eitaa logo
قرار اندیشه
255 دنبال‌کننده
470 عکس
192 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
. ساقی علی است، کوثر جوشان حق تویی 🔰 در ایام ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها؛ 💎 در برابر آینه، تفکر در مأوای سوره کوثر 📆 شنبه ۲ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
. ...خوش داشت مادری را شیدا بیافریند... 🔸 رحمت بی انتها 💎 گفتگو پیرامون بيانات رهبر انقلاب درباره زنان شهید 📆 یک‌شنبه ۳ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
اهل ایستادن که باشی، مادر را میشناسی! حتما لازم نیست شرح دهد لحظه لحظه های بیم و امیدش را و از تنگناهای مادری بگوید! اگر مردان ایستاده را در وصیت نامه و توصیه عظیم دم رفتنشان، بتوان دید، مادر را اما چگونه؟ مادری که شرحی از خود ندارد! زبان به کلام هم که باز کند، گویی همه فرزند است، کلامی از خود نخواهد گفت؛ اما کافیست به یاد بیاوری لحظه بلند شدنت را، زمانی که توانی برای ایستادن نداشتی و این نگاه نگران و پر از شوق مادر بود که تو را از جا کند و بلندت کرد! دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت و تو ایستادن را و حرکت را تجربه کردی و شیرین تر از آن آغوش پر مهر مادر را، همان که پناه آخر توست هنگامی که جانی برای ایستادن نداری و باز تو را راه می برد... و سخن مادری چنین است، سخنی که تو را به ایستادن می‌خواند و توان راه رفتن می‌دهد.. @gharare_andishe
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 سه‌شنبه ۵ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 چهارشنبه ۶ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
☀️دست از طلب ندارم تا کام دل برآید.... اگر مادری را نوعی صبر کردن و امید داشتن به تحقق چیزی بدانیم و اگر مادری را شان و جایگاهی بدانیم که توان ایستادن به پای چیزی را دارد. باید از خود بپرسیم منشاء این صبر از کجاست؟ با کمی تامل شاید بتوان گفت جایگاه مادری، وجودی را به آدمی عطا می‌کند تا ناپیدایی‌ها را در امر آشکار ببیند و توانی می‌دهد که بتواند امر مستور را به آشکارگی دربیاورد. مانند مادری که در توان نوشتن کودکش، به نوعی آینده‌ی مستورِ او را می‌بیند و به آن امید، صبر بر تحقق آن آینده می‌کند. اگر مادری از خیالِ تحقق و شدن، تهی شود، نا امیدی بر او مستولی شده و مدام دست به دامن روش‌های تربیتی و غایات مشخص و هدف‌های واضح می‌شود و فرصتِ انکشاف را از خود و کودکش، دریغ می‌کند و چه بسا هر دو مغلوب بی صبری می‌شوند، در این حالت کودک دیگر رازی در دوردست‌ها نیست که مادر بتواند با خیالِ خود هر بار فرصت انکشافِ او را تمهید کند و این‌گونه امرِ مادری حیات خود را از دست می‌دهد و به تبعِ آن صبر و پایداری در وجودش تضعیف می‌شود. ....اگر مادری را وسیع‌تر ببینیم، چگونه می‌توان برای انقلاب مادری کرد؟ شاید وجودی که بتواند که در نهال نورسته‌ی انقلاب، حکومت مهدی(عج) را رویت کند و اینگونه صبر بر طی مسیر آن کند. @gharare_andishe
. می‌گویند پیامبر ما اُمی است معنای اُمی را نمی‌دانیم فقط می‌دانیم اینها که مادر‌ی‌اند تعلق زیادی به مادر دارند و نشان‌شان این است که، عزم و همت بلند دارند و با مهر و محبتی که از شیره جان مادرانشان سیر نوشیده‌اند گاهی عالمی ساخته‌اند. خدا، محمد، علی، امام، حاج قاسم و فاطمه زهرا ام‌ابیهاست... @soha_sima
🔹ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.... پله ها را یکی دو تا بالا می‌روم. بگی نگی نفس نفس می‌زنم، ساعت را نگاه می‌کنم مثل همیشه عقربه‌های ساعت از من جلوترند، سیستم را روشن می‌کنم و شروع میکنم به تایپ، جدول را تکمیل میکنم، لیست‌ها را تحویل می‌دهم؛ همچنان که در استرس اشتباه بودن و یا ناقص بودن لیستِ تحویل داده‌شده‌ام، کارِ زمین مانده‌ی ارباب رجوع به یادم می‌آید، تندتر قدم بر می‌دارم، پشت میز می‌نشینم و همان‌طور که باقی‌مانده‌ی چای را سر می‌کشم، به دنبال اطلاعات او در پرونده‌اش می‌گردم، چشم‌هایم را ریز می‌کنم بلکه زودتر موارد لازم را از پروفایلش استخراج کنم؛ تلفن زنگ می‌زند، تلفن را برمی‌دارم و می‌شنوم که پست آمده و باید بروم بسته را تحویل بگیرم، بلند می‌شوم و می‌روم، در راه همکارم را می‌بینم؛ به خاطرم می‌رسد دیروز از دردِ دستش شکایت می‌کرد و من فراموش کرده بودم، احوالش را جویا شوم، به در می‌رسم بسته را تحویل می‌گیرم، صدای خنده‌ی بچه‌ها فضای کوچه را پرکرده‌است، می‌‌خواهم همراه‌شان لبخند ریزی بزنم که یاد پروفایل و کار ناتمامم می‌افتم، لبخندم را می‌خورم و قدم‌ها را کوتاه می‌کنم تا به اتاق برسم..... ساعت ۱۴ است و روز به نیمه رسیده.... کارها همچنان مانده ..... مانیتور را خاموش می‌کنم و آماده‌ی رفتن می‌شوم؛ به همکارم نیم نگاهی می‌اندازم و خداحافظی می‌کنم، همان طور که تلفن بین گوش و شانه‌اش قرار دارد و با کسی صحبت می‌کند و همزمان چیزی تایپ می‌کند، سرش را به نشانه‌ی خداحافظی تکان می‌دهد.... در آستانه‌ی فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده‌ی زمین و یاس ساده وغمناک آسمان و ناتوانی این دست‌های سیمانی من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم و این جهان به لانه ماران مانند است. . . . آیا دوباره باغچه‌ها را بنفشه خواهم کاشت؟ و شمعدانی‌ها را در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟ فروغ فرخزاد @gharare_andishe
شما به چه می گویید "فجر"؟ روزنه ای، نقطه ی امیدی یا نوری در تاریکی؟ یا هیچکدام؟ "جشن" چطور؟ جایی است که دوست دارید همه بیایند... فضای فرهنگی گویی جایی است که با گذشته های دور و نزدیک سرزمینش کار دارد، روزنه ها و امیدها را می‌تواند ببیند و نشان دهد. بیم ها را نیز.. همه اینها در پی دیدن فجر است، و اگر فجري به چشم نیاید، جشن چه می‌شود؟ جشنواره فجر آیا جشن میهن من است؟ آن يمني زیر گلوله یا آن فلسطینی بی پناه را نمی‌گویم، آیا ایرانی ها در این جشن هستند؟ راستی به که می‌گویید ایرانی؟ اگر پادشاهان ساسانی را هم بگوییم، در آن زمان هم ایران ملجأ ملت‌ها بود، حال کجاییم؟ خود را می‌بینیم؟ کدام خود را می‌بینیم؟ این فرصت بزرگ فرهنگی، کجا را می‌بیند؟ اصلا توان دیدن فجر را دارد؟ آن فجر گشوده شده به روی ملت را می تواند ببیند و نشان دهد؟ چقدر جای آوینی خالی است... @gharare_andishe
. ایام الله دهه فجر مجال عزم و همت یک ملت است که چگونه یک شبه بنیاد نظام شاهنشاهی از جان و روح یک ملت برافکنده میشود و روح و جانشان طعم آزادی از اغلال را می‌چشد. ملتی که به زندگی در حاشیه تجدد تن داده بود و نمی‌توانست مسئولیت زندگی در جهان جدید را بپذیرد و تاریخ خود را ذیل تاریخ اروپا می‌دید و اگر چیزی از گذشته بیاد می‌آورد فقط مایه تفاخر بود و اگر از او می‌پرسیدند که این چه راه و رسم زندگی است؟ می‌گفت؛ پدرانمان نیز براین عهد بوده‌اند. حال آنکه عهد آبائشان مدتی بود به سر آمده و دیگر عهدی برای زندگی نبود و آنها به ناچار برای گذران زندگی مجبور به پذیرفتن عادات و مشهورات غربی شده بودند که آن هم جز سرابی از زندگی نبود. سالها در حسرت زندگی اروپایی بودن و بهره‌ای از آن نبردن. بقول یکی از متفکرین معاصر گرگ دهن آلوده یوسف ندریده... ایام الله دهه فجر روزهایی است که این ملت اوقاتی را درک کرده است که می تواند مسئولیت زندگی در جهان جدید را بپذیرد و خود را در مواجهه با مسائل این جهان ببیند. تفکر در این ایام الله وقت عمل را یافتن و مسئولیت را برعهده گرفتن است. @soha_sima
بِكُمْ فَتَحَ الله وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر خدا به شما آغاز کرد و به شماست که ختم میکند، به شماست که باران فرو می‌ریزد.. به شماست که آسمان بر زمین نمی آید مگر خدا بخواهد به شماست ينفس الهم؛ و می مانم که یعنی همتها و عزمها را شما نفس میدهی نفس کشیدن و روشنایی دلها برای دیدن مسیر و تازه شدن همتها به شماست! همّ را غم آینده گویند، شما تنفس صبحید و راه آینده، و به شماست که غم گذشته برطرف می‌شود... چه می ماند؟ جز بارانی که شمایید... 🖊 @gharare_andishe