eitaa logo
قرار اندیشه
253 دنبال‌کننده
468 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسیاری از ما قصه و روایت را امری عارضی بر زندگی و فقط مایه سرگرمی و یا نهایتا جهت زیبا کردن زندگی هایمان می‌دانیم حال آنکه زندگی در پناه قصه‌ها و روایت‌ها ساخته شده‌است و راه زندگی در میان قصه ها پیدا می‌شود. در روایت و قصه پدیده‌ها جان می‌گیرند و راه انس و دوستی با جهان بر انسان گشوده می‌شود و در پرتو این دوستی انسان‌ها از خود می‌گذرند و از تنهایی و فردیت آزاد می‌شوند خود را همچون قطره‌ای در اقیانوس وجود می‌یابند. انسان بدون روایت و قصه انسانی است که انس ندارد و از همه چیز و همه کس می‌ترسد و این ترس او را گوشه قفس می‌اندازد و شاید به التماس بخواهد کسی قفسی محکم برای او بسازد و هر روز برایش آب و دانه بگذارد و او نیز برایش شیرین زبانی و خودنمایی کند. آری انسان بی روایت و قصه از خطر گریزان است و افتادن در کنج زندان عافیت و رفاه را زندگی می‌داند و آنان را که خود را به گرداب‌های خطر می‌اندازند را دیوانه می داند. انکه فرمود جهاد تبیین و روایت دوستدار آزادی و شکستن قفس هاست هرچند ظاهرش گرداب‌های مشکلات و خطرهاست. همو بود که از سید شهیدان اهل قلم خواست قلم بر زمین نگذارد و قصه بلند پروازان و آزادگان را روایت کند و مگر روایت آوینی به ما راه نشان نداد و ما را از غبار روزمرگی‌ها نجات نداد. اگر امروز نیز غبار مشکلات اقتصادی بر سر و روی حماسه‌هاست کیست که همچون آوینی قلم بدست گیرد و روایت کند این حماسه ها را و ترس را از وجود ما بگیرد و همچون حاج قاسم ها بسازد. سیدالشهدای این راه آوینی است و شاید روضه آوینی گره گشای از زبان و بیان ما باشد. @soha_sima
انارهای ترک خورده.mp3
7.7M
┈••✾•🌺•✾••┈ . . . مادری از جنس شوق باشد یا عطش، هرچه باشد، چه قدرتی دارد: دلی بزرگ را تجهیز می‌کند، وسعت می‌بخشد و به سوی جبهه روان می‌کند. سرّ دیدن فتح المبینها در اینجاست... در مادری که دل می‌کَند و اینچنین فتحي رخ می‌دهد... 🎙بشنوید: @gharare_andishe
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ٢٤ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
اگر آنچه که در عالم جریان دارد را نمودها و پدیدارهای وجود بدانیم و اگر انسان را موجودی بدانیم که در نسبت با این نمود، زندگی و جهان خود را می‌سازد؛ حال باید پرسید چگونه این انسان می‌تواند متوجه ظهور وجوه مختلف آن باشد یا به عبارت دیگر متوجه تقدیرش باشد تا در مسیر آن قدم بردارد و راه خویش را بازیابد و جهان خویش را تمهید کند. شاید بتوان گفت آنچه این توجه را برای انسان به ارمغان می‌آورد، چیزی به جز تفکر نیست، به این معنا که تفکر انسان را در فضایی قرار می‌دهد که می‌تواند در طلب فهم معنایی و درکی از عالم قرار گیرد و متوجه تقدیر خویش شود. با تفکر، مدام در تمنای گشوده شدن دریچه‌‌ای تازه به سوی جریان عالم است و این‌گونه از غفلت و محدود شدن در قالب‌های تکراری مصون می‌ماند. اما آنچه که بسترِ تفکر را فراهم آورده و انسان را از انفعال و تکرار خود، بیرون می‌آورد تا حس تعلق به تقدیرش را ببیند، "روایت" است. آن هنگام که با تفکر فهم پیوسته‌ای از حقیقت رخ می‌دهد، زبان گشوده می‌شود و انسان راوی حقیقت و تقدیر شده و آن را قابل درک و فهم می‌کند و به چشم می‌آورد. این است که شعرِ بودن سروده می‌شود و قصه‌ی وجود نگاشته می‌شود و می‌توان چشم به راه و امیدوار به یافتن راه شد. @gharare_andishe
Mahmood Karimi - Mikham Ke Nokaresh Basham (128)(2).mp3
741.5K
گفتم که علی، گفت بگو سرّالله گفتم که علی، گفت بگو عین الله گفتم که به وصفش چه بگویم، گفتا لا حول و لا قوة إلا بالله @gharare_andishe
یا رب عقل تکنیک جز با وجودی شاعرانه، به بیان هایدگر، وجودی منتظرانه، به ادبیات عالم دینی و وجودی مادرانه در بیان عرفی حاصل نمی شود. پر واضح است که منظور از شاعرانگی، وجه رمانتیک ماجرا نیست؛ زیرا این نحو وجود را در صنعت و در مواجهه با علم و تکنولوژی می یابیم. قاعدتا انتظاری هم که در وجود منتظرانه مدنظر است، منفعلانه نیست، زیرا در صحنه عمل دنبال می شود. این وجود نحوی مادرانگی ست، اما در انتظار مادرانه وقتی وجودی در وجود مادر در حال خلقت است وجه تفویض ماجرا پررنگ است، گرچه رعایت تغذیه و بهداشت نقش مهمی دارد اما وجه واسپاری رویداد ملموس است. اما در عقل تکنیک باید به دنبال وجودی بود که این وجه آن چندان غلبه ندارد؛ گویی در این مواجهه باید مارمیت إذ رمیت را تجربه کرد، اما چگونه؟! تمام ما انسان ها آناتی در زندگی خود تجربه کرده ایم که به نوعی نحو وجود مارمیت اذ رمیت بوده، کاری انجام داده ایم اما می دانستیم که آن کار را ما انجام ندادیم اما به هر حال به دست ما انجام شده است. کسانی که روح کودکی در آنان قوت بیشتری دارد تجربه های این چنینی بیشتری را لمس کرده اند. اما در عقل تکنیک صرف تحقق گذرای این نحو وجود نیست که اهمیت دارد؛ در این مواجهه استقرار در این نحو وجود ست که طلب می شود. اما این استقرار چگونه حاصل می شود؟ به بیانی دیگر می توان اینگونه پرسید: چگونه میتوان در کودکی خود بزرگ شد؟ چگونه می توان عالمی این چنینی محقق کرد و در آن مستقر شد؟ عالمی مادرانه که جز به ادراک کودکانه محقق نمی شود. این جاست که انقلاب و نقش زنان در تحقق آن معنا می یابد. آری باید عالم کودکی و مادرانگی را بار دیگر معنا کرد، عالمی فارق از جنسیت و نگاه فمینیستی. @gharare_andishe
آنچه گمشده‌ی انسان امروز است، تناسب و هماهنگی‌است. انسان همواره به دنبال سازواری و نظم میان اجزای عالَم است. به عبارت بهتر او به دنبال زیربنا و یا عقلِ عالم است، عقلی که بتواند جای چیزها را معین کند و قوام‌بخش و برپادارنده و عالَم‌ساز باشد. شاید بتوان گفت نمونه‌ی این عقل، در شان پدری، خود را نشان می‌دهد، عقلی که برپادارنده‌ی وجود است و همچنان به حفظ و حراست از جایگاه هر چیز توجه دارد. بنابراین شان پدری با تفکر نسبت دارد، از این جهت که به اصل و نقطه‌ی مولد نگاه می‌کند و به همین علت برپاشدن عالَم قائم به اوست و از طرفی اگر با امی بودن مادری نسبت خود را بیابد، می‌تواند از گشتل شدن رهایی یابد و همچنان انکشاف را به دنبال داشته باشد. شاید این‌ نحو از پدری‌است که می‌تواند وجود و عقلی را به فرزندان خویش ببخشد که فارغ از نسبت‌های تصرف‌آمیز جهان امروز بتوانند از بحران‌های امروزی گذر کنند و دست به ساختن و پرداختن جهانِ خود بزنند. اگر از این زاویه حضرت علی(علیه السلام)را به عنوان پدر آفرینش بنگریم، گویا هموست که عقل عالم توحید است. اوست که می‌تواند شان هر چیز را در نسبت با حق به ما که فرزندان اوییم، نشان دهد. از این جهت شان پدری، وجودی را به پدران می‌بخشد که به فرزندان خود چشم دیدن تقدیر و عقل ظاهرشده‌ی زمان را عطا می‌کند، تا در نسبتی مادرانه‌ و شاعرانه زبان به روایتِ قصه‌ی حقیقتِ آن عقل بگشایند و شاید "سرِّ زینب" شدن در همین پدریِ علی(ع) باشد. (ع) @gharare_andishe
AUD-20220217-WA0000.
2.28M
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست به شکوهت، به وقارت، به کلامت زینب پی نبردیم به یکتایی نامت زینب @gharare_andishe
و جهـــــاد تبیین! امری که امروزه در نسبت با ندای ولیّ، بر خویش لازم و واجب می بینم... و شاید در شور جهادی، اولین چیزی که بدان بیندیشم اینست که چه چیزی را باید تبیین کرد؟ و چگونه؟؟؟ اما اکنون می خواهم یک گام عقب تر برگردم، سخنم در خود واژگان عمیق و پرمعنای «جهاد تبیین» است. ظاهرا جهاد برایم آشناست‌؛ تلاش، حرکت با شور و استقامت تا هدف، و از هر کجا که هستی تا مقصد... به مکتب وحی مراجعه می کنم و به دنبال جهاد می گردم: جهاد فـــــــی سبیل الله؛ جهاد فــــــی الله؛ مجاهد فــــــــی سبیله؛ یجاهدون فیــــــه.... حرف ربطی همواره در کنار جهاد به چشم می آید و گویا جهاد را به عالمی مرتبط می کند، انگار جهاد صرفا حرکت پرتلاشی که گاه گمان می رود نیست! بایست «در ساحتی ورود نمود» تا آغاز جهاد در آن معنا یابد! ساحت رویارویی با خدا؛ حقیقتی که در عالم حاضر است و در مجالی ظهور یافته... که اگر این ورود و رویارویی نباشد عنوان مجاهدت هم از تلاش رخت برمی بندد، چنانکه در تقابل و نبرد حق و باطل، تنها تلاشهای جبهه حق جهاد خوانده می شود، که باطل عدم است و دویدنها همه هیچ و هبط...! باید از عدم به عین هستی حقیقت پناه برد و او را یافت و در آغوشش صادقانه وارد شد... صـــــــدق، راستی و درستی در عهد با حقیقت... و جهاد اینجاست، این مواجهه و این در هم آمیزی.... 🍃اللّهمّ ادخلنی مدخل صدق اما اینجا نیمه راه نیست تا که به دنبال تبیین بگردم. اینجا نقطه رویت حقیقت است و تبیین خود به سراغ ما می آید... دیگر محقّق خود مبیّن شده است! حق در این قلب و با این قلب به بیان می آید و از خود می گوید و قصه ظهورش را در جانها به زبان می آورد تا حجاب غفلت را از حضور خویش در باطنها بزداید و در اطمینان و امید آغوش حق استقرار دهد... و شاید راز تبیین حسینی زینب سلام الله علیها را در همین نقطه رویت باید جست: و ما رایت الّا جمیلا! می خواهد قصه رخدادها را بگوید اما از رویت جمــــیل حرف می زند نه فقط جمال! این همان ولایت زینب است! وقت فنای در امام مبین که قتیل العبرات است و روایت او راز اشک را در اعتلای یگانگی با او بر ملا می سازد، و آنها که در این تحقق عبدالله شده اند در ابوّت اباعبدالله شنوای صدای حقیقت می گردند... دیگر تبیین و مبیّن یکی شده اند...  🍃 وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ و شاید روایت حضور و ظهور خداوند در جانها و پدیدارهایی که وسعت و شدت بیشتر دارند بیّن تر باشد اگرچه هیچ صحنه ای خالی از این حضور تاریخی نیست، اما آنچه که بیشتر چشمها را روشن و دلها را گرم می کند، همانهاست که از آن تعبیر به حماسه می کنیم. حماسه هایی که در عین شگفت انگیزی گاه به سادگی یک رخداد معمول زندگی ماست، حماسه حضور... اما به راستی جایگاه مجاهد تبیین نقش حماسه ساز است یا روایتگر حماسه؟ و آیا این دو از هم جدا هستند یا... @gharare_andishe
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ١ اسفند ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه: https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
روضه درک هنری و استعاری از رخداد است. به نوعی که واقعیتِ در جریان که ظاهراً کنار هم قرار گرفتن اسباب و علل‌ است، را معنایی وسیع‌تر می‌بخشد و وجود انسان‌ها را متوجه آن معنا می‌کند. روضه، اتفاق دور را برای انسان‌ها نزدیک می‌کند، مانند روضه‌ی کربلا، که ماجرای اصحاب امام حسین(ع) را در دل اتفاقات امروز معنا می‌بخشد و به چشم می‌آورد. به عبارت دیگر روضه سخن پنهان در دل را بار دیگر تذکر می‌دهد و انسان‌ها را متوجه وجود بی‌پیرایه‌ی یکدیگر می‌کند. از آن جهت که حرف دل را بیان می‌دارد و چه بسا این سخن یکی‌ست، پس انسان‌ها با روضه به استقبال یک‌دیگر می‌روند و در یک قصه‌ی مشترک، در کنار هم قرار می‌گیرند و ملجا و پناه یک‌دیگر می‌شوند و آنجا که انسان‌ها با روضه‌ تعلق یکدیگر را یافتند، راه‌ها گشوده می‌شود و زنجیرها از پای گسسته می‌شود و توان عبور از بحران‌ها در انسان‌ها ظهور می‌کند. شاید روضه روایتِ امکان باهم بودن انسان‌هاست، با روضه است که فضای پیوند میان انسان‌ها بنا می‌شود. با هم بودنی که مقدمه‌ی ملاقات خداست.... @gharare_andishe
روضه باغی ست که انسان ها را در صفا و صمیمیت گردهم می آورد زیرا باغ، حیات زیبایی و امید است. گویی حقیقت روضه تجلی ما رایت الا جمیلای زینب است. آری در روضه باید بتوان به چشم حقیقت بین نایل شد، تا چون زینب در دشت کرب و بلا، جز زیبایی ندید. باید بتوان حق و هستی را در صحنه نظاره کرد تا بیانی شورانگیز یافت و روایتی زینبی به عالم عرضه کرد؛ و این میسر نمی شود جز با تفکر. تفکری که با حس غریب تعلق آغاز می شود و به یگانگی و وحدت می رسد. تفکری که انسانیت انسان را مخاطب قرار می دهد و او را از بند هر آن چه غیر از آن است رها می کند. تفکری که نه از ذهن و عالم تباین ها، بلکه از دل و عالم وحدت بر می آید لاجرم بر دل می نشیند و دل را جلا می دهد. این چنین است که اشک روضه نیز حیات بخش است و عالم ساز، اشکی که مقوم عالم دل است و حکایت از وصل و وصال دارد. در مواجهه با نسیم این باغ و روایت روضه است که رویت میسر می شود و خدا به صحنه می آید. @gharare_andishe