eitaa logo
قرار اندیشه
245 دنبال‌کننده
498 عکس
236 ویدیو
5 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام حضرت تو دریا نام توست که از آسمانهای وجودت به زمین افتاده است، بَه بَه از مستانگی اسماءت که زمین را برای‌مان زنده کرده است و تمثیل شان هم چونان صراطی است که قلبمان را در بر می‌گیرد و به سوی تو می‌کشد. دریا؛ آری دریا هم چون تو شبیه هیچ چیز نیست و نَمی از «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیء» دارد، عظمت بیکرانه ی او، آن‌چنانی است که شناگر او هیچ حس نمی‌کند جز او؛ چونان عشاق مبتلای تو که تمام جان‌شان مضمحل و مجذوب در توست و جز تو نمی‌بینند و جز تو نمی‌اندیشند و جز تو نمی‌نوشند و جز تو نمی‌خواهند و جز تو... اصلا مگر جز تو هست!؟ آن اسمت که به زمین افتاد، دریا خلق شد و همو که به زمان افتاد، در طول تاریخ انسان‌هایی خلق کرد که دریا سیرتند و جوش و خروش شان نوایی شد در گوش تاریخ که ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست آری! همین نام دریایی ات کوچه پس کوچه های تاریخ را زنده کرد و؛ خطر در مواجهه با موج های عظیمش رنگ باخت، چونان پرتگاههای انسانیت تاریخ و دهانه ی آتشفشان هایش که توسط دریا در برگرفته شد و دریا شد. آری این دریا صفتان تاریخ که با خون شان زمین و زمان حیات یافت و انسان معنا و عشق مصداق. دریا که باشی حیات و قیام و قعود هر دم و تولد موجها و جوشش اراده ها و عزم ها، قصه آن به آن توست. و چون حضرات معصومین علیهم السلام زیستن، تجلی تاریخی توست... دریاها هم جلوات مختلف دارند، آب شیرین و آب شور! در حیرتم که زبان هم! و در عظمت تو همین بس که هر دو را حیات می‌بخشی و از اختلاط حفظ می‌کنی! اما ای دریای شیرین من! تو را با کدام نام بخوانم؟ ابراهیم علیه‌السلام یا نوح علیه‌السلام؟ موسی علیه‌السلام یا عیسی علیه‌السلام؟ محمد مصطفی صلوات الله علیه یا علی مرتضی علیه السلام؟ آسیه سلام الله علیها یا مریم سلام الله علیها؟ خدیجه سلام الله علیها یا زهرا سلام الله علیها؟ حسن علیه السلام یا حسین علیه السلام؟ زینب سلام الله علیها یا سکینه سلام الله علیها؟ معصومه سلام الله علیها یا حکیمه سلام الله علیها؟ نجمه سلام الله علیها یا نرگس سلام الله علیها؟ و.... نام شیرین تو در این عصر مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف است که گویا زمین و زمان هنوز تاب آن را ندارد و به کدام نام بخوانمش که زمین تاب آورد؟ مدرس ره یا خمینی ره؟ چمران یا آويني؟ حاج حسین یا حاج احمد؟ حاج قاسم یا حاج قاسم؟! به تأسی از او آرمان یا روح الله؟ و هنوز مائیم دریایی که.... 🔰اشاره به حکمت ١٥٩، کتاب "در راستای بنیان‌های حکمت در جهانی بین دو جهان" @gharare_andishe
این جهان باردار موعود است و آنچنان شرایط پیچیده شده که باور کردن این بارداری بر ذهن سنگینی می‌کند. اما نمی‌دانم! انگار قلبهای مأنوس با برهان پروردگار می‌یابند وجودش را؛ می‌یابند که انقلابی دوباره، روح ها را حیات خواهد بخشید... ✍ @gharare_andishe
کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی @gharare_andishe
23.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 فلسفه پاسدار وجود است و می‌گذارد چیزها چنان که هستند، باشند. اما جهان تفرقه و پریشانی از وجود دور است. فلسفه به معنی تفکر، باید باشد تا جای چیزها و وقت کارها را تذکر دهد و البته اگر نباشد، پریشانی و بی سامانی و ندانم کاری همه جا را می‌گیرد. 🎥 همایش «داوری در ترازوی داوری» @gharare_andishe
گمشده جهان امروز، اخلاق است اما اخلاق به چه معناست؟ این جهان چگونه جهان بی اخلاقی است و در چه فهمی این اتفاق افتاده است؟ چگونه است که فرد نسبت به معضلات جامعه خود احساس مسئولیت نمی‌کند؟ چه نسبتی است که در آن انسان متصف به اخلاقی بودن می‌شود؟ جهان امروز جهانی رو به پیشرفت است و آدمی می‌خواهد مدام قدم‌هایی رو به جلو بردارد. اما پیشرفت در چه شرایطی محقق می‌شود؟ گویا در جهان امروز نیاز به یک حضور اخلاقی داریم و گویی حضور اخلاقی، خود را در یک نسبت بی انتها یافتن است. حضوری بی غرض که می‌تواند نسبتی آزاد با امور و کارها برقرار کند و می‌تواند شرایط پیشرفت و تحول را فراهم کند. @gharare_andishe
اخلاق در شرایط کنونی-جلسه دوم.mp3
زمان: حجم: 41.99M
🎙 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری 🔹جلسه دوم ١ خرداد ١٤٠٢ @gharare_andishe
در آستانه میلاد دکتر داوری، همچنان به پیوند خود با افکار و تذکار او می‌اندیشم، که چگونه کلمات و جملات او واضح کننده‌ی شرایط پیرامونی ماست و چگونه سالها در موضعی سقراطی، همه‌ی امور روزمره‌ی ما را به بیان در می‌آورد و همچنان پرسشگری می‌کند و مسائل اساسی کشور را از میدان مبتذل سیاست‌زده‌گی و عمل‌زده‌گی به درآورده و در قلمرو فلسفی اصیل و نه انتزاع‌زده، مطرح می‌کند. داوری، با حکایت پیوسته و منسجم پریشانی، بی‌فکری و بی سامانی، ما را واجد بینایی و نظرگاهی می‌کند تا بتوان مشکلات را به عنوان مسئله و عاری از هرگونه پیرایه‌ای، به زبان آورد و در نسبتی دیگر زندگی را تعریف کرد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم داوری ، فیلسوف معاصر و زبان گویای امروز ما، مصداقی عینی از وجودی شاعرانه در جهان تکنیک‌زده‌ی ماست، که بی‌هیچ تبختر و خواسته‌ای، به جای انباشت دانش‌های بیهوده، پیشوند و پسوندهای روشن‌فکرانه‌ مانند برخی اصحاب فکر، درد ایران را دارد و راوی زخم‌های ملت است و با زبانی زندگی‌بخش، راه آینده را می‌گشاید. ✍ @gharare_andishe
کرامت است آن جایی که سائل می‌شود پیدا اگر چه دست و پا گم می‌شود! دل می‌شود پیدا... @gharare_andishe
🔹شاه خراسان زمانی که به سوی ایران آمد، می‌دانست ملجأ درماندگان و پناه بی‌پناهان می‌شود... از گوشه و کنار این مرز و بوم، پای پیاده و سواره راهی مشهد می‌شوند و با اشک و ادب درخواست می‌کنند در حالی که قبل از آن، او عطا کرده... حکایت پیرمرد روستایی که از خادم حرم می‌پرسد: از کجا بروم دیدن امام رضا؟ او هم در جواب به شوخی می‌گوید: پله‌ها رو بگیر برو بالا، امام آن جاست.. بعد از یک ساعت از پله‌ها پایین می‌آید از آن خادم تشکر می‌کند، امام حتی نگذاشتند از پله‌ها با زانو درد بالا بیاید. به دیدنش آمدند و دست شفا بر پاهایش کشیدند... شاید حکایت ما حکایت خادم پایین پله‌هاست که هیچ وقت برای دیدن امام از آن پله‌ها بالا نرفتیم... و ندانستیم زیارت، یعنی دیدن... تازگی‌ها باورم شد اینکه مثل هر غریب دورتر از خود دلی دارم که با آن زنده‌ام ... سایه‌وار از خود ندارم هیچ، دور از آفتاب هر کجا باشم، به خورشید خراسان زنده‌ام ✍ @gharare_andishe
سعی نکن زیاد شعر بگویی. فریفته هیجان و شدت نشو. بگذار همه چیز در ذهنت ته‌نشین شود. آنقدر ته‌نشین شود که فکر کنی اصلا اتفاق نیفتاده. زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی. آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد، هر روز استحاله ای در او صورت می‌گیرد و این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه می‌سازد و وسعت می‌دهد. وقتی دیدی که داری یک ایده مشخص را تکرار می‌کنی، اصلا قلم و کاغذ را کنار بگذار. مثل من که لااقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی می‌کنم و صبر می‌کنم تا باز دوباره شروع کنم. اصل، ریشه است که نباید گذاشت از میان برود... 📁نامه‌ای از فروغ فرخزاد @gharare_andishe
🔹پرسش پرسش، انتزاعی بودن یا حقیقی بودن و حتی سطح تفکر وجودی‌مان را نشان می‌دهد. از بابت اینکه آدمی نظاره گر کدام وجه از حق است و جامعیت را دربر دارد یا خیر! از طرفی پرسش خود تذکر و تلنگریست، برایِ چشمی دیگر پیداکردن و جای دیگر ایستادن؛ تا به وجود و حقیقت نهادینه با جامعیت بهتر نگاه کنیم و به آن بیاندیشم که به دنبال آن نسبت‌ها متناسب با یکدیگر نیز به ظهور آیند و هم چنین اگر پرسش برای دریافت حق و حضور در محضر حق نباشد و حتی از جنس تذکر به خودمان هم نباشد، آن‌گاه تقوایی صورت نمی‌گیرد که بستر تفکر فراهم شود. پرسش دعوت کننده مان به یک سکوت است ...سکوتی از جنس استقرار در وجود ... یک نوع پروا برای حضور در عالمی بی‌انتها! سکوتی که سکون را بر قلب آدمی می‌نهد و تقوائی می‌شود بر جدل‌های درونی‌ که آن‌قدر از آن پر شدیم که به بیرون سر ریز شده و در کنارش دیگری را هم لبریز کرده‌ایم! به دنبال آن، حتی گوشی هم برای شنیدن نداریم. شنیدنِ دیگری که از خودمان است و غیر از خودمان هم نخواهد بود، تا او را با جانمان ببینیم و بشنویم و بیاندیشیمش و اینجاست که آدمی آرامشش را هم با خودش به ناکجا برده ... نه تنها آرامش را از خودش سلب کرده، بلکه دیگری را هم از آن محروم ساخته است. ✍ @gharare_andishe
هر چیزی غایت و امکانی دارد؛ لیوان غایت و نهایتش لیوان شدن است. حتی حیوانات و دیگر موجودات نیز نهایتی دارند اما آدمی نه! زیرا که آدمی هیچ است... و اگر هیچ بودنش را مراقبت کند و منیتش را به میان نیاورد و مادامی که نفَس می‌کشد، عین فقر بودنش را دریابد آن هنگام است كه هیچ بودنش می‌شود همه چیز؛ همه‌ چیز که هیچ نهایتی ندارد! و امکانی پیدا می‌کند بی‌انتها " زیرا دیگر خودی در این میان وجود ندارد و همه اش، او شده است، اویی که بی‌نهایت، بی‌انتهاست... @gharare_andishe