاد و اوایل نود نیز از منظر تاریخ ادبیات معاصر هدایتگر برخی شاعران جوان بوده است.
در ترانههای او، زبان ساده، توجه به خاطرات و حسّ غربت و قافیهگزینی موثر، از عوامل زبانزد شدن برخی سرودههایش بوده است. در غزلهای او نیز، نشانههای همین سادگی و استفادهی موثر از خطاب و گفتگو، روایت و نزدیکشدن به شیوهی زبانی برخی جریانهای پسانیمایی در غزل را میتوان دید. نقش او و غزلسرایان همسلکش را بر شکلگیری جریان غزل نو/متفاوت در اواخر دههی هفتاد و دههی هشتاد نباید ندید گرفت.
خدایش بیامرزاد.
#محمد_علی_بهمنی
#شعر_معاصر
#غزل
#ترانه
https://eitaa.com/mmparvizan
محمدعلی بهمنی در 27 فروردین سال ۱۳۲۱ در شهر دزفول به دنیا آمد وی دوران کودکی و نوجوانی را در تهران ، کرج و بندرعباس گذراند و پس از تحصیلات مقدماتی از زمان کودکی در چاپخانههای تهران به کار پرداخت . او در چاپخانه با زنده یاد فریدون مشیری که آن روزها مسئول صفحه ادبی هفتتار چنگ مجله روشنکفر بود ، آشنا شد و نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰ ، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت ، در مجله روشنفکر به چاپ رسید . شعرهای وی از همان زمان تاکنون به طور پراکنده در بسیاری از نشریات کشور و مجموعه شعرهای مختلف و جنگها ، انتشار یافته است و بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیماست . بهمنی از سال 1345 همکاری خود را با رادیوآغاز کرد و پس از آن به شغل آزاد روی آورد . او از سال 1353 ساکن بندرعباس شد و پس از پیروزی انقلاب ، به تهران آمد و مجدداً به سال 1363 به بندرعباس عزیمت کرد و در حال حاضر نیز، ساکن همانجاست . محمدعلی بهمنی مسؤول چاپخانه دنیای چاپ بندرعباس و مدیر انتشارات چیچیکا در آن شهرستان است . وی در قالبهای مختلف از کلاسیک ، نیمایی و سپید به سرودن پرداخته است . اما وجه غالب شعرهای او ، غزل میباشد . بهمنی را میتوان از زمره ترانهسرایان موفق این روزگار دانست . او تاکنون با شرکت در برخی همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس ، علاقهمندی خود را به حضور در این عرصه نشان داده است . محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت تندیس خورشید مهر به عنوان برترین غزلسرای ایران گردید .
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق...
من زنده ام هنوز وغزل فکر می کنم
باور نمی کنید همین شعر شاهد است
عروج شاعرانه ی استاد محمد علی بهمنی از قله های غزل و ترانه عاشقانه شعر پارسی ،که هشتاد و دو سال غزل زندگی کرد را به اهالی شعر وادب دوستداران فرهنگ غنی عاشقانه فارسی تسلیت می گوییم
انجمن ادبی محفل شعر قند پارسی
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصتوسه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من -این هایوهوی گُنگ-
ها داشتم همیشه، ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی همزبانیام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش
راهی به این زمانهی ناتو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمیکنید که کندو نداشتم؟!
میشد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم
#محمد_علی_بهمنی
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.
کانال #فراخوان_شعر در ایتا؛
محفل شعر قند پارسی
شرمندهام که همت آهو نداشتم شصتوسه سال راه به این سو نداشتم اقرار میکنم که من -این هایوهوی گُنگ
روانِ روشن و عاشقانه پردازش مینوی باد!
🖤☘🖤☘🖤
🔳 عصر شعر «قندیلهای غمگین»
به مناسبت ایام سوگواری دهه آخر صفر
▫با حضور شعرای آیینی
🗓 سه شنبه ۱۳ شهریورماه، ساعت۱۷
، رواق دارالعباده حرم مطهر حضرت شاهچراغ علیهالسلام
@SHAHECHERAGH
✍ پیام تسلیت حوزه هنری استان فارس برای درگذشت شاعر گرانقدر «استاد محمدعلی بهمنی»
به نام حضرت دوست
تاریخ هنر هر سرزمینی معدود هنرمندانی دارد که زندگیشان ترجمان آفرینشهای هنری آنان است و بین قول و عملشان فاصله زیادی احساس نمیشود. مرحوم محمدعلی بهمنی غزل سرای با احساس و شوریده روزگار ما از آن دست مردانی بود که هنرش سرشار از مهربانی و رفتارش آمیزهای از دغدغهمندی و احساس لطیف انسانی و اخلاق مداری مردمدارانه بود و گرچه شاعر را شنیدنی می دانست اما حسن خلق مهربانانهاش دیدنی بود...
عاشقانههایی عفیف داشت و در لحظات حساس روزگار ما به قلمی و قدمی ادای تکلیف میکرد چرا که ارزشهای مردم جامعه خویش و رنجهای بشری را میشناخت و به آن ارج مینهاد
هرگاه دست به قلم میبرد در هر قالب و شیوهای کارستان میکرد از غزل که اوج او بود تا ترانه هایی که می نوشت تا زمزمه مردمش باشد و البته تنفس آزادش در هوای نیما، به ویژه که جوان پرور بود و همواره شاعران جوان این سرزمین در سایه حمایت شعریاش سرفرازی می کردند.
اینک بانگ رحیلش نشان از بستن بار سفر اوست، اما فرزندان شاعرش در جای جای ایران زمین، با میراث کلماتش قد خواهند کشید و شعر روشن ایران فردا را در ادامه مسیرش زمزمه خواهند کرد.
بدین امید از پیشگاه مهربانترین مهربانان رحمت و غفران واسعه الهی را برای او طلب کرده و آرزو میکنیم در آستانه ایام پایانی ماه صفر، به پاس همت آهوانه شعر رضوی اش، میهمان خوان کرامت حضرت شمس الشموس باشد. ان شاءالله!
📆 ۱۰ شهریور ۱۴۰۳
📲 با ما همراه باشید :
سایت | اینستاگرام | تلگرام | بله | ایتا | آپارات