شاید بتوان گفت جمهوری اسلامی تنها امکان استقلال ایران در این تاریخ است که به فعلیت نسبی رسیدهاست. فارغ از میزان فعلیت آن و میزان همت ما در ادامهی تمهید فضای تجلی شئونات مختلف حقیقتی به نام انقلاب اسلامی، شاید باید به سخنی که مردم را به میدان عمل وارد کرد، توجه کرد.
چه شد که مردم _ با همهی موانع بزرگ که کار را ناممکن نشان میداد_ جسارت به خرج دادند و عزمِ ساختنِ راه کردند. مردمی که به جای کارخانههای مونتاژ در صنعت، به جای تقلید در فرهنگ، به جای انزوا در دین و مذهب و به جای حقارت در سیاست و در یک کلام به جای ادامهی راه توسعهی متصرفانه، آینده را در آینهی سخن مردی دیدند که آنها را متوجه توان و سرمایههای خودشان کرد؛ مردی که سخنش، همانند چراغی، نور بر راهِ مانده در غبار جهل و نادانی انداخت، تا با خودآگاهی تاریخی ذیل عقل این تاریخ در ملجا حضور مادرانهی ولی فقیه، ایرانی اسلامی را در امکان جمهوری اسلامی بیابد.
چه بسا که ایران امروز پس از گذشت چهل سال از مسیر طیشدهاش باید باز هم خود را در همان سرآغاز تعریف کند و بازیابد تا به جای ادامه راه سرمایه و مصرف و طی مسیرهای تکراری و انتزاعی، مسائل خود را دریابد و با همان عزم آغازین قدم در راه تولید و کارآفرینی و ساختن جهان خود بگذارد.
#تولید
#کار_آفرینی
#دوازدهم_فروردین
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙سلام بر تو ای ماه خوب خدا...
.
.
.
سلام بر تو که اصل سلام، دیدن توست
سلام بر سحرستان اول رمضان...
#رمضان_الکریم
@gharare_andishe
🔹بسم الله الرحمن الرحیم
اندیشه ای مرا با خود میبَرد و به انتظار می نشانَد و طالب شوقی میشوم برای «شدن»...
سرفه امانم را بریده، البته نترسید، نه کرونا ست، نه شیمیایی... شاید هم هر دو است، در اوج سرفه که صدایش آزار و اذیت است برای دیگران، فکری مرا مزه مزه می کند:
آیا میشود قصه ی غصه ی ما هم قصه ی غصه ی تو شود؟
آیا میشود خون من هم چون خون تو حیات شود و حیات دهد؟
آیا میشود نَفَس من هم چون نفس تو نوایی قدسی و نشاط بخش شود؟
آیا میشود وجودم قلم شود و چون قلم وجود تو برویَد و برویاند، بسوزد و بسوزاند؟
به تو و خلوتت با قلم فکر میکنم و توجه به تو و حضورت در میدان رزم با دوربین و قلم مرا می نوشد، غوطه ور میشوم در تو، در صدایت، در قلمت و در نگاهت، چه مستانه، قصه ی ملت امام حسین علیه السلام را به تصویر کشیدی!
ندای «ن و القلم و ما یسطرون» جانم را آرام میکند در نسیم محبت محمدی ص و مرا به نهر نینوا میکشاند و میشوم همه اشک در نگاه به خون حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و به خون همه یارانش در سیر تاریخ که تو از دسته خاصی از یارانش بودی که قلم را به دوات خون خویش که متصل به خون اوست، زدی و نوشتی که قلمت شد مُبَیِن گمشده ترین حقیقت تاریخ...
حیرانم در تو و اشک، غمم را به رشک میکشاند... بر لب جوی عمری مینشینم که زمستان های بهار شده دیده و بهارهایی در بهار و درختان خواب بیدار شده و چشمه های خشکیده ی روان شده و برعکس نیز هم
و همچنان در لذت و حیرت است از ربی که تو را از کامران به مرتضی رسانده... و باز بر سر عمر خویش منتظرم، منتظر او
امروز وقتی شد تا مرور کنم، روایت تو از فتح ملتی که به نور حسین زهرا سلام الله علیها، مولای خویش را یافته است و چشم در چشم ولی خویش، ملت نیز از می وجودی که حق بر او نوشانده، نوشیده است...
شاید بگویی شاهدش کو؟ تو چه میدانی ملت هم نوشیده است یا نه؟
میگویم بیا به نظاره بنشین روایت «سه ورق از مقاومت» را...
قصه ی ملتی که شیطان را خسته کرده تا جایی که چه شبها و چه روزها که دشمن عرصه را بر خود تنگ دیده و دیگر در نهایت قساوت با بمب شیمیایی به میدان آمده، ولی او که در اوج رؤیت و مشاهده و محبت به ولی خویش، خودی نمیبیند، فریاد سر میدهد:
جنگ، جنگ تا پیروزی..
تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست...
این همه حضور و شور، این حضور در اوج حملات هوایی دشمن، قصه چیست؟
چرا او باز هم با یک پا میدان را رها نکرده؟
چرا او با سه شهید دادن باز ایستاده است و محکم شعار می دهد؟
راز اینکه مادر شهیدی که زیر بمباران شیمیایی دشمن ایستاده و میگوید راهت ادامه دارد، چیست؟
سید الشهدای اهل قلم راز این قدرت را در استقامت ملت میداند، ملتی که می داند، تاریخ پادشاهان و مظلومان را می شناسد و آمده با لبیکی از عمق جان تاریخ حقیقی را بنویسد. او با نوای نینوایی خویش می گوید: «تاریخ حقیقی را ما با خون بر لوح دلمان نوشتیم.»
این ملت عاشق امام حسین علیه السلام تا پای جان پای بازگرداندن نهضت انبیا ایستاده است... و مستانه هم ایستاده است و استقامت یعنی قلب عاشق، عقل، چشم و گوش و.... ملت را نیز عاشق میکند... ببین.
و منتظران از روایت فتح دیروز روایت فتح امروز را میجویند...
میشود ای دوستِ منتظرِ آن یار، لختی امروز را در همین روایت ببینی، آیا میشود بمب شیمیایی امروز را در جنگ نرم ببینی که ریه های ما و پوست ما را نشانه رفته؟ امروز در این رزمگاه تمام باورهای ملی و وجودی ملتم و دختر و پسر نوجوان و جوان ملتم، شیمیایی شده است، عزیزان ما سرفه های خشک و جانکاهی میکنند، شاید دختر من تا مرض جان دادن درد میکشد، شاید پسر تو تا مرض جنون فریاد میزند و سرفه میکند تا آن سموم از ریه هایش خارج شود، آیا میشود ایستاد و چون ملت آن روز فریاد مقاومت سرداد؟ آیا میتوانی التیامی بر درد او باشی؟ آیا میتوانی شربت روانی برای درمان ریه اش باشی؟ آیا میشود تمام وجودت مهر باشد و مادرانه بسوزی و در این شب آخرالزمانی که رسیدی به فقر خویش، عاجزانه همه دعا شوی و اشک؛ و دست از سر مستی غرور و دانایی ها و برنامه ریزی های فرهنگی برداری؟
#روایت
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
"این برادر عزیز را در یکی از مدارس علمیه ی مشهد مقدس زیارت کردیم. شاید برای آنها که هنوز نمی خواهند حقیقت را باور کنند، بین فقه و اصول و جبهه های جنگ تناسبی نباشد، اما برای ما که علما و فقها را ورثه انبیا می دانیم، حقیقت مسلم این است که فتح ما در جبهه های نبرد، در همین کلاسهای فقه و اصول است که پایه ریزی می گردد..
پیمان علم، پیمانی کربلایی است و آن که این پیمان را با خدا بست، در مدرسه درس فقه می خواند و در جبهه عشق و قربتا الي الله بر سر این هردو درس با وضو وارد میشود و این هر دو را جبهه مبارزه با کفر و شرک می داند و می داند که این راه، راه شهادت است.. "
مستند" تاریخ سازان چه کسانی هستند"
.شهید سید مرتضی آوینی.
#طلبه_جهادگر
@gharare_andishe
✦؛﷽✦
💠آن پیکِ نامور که رسید از دیار دوست
💠آورد حِرزِ جان ز خط مشکبار دوست
.
.
.
.
.
🔹محفل انس با قرآن
🔹روخوانی جزء پنجم قرآن کریم
📆 پنج شنبه ٥ رمضان ١٤٤٣
🕰ساعت ١٤
🔰محفل اندیشهای بانوان
@gharare_andishe
🔹قصه ی مردی که در قلبهایمان خانه دارد.
اسطوره نیست. در همین حوالی ما زندگی میکرد و در همین مناسبات معمول نفس میکشید. در قصهی زندگیاش احوال متفاوت داشت و مسیر بودن خود را بیپیرایه دنبال میکرد. در بینابین حال و هوای هنرهای تجسمی و معماری و موسیقی آهنگ وجود خود را در عالم انقلاب اسلامی یافت.آهنگی که بعدها شاید نتهای موسیقی و نوای محزون مستند روایت فتح شد و آتشی را در دلها زنده نگاه میداشت.
دریچهی دوربینش قدمهای بسیجیها را دنبال میکرد و زبانش راوی عشق و وجد و حرارتِ در مرز تاریخ بودن آنها شدهبود؛ کسی چه میداند شاید باز هم نوای هستی را در طی طریق آنها میشنید....
و حال امروز مائیم و یک یاد و خاطره از آوینی...
یاد و خاطرهای که اگر به سرچشمهی خود بازگردد، ما را نیز به نحوی از بودن دعوت میکند.
بودنی که همهاش اراده و عزم است. بودنی که برای ماندن و تحملِ مرارتِ ساختنِ راه، ارادهی پولادین میخواهد و نوای شاعرانهی آوینی نوید امکان چنین زندگی و حیاتی را به ما میدهد و غبار چشمهای ما را میزداید. با آوینی میتوان بار سنگین تاریخ را بدون سلب مسئولیت از خود به دوش کشید و سخن از آینده گفت.
گویا آوینی امکانِ آیندهی ماست.
#آوینی
✍#مصیر
@gharare_andishe
.
شاید دوماه بود که به سالروز شهادت آوینی فکر میکردیم. که این روز چه پیش پای ما میگذارد. تا اینکه به ناگاه خود را در "موقعیت مهدی" یافتیم. موقعیتی که با غربت همراه است اما نه غربتی که دیگران را سرزنش کنی که چرا تو را نمیفهمند بلکه موقعیتی که با تمام وجود میخواهی دیگران در آن حاضر شوند و حضور در پهن دشت هستی را احساس کنند. بقیه الله خیرلکم إن کنتم مومنین.
همانگونه که آوینی به غربت امثال حاتمی کیا حتی در میان حزب الله اشاره میکند اما خبر از آن میدهد که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدست اینان سپرده است.
آری جهاد تبیین عبور از امروز و فرداها و سکنی گزیدن در پس فردای تاریخ است و از آنجا همچون مهدی باکریها زبان باز کردن به ای کاش احمد اینجا میشدی میدیدی اینجا چه جای قشنگیه...
و آنوقت دل ربودن از حاج احمدها و حاج قاسمها...
رزقنا الله...
🔹بیست و نهمین سالگرد شهادت #سید_مرتضی_آوینی
#ضیافت_آوینی
#روضه_آوینی
@soha_sima
بسم رب الشهدا و الصدیقین
الحمدالله رب العالمین، سپاس تو را ای خدای عشق، فقط برای تو مینویسم و قلمم سوزان روایت مجنونیِ اوست.
آری او را می گویم که غم گمگشتگی اش؛ در کوچه هایِ حیرانیِ عالَم چرخاندش؛قلبش منقلب شدو به احسن احوال رسید.
او که مجنون وار خطر کرد ودر جستجویِ تو طی طریق کرد واز بندِ همه آزاد گشت و در بندِ تو شد...آخر تو ربی؛ تو عالِمی به احوال و اسرار، او را چه شد که تو چنین به او نگاه کردی؟
گویا او در جستجوی کامرانیِ جان گشت و گشت،چونان تشنه ای که در بیابان به دنبال آب می گردد؛در تمنای آبِ حیات از سرابی به سرابی دوید تا نَفَسهایش به شماره افتاد، آنگاه در مقابلِ فضل تو با تمامِ وجود «سائل شد» و آن دم بود که شراب طهور به او نوشاندی و او چون رودی جاری شد و آب حیات را به بقیه نوشاند.
جوینده ی کامرانیِ ابدی، راضی از آبِ حیات بخش تو، مرتضی شد.
در قصه ی رود شدن سید مرتضی، حیرانِ چشمه ی حیات و نورِ وجود و سایه ی محبتی هستم که بر وجودش افتاده و وجودش را بهارانه زنده کرده است، چشمهایم را که باز می کنم سایه ی محبت مادری را میبینم که در چشمه ی جوشانِ ولایت، جان میگیرد و نور الله آن را به دست عدول زمانه میسپارد و «امام جانها» مودتِ بی کران حق را در کام سید مرتضی اش میریزد و آرام آرام این آب حیات، جانِ شیدایش را زنده میکند و جام بلورینش را صیقل میدهد و او جان میگیرد و یا علی گویان دست به زانو گرفته و قیام میکند با تمام وجودش، و حضرت مادر دعایش میکند و میگوید:«سید مرتضی، جانِ تو و حفاظت از حریمِ ولایت با قلم و کلام و همه وجودت»
آوینی عزیز، چون رودی جاری میشود و هر چه بیشتر به «مولایش آقا روح الله» می اندیشد و به آنچه او از تو نشان میدهد نگاه می کند، پر آب تر و جاری تر میشود. زمین و زمان هم حیران است؛ حیران تولدِ بهاری بی نظیر از دل زمستانی سرد و یخ زده.
با چشمه ی جوشان و عظیم امام عزیز که در عین جوشیدن با حرارت می خروشد؛ یخها آب میشود و گرمای رحمت و فضل رب متجلی میشود و این خاک، حیاتی تازه تجربه میکند و صدای شُر شُر آب و چهچه چلچله هایش؛ زمین را زندگی میبخشد؛ حالا همه در طول تاریخ منتظرند که از این خاک صدایی برخیزد و زبانی قدسی برایشان نقل قصه کند که این همه حیات و عشق و انسانیت و نوای شیدا کننده از کجاست و قصه چیست؟
این بار سید مرتضی برای«ولیِ زمان»خویش زبان میشود، زبانی به شیرینی اشعار حافظ و مولوی و به محکمی و مُبَیِنیِ کلام سرچشمه خرد و امامت؛ یعسوب الدین امیرالمؤمنین علی مرتضی علیه السلام و دیوارهای غفلت را میشکند و محله به محله و شهر به شهر قصه ی حیات و غصه غم دوری از حیات را میگوید.
از آن طرف دشمنِ حیاتِ انسانیت وحشی شده و حیات یافتن این سرزمین را تاب نمی آورد و دست به دامن هر دیو و ددی میشود تا حیات او را بگیرد و حمله ای وحشیانه میکند و جنگی آغاز میشود از جنس جنگ احزاب.
اما سیدمرتضی میداند اگر قصه را به گوش جان همه ی هم عهدان ازلی خویش نرساند، دشمن وحشی رها نمی کند ومردم تشنه حیات که با نوشیدن جرعه جرعه حیات زنده شده اند، ممکن است دچار غفلت شوند واز آب شوره زار به دست سربازان نامرئی دشمن بنوشند و دچار مرض استسقا شوند و راه ادامه حیات را گم کنند و نکند آب حیات بخش عصر امام خمینی به همه نرسد، پس در اوج قرار، بیقرار است و آماده تلاشی قدسی، باز هم با دُرِّ کلام خویش و با قلم عاشقانه و حکیمانه خویش و با دوربین حق بین خویش، زمین و زمان را در می نوردد تا بگوید اینک، هم دشمن درونی و هم دشمن بیرونی در میدان است، آری او چون مرغِ عشقی میخواند، وای از آن سنگهای غفلت و جهالت که مجروحش میکند ولی باز هم می ایستد و ادامه میدهد، سید مرتضی، زبان امام خمینی عزیز شد، امامِ امت، جانی جامع و کامل دارد، آری جانی که با تمام ابعاد شیدایانِ طریقِ عشق را در بر میگیرد وظهورش اینگونه رخ می نمایاند که احیا شده گان به دست او،چون جان او میشوند در میدان جدال حق و باطل،بسیارند حیات یافتگانی گمنام که در مقابل دشمن ایستاده اند و چون رودهای خروشان می تازند و می روند و آباد می کنند و در دریای تو گم میشوند، اما امان از حیات یافتگان خواب زده که متوجه نیستند با آب حیاتِ کدام چشمه حیات یافته اند.
امروز چشمان آرام «ولیِ خویش» را که میبینم، دلم قرص میشود و وجودم دعا میشود.
امید است که حیات یافتگان با نظر به سیدالشهدای اهل قلم و سیدالشهدای مقاومت و سیدالشهداهای تاریخ از قیدها و بندهای غفلت آزاد شوند و عاشقانه بسوزند واشک شوند و به فضل تو جانی گیرند چون هزاران جانِ عاشق و چون نسیمی پرکشند و آرام دریای حیات را وسعت دهند و مرزها وحدود غفلت را پاک کنند وعالم را آماده یکی شدن با مهدی امتها عج کنند وبا نام توبسرایند «وَ اِنّا لَنَحنُ نُحیی و نُمیتُ و نَحنُ الوارثونَ».
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
دختر او مادری کرده برای شیعیان
مادری مثل خديجة در زمین باشد، بس است...
#یا_خدیجه_الکبری
@gharare_andishe
شرح دعای سحر. جلسه1.mp3
15.24M
🎙متن خوانی کتاب "شرح دعای سحر" امام خمینی
🗓 سه شنبه ١٦ فروردین ١٤٠١
🔹جلسه اول
#رمضان_١٤٤٣
#دعای_سحر
#مباهله
@gharare_andishe
موقعیت مهدی، موقعیت هر کدام از ماست.
هر یک از ما که با قصههای مختلف و جهانهای متفاوت، بر سر موضعی محکم ایستادهایم و با همهی تردیدها و زندهگیهای معمولی، در سر، سودای کارِ بزرگ و راهگشا داریم.
هریک از ما در جایی و وقتی، با تنهایی و غربت مقدرشدهیمان باید سر کنیم و عزم ماندن در موقعیتمان را داشته باشیم تا مهدی باکریِ قصهی خود باشیم. باید روی زمینهای خاکی پشت خاکریز بی پشتوانه و بی دوست بنشینیم و عاشقانه دست در دست مرگ و حیات منتظر باز شدن چشم به منظرهی سبزِ"شدن"بشویم.
که همان ثمرهی ایستادن و استقامت است....
شاید موقعیت مهدی، موقعیت ایران است که تنها در محاصرهی دنیای مخوف امروز ایستادهاست و برای بودن اصیل انسان، خون میدهد، جان میدهد، سر میدهد....
✍#مصیر
@gharare_andishe