eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
365 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
600 ویدیو
115 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا این بار می‌خواهد سپاهش خار و خس باشد برای خواری دشمن همین بایست بس باشد خدا اهل ستم را بر زمین گرم خواهد زد و شاید از زمین گرم منظورش طبس باشد طبس را شهر بی‌دیوار می‌پنداشتید اما گمان هرگز نمی‌بردید مانند قفس باشد طبس با خاکریز جبهه یکسان است تا وقتی که ما را دشمنی همچون شما در پیش و پس باشد غم این خاک بالین شما را سخت می‌گیرد غمش حتی اگر اندازۀ بال مگس باشد.. برای جبهه دلتنگیم و می‌جنگیم و می‌جنگیم و می‌جنگیم و می‌جنگیم تا وقتی نفس باشد سالروز واقعه
دلار... خوش به حال آنکه در خوابست و خوشتر خواب تر هرکه خوابش بیشتر ، آسوده و جذاب تر خوابها را مُکنت و پُست و مقاماتی خوش است زندگی‌ هاشان مفرّح ، فکرشان هم ناب تر ای که بیداری و می بینی ، به هر نحوی شده خواب رو ، ورنه شوی نالان و بی اعصاب تر مایه داران خوب می نوشند و خوشتر می خورند مفلسان اما نه نوش و نه خورش ، بی تاب تر طعم ارزانی به کام ما نشد وقتی دلار هرچه ارزان می شود ارزان شود نایاب تر!!! کاسبی چون قیمت اجناس را کرده گران در نگاهش هست اجحاف و گرانی باب تر من نمی دانم چرا فکری به حال ما نکرد آنکه توی ادعایش بود پُر آداب تر رای ما را بُرد و با آراء ما شد سر دیار سر دیار ما ولی شد تابع و توّاب تر لحظه لحظه وضعیت مشمول بحران می شود می شود بحران به بحران زندگی پَرتاب تر ما فقیر و بینوا و زار و خسته تر شدیم او ولی خوش هیکل و خوش صورت و شاداب تر خوشدلا چوپان اگر که می کشد زجری مدام در عوض ارباب هر دم می شود ارباب تر ما نمی بخشیم آنکس را که ما را خام کرد خویشتن را کرد مایه دار و پر القاب تر ۱۰۵۳ ایتا https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 تلگرام https://t.me/khoshdeltanzj
ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی چون فاصله ی بیت بُود فاصله ی ما
دل شکسته‌ی عاشق شبیه عرش خداست در این بهشت اگر یک خطا کنی کافیست
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟ طاقت بار فراق این همه ایامم نیست دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو چشم تو! که چشم از تو به انعامم نیست یه یکشنبه‌ی اردیبهشتیِ اردیبهشتی، مشتاق دیدار و شنیدار شماست. قدمتون بر چشم 😊 یکشنبه ۷ اردیبهشت ساعت ۱۷ تا ۱۹ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 T.me/ordibehesht_poetry
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحم بخیر می شود آری به دیدنت این روزگار با تو مرا رو سپید کرد
دهاتی ام! هر صبح برایت از پشت کوه آفتاب می آورم ...
خودی‌ها دشمنند آخر چه امیدی به دیگرها برادر را به چاه انداختند اینجا برادرها نمی‌دانی چقدر از خواندن تاریخ بیزارم پُرند از واقعیت‌های ننگ‌آمیز دفترها چرا این‌قدر مردم مثل موج و صخره در جنگند خداوندا، نمی‌دانم چه سودایی‌ست در سرها به شوق روی باز دوستان رفتیم، اما حیف که برخوردیم ناغافل به قفل بسته‌ی درها خبر دارند در بندند وقتی بازمی‌گردند مگر آدم بیاموزد وفا را از کبوترها ...! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
**اول اردی‌بهشت , سالگرد  شاعر رنگ ها و نقاش کلمات سهراب سپهری غیررمانتیک‌ترین شاعر کیست؟ ▪️خیلی‌ها مثل براهنی و یا اخوان ثالث معتقد بودند شعر سهراب چون تکنیک و استحکام ندارد نمی‌ماند. اما امروز می‌بینیم علی‌رغم آن پیش‌بینی‌ها شعر سپهری از اقبال و ماندگاری بیشتری در نسل امروز برخورداراست. این اقبال از کجا ناشی می‌شود؟ 🔹شمس لنگرودی: برای من جالب است که عده‌ای نگران آینده شعر و ادبیات هم هستند. من مفهوم جاودانگی را درک نمی‌کنم. به نظر من هر چیزی روزی نابود می‌شود و انسان در جهان شوخی‌ای بیش نیست. لذا من به ماندگاری و جاودانگی اعتقاد ندارم. اما هرسخنی از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. ما در عمل می‌بینیم که چند دهه گذشته و شعر سپهری پاسخ‌گوی مخاطبان بوده است. عده‌ای می‌گویند فلان شاعر بازاری هم مورد استقبال بوده است؛ مغلطه نکنیم، ما می‌دانیم در مورد چه چیزی حرف می‌زنیم. متفکر و اندیشه‌ورزی مثل سهراب در شعرهایش حرف‌هایی زده که ساده‌ترین آدم‌ها می‌فهمند و یا اگر نمی‌فهمند از آن لذت می‌بَرند. خاطرم هست وقتی که پانزده ساله بودم مصاحبه‌ای خواندم از یک شاعر که امروز هم شعر می‌گوید. آن زمان پرسیده بودند که شعر شما را نمی‌فهمند و دشوار است و او نیز در پاسخ گفته بود شعر من را بیست سال آینده می‌فهمند. از آن زمان چهل سال گذشته است و هنوز نه مردم می‌فهمند و نه بنده. مهم این است که شعرسهراب به من که فکرمی‌کنم ناتورالیسم است به دیگری که او را عارف می‌داند و به توده مردم عادی پاسخ‌گوست. ▪️نوع شعر سهراب که این قدر هم برای مردم و هم برای روشنفکران جذاب بود چرا بعدها آن چنان قوی دنبال نشد؟ 🔹شمس لنگرودی: اتفاقاً سهراب هیچ وقت برای روشنفکران جذاب نبود و یا دست‌ِکم ادعا داشتند که جذاب نیست. سپهری تا سال‌های شصت از طرف روشنفکران انکارشد. همیشه مخاطبان عام بودند که شعر او را دوست داشتند و شعرش را حفظ کردند. در کشور ما روشنفکران بعد از مدتی از توده‌های کتاب‌خوان تبعیت می‌کنند برای همین بعدها دیدیم که روشنفکری ایران سهراب را تایید کرد وگرنه تا سال پنجاه و هفت اکثر مقاله‌ها و نقدها علیه او بود. نکته دیگر این بود که شعر سپهری به یک معنی مثل شعر سعدی سهل و ممتنع است یعنی وقتی خوانده می‌شود تصور می‌شود خیلی صمیمانه است و هرکسی می‌تواند این گونه شعر بگوید برای همین از همان سال‌ها به رغم انکارش بسیاری مثل سپهری شعر می‌گفتند اما عملاً شوخی بی‌مزه‌ای بود. سپهری ظاهرساده‌ای دارد در حالی که اصلاً ساده نیست و جالب این که تصور می‌شود رومانتیک است در حالی که غیررومانتیک‌ترین شاعر ایران است. مخالفین بعد از پنجاه و هفت به سپهری این اتهام را زدند که بعضی‌ها بی‌خود سپهری را بزرگ کردند. اما خوب اگر می‌شد هرشاعری را بزرگ کرد چرا نتوانستند شاعران خودشان را بزرگ کنند؟ سپهری بزرگ بود این در شعرش از همان اول وقتی با توجه مردم رو به رو شد مشخص شد. ▪️ممکن است در مورد غیررومانتیک‌ترین بودن سپهری بیشتر توضیح دهید؟ 🔹شمس لنگرودی: متاسفانه عادت کرده‌ایم از کلمات به دلخواه استفاده کنیم درحالی که تعریف روشنی از واژه‌ها نداریم. با توجه به تاریخ رومانتیک با ورود تاریخ به عرصه مدرنیته رومانتیک‌ها اولین کسانی بودند که فردیت خود را بیان کردند و چون کلیسا و روابط ارباب رعیتی کنار زده شده بود و چیزی هم جایگزین آن نشده بود یکی از مشخصه‌های آنها احساس تنهایی و نیاز به بازگشت به گذشته بود. همچنین اضطراب که تا بکِت ادامه پیدا کرد. برخورد رومانتیک‌ها مثل برخورد یک بچه اشرافی احساسی است که چرا دنیا به ما وفا ندارد در حالی که قرار نبود دنیا وفا داشته باشد. این برخورد اشک‌آلود رومانتیک‌ها ناشی از احساس اندوه‌وارِ به خودوانهادگی است. این مشخصات مطلقاً درکارسپهری وجود ندارد. اگر گرایش به طبیعت در کارش وجود دارد هم ناشی از گرایش به بودیسم و ناتورالیسم است. عناصری هم هست که شبیه رومانتیک‌هاست اما در همه آثار هنری وجود دارد. هوشیاری و دقتی که در کارهای سپهری دیده می‌شود در کمتر شاعری وجود دارد: «زخم‌هایی که به پا داشته‌ام زیر و بم‌های زمین را به من آموخته‌اند» رومانتیک‌ها ناراحت بودند که چرا اصلا زمین زیر و بم دارد. اینها خیلی متفاوت است. منتهی آن آرامش و زلالیت شعر سپهری این تصور را به وجود آورده است که رومانتیک است. 🪷🪷 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
سخنی با شاعران جوان (۱) در همین کُنج خلوت خودخواسته‌ای هم که دارم، شاعران جوان بسیاری با من در ارتباطند؛ چه در محیط دانشگاه و چه در فضای مجازی. مجموعه‌شعرهایشان را به رسم اهدا یا به قصد نقد و نظر برایم ارسال یا ایمیل می‌کنند، برخی نیز به شکل پست و پیامک در فضای مجازی از سر لطف، آثارشان را در معرض دید و داوری‌ام قرار می‌دهند و جمعی هم تلفنی با من گپ‌وگفت دارند.  از خلال این ارتباطات حضوری یا مجازی با شاعران جوان دریافتم که همه یک وجه مشترک دارند: از زمین و زمان دلگیرند، گله‌مندند، از تحقیر و تبعیض رنج می‌برند و... من در این مقال، صرفا می‌پردازم به گلایه‌های ادبی این نسل که می‌نالند از انواع و اقسام به قول خودشان مافیا: مافیای چاپ و نشر، مافیای محافل و مجامع شعری، مافیای شاعران همه‌کاره‌ی پایتخت‌نشین، مافیای مسلط بر کنگره‌ها و جشنواره‌های شعری و داوری آثار (بیشتر جشنواره‌های استانی و منطقه‌ای مدنظرشان است) می‌نالند از حق‌کشی‌ها و ناروایی‌ها از جانب مدیریت‌های هنری اینجا و آنجا... و مجموعه‌ی این موانع و مصائب را عامل پسرفت شعر و شاعران جوان می‌دانند. من خود، سی و اندی سال است که در مجامع و محافل شعرخوانی شرکت نکرده و همه دعوت‌ها را عذر خواسته‌ام و صرفاً به امور آموزشی و پژوهش مشغول بوده‌ام و هستم، به همین دلیل، بجا یا نابجا بودن این گلایه‌ها و ادعاها برایم مسلّم و مسجل نیست و راجع به درستی یا نادرستی این قضایا نمی‌توانم نظر بدهم، با این‌حال همه این شاعران جوان عزیزان منند؛ خودشان و آثارشان را دوست دارم و  در مسیر رضایت و رشد هنری آنها برای هر خدمتی آماده‌ام،  اما برایم تاسف‌آور است که می‌بینم نسل جوان ادبی تا چه حد درگیر و دچار روزمرّگی‌‌است و به حواشی شبه‌هنری مشغول.  عارضه‌ای که رفته‌رفته این نسل را دچار بیگانگی با ذات و حقیقت شعر خواهد کرد.  نیز احساس می‌کنم که طیف‌هایی از این نسل جوان ادبی، دیدی فراگیر به ساختار و بافتار اجتماعی و فرهنگی دنیای خود ندارد و ناتوان از تبیین دلایل تاریخی و فرهنگی‌، "نبودن شعر و شاعر در مدار و موقعیت مطلوب" را به عواملی نظیر همان مسائل روزمره نسبت می‌دهند و در حقیقت درد بزرگ "عسرت تاریخی شعر و شاعر" را به همین دردواره‌های ساده و سطحی  فرو می‌کاهند. دوستان جوان شاعر! گیرم که شکوا و شکایات شما مبنی بر وجود باندها و به قول خودتان مافیاهای شعری و تسلط و تاثیرشان بر روند عمومی شعر جوان درست هم باشد اما به قول شاعر:  این‌ها هوس است و عشق چیز دگر است. عزیزان!  تالار و تریبون و تلویزیون و جایزه و جشنواره و چاپ‌های شیک و رنگارنگ و حضور در محافل و مجالس ادبی اینجا و آنجا و داشتن انبوه فالوور و نظایر اینها، هیچ‌کدام گویای ذات و حقیقت شعر نیستند. این‌ها بیشتر، حواشی سرگرم کننده‌اند و گاه نیز عمر بر بادده.  منظورم این نیست که از مجامع ادبی کناره بگیرید و عزلت‌نشینی اختیار کنید. برعکس، حضور در جمع‌های ادبی مفید و موثر، به رشد و ارتقای دانش و بینش شعری جوانان مدد می‌رساند، آنچه منکَر و مذموم است، دور افتادن از حس و حال اصیل شاعرانه و غرق شدن در مادیت ماجراست. غوطه زدن در اعماق دریا و کشف جهان‌های ژرف ناشناخته کجا و آب‌تنی و کف‌بازی در جنب ساحل یا لب استخر کجا؟ به قول مولانا: در آن بحرید کین عالم کف اوست زمانی بیش دارید آشنایی کف دریاست صورت‌های عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی عزیزان! قصد موعظه‌گری ندارم که نه اهلش هستم و نه اهلیتش را دارم،  اما بد نیست که در این مجال، با شما خوبان، صریح و صادقانه، سخن بگویم تا شاید پاره‌ای حقایق که شاید برای شما چندان مشهود و ملموس نباشد، برایتان آشکار گردد...     ادامه دارد 🪷🪷 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا