هدایت شده از فقه و احکام
﷽
حکایت بسیار زیبای
عنایت خاص و ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
به یک #طلبه نوجوان
السلامــ علیک یا صاحب الــزمان🌱
پذیرش حوزه علمیه🌱❤️
https://eitaa.com/hozehemamsadeghchaharbagh
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
#استاد_فاطمی_نیا مجتهد، عارف و مبلغ
انصافا الگویی مناسب برای طلبگی هستند.
دین دان | دین دار | دین بان
📌سه شاخصه اصلی یک طلبه موفق؛
امروز به طلابی نیاز داریم که هم در تحصیل، اخلاق و هم در اجتماع موفق باشند نه اینکه صرفاً به نیت یک شغل حوزه را انتخاب نمایند.
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ حجتالاسلام والمسلمین قرائتی:
فرزندانتان را ...
💠 ویژه دانشآموزان پایه هشتم و بالاتر
☎️ تلفن ثبت نام :📞 ۳۲۲۲۵۴۴۵ داخلی ۱۷ و ۰۹۹۱۵۹۱۷۰۳۳
👨💻 آدرس ثبت نام:
https://essch.ir/isfahan-seminary-registration/#form-rigestering
✅ شما هم می تونید در ثواب تربیت و کادر سازی برای یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) سهیم باشید.
🔹 به صورت ارسال بنر پذیرش در گروه ها و کانال ها مختلف و به صورت معرفی و ارسال آن برای افراد مستعد و دارای استعداد
🦋 اگر یک نفر را به او وصل کردی،
🦋 برای سپاهش تو سردار یاری؛
🌷اجرتون با خود حضرت🌷
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
05 Talabe Besham_ (1402-02-24).mp3
2.36M
❓چه کسانی می توانند در حوزه تحصیل کنند؟
مهم تر از استعداد، همت است.
#خاطره جالب آیت الله بهاء الدینی رضوان الله تعالی علیه
از طلبه کم هوشی که در برزخ، استاد مراجع شده بود!
عملی که قدرت ارتقا معنوی بالایی دارد.
حجتالاسلام امینی خواه
زمان: ۵:۴۴
#چرا_حوزه
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طلبه ای که صاحب دارد...💔
شیخ حیدرعلی محقق رضوان الله تعالی علیه
🎙 حجتالاسلام #دانشمند
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ آینده شغلی #طلبگی چیه؟
✋🏻 آقا طلبه شدیم چی کار میتونیم بکنیم؟؟!
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
02 Talabe Basham_ (1402-02-24).mp3
2.28M
#خاطره کسی که پدرش بهش گفت «اگر طلبه شدی، پات رو خونه نمیذاری» 🤔🤦🏻♂
حجتالاسلام امینی خواه
زمان: ۵:۲۷
#چرا_حوزه
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
1402004.mp3
2.37M
❓وارد حوزه نمیشم چون میترسم [آداب] #طلبگی را رعایت نکنم...
تبلیغ غیر طلبه (مثلا روانشناس مذهبی) موثرتر از طلبه نیست؟
حجتالاسلام امینی خواه
زمان: ۵:۴۳
#چرا_حوزه
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ با حمله ی مغول ها به ایران...
✋🏻 سرنوشت مغول ها
در ایران چه ارتباطی با طلاب داشت؟!
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ آغاز پذیرش حوزه علمیه
💠 ویژه دانشآموزان پایه هشتم و بالاتر
☎️ تلفن ثبت نام :
۳۲۲۲۵۴۴۵ داخلی ۱۷
و ۰۹۹۱۵۹۱۷۰۳۳
✅👨💻 ثبت نام:
https://essch.ir/isfahan-seminary-registration/#form-rigestering
اصفهان، چهارباغ عباسی، جنب هتل عباسی
#استوری
══✼🌱🌹🌱✼══
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
140202.mp3
1.82M
❓با مخالفت والدین چه کنیم؟
🤔 آیا هر که مهندسی و دانشگاه خواند، مشکل معیشتی نخواهد داشت؟!
حجتالاسلام امینی خواه
زمان: ۴:۲۲
#چرا_حوزه
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 #خاطره | گفتم من #طلبه میشم به شرطی که لباس نپوشم!
🎙 آیت الله ریشهری رضوان الله تعالی علیه
#طلبگی
╭───
│ 📖 @feqh_ahkam
╰──────────
#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۸۱
『 #دعای هشتاد و یک – در طلب #توبه 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
⤶ اَللّٰهُمَّ اِنَّكَ أَعْلَمُ بِـمٰا عَمِلْتُ، فَاغْفِرْ لیٖ مٰا عَلِمْتَ وَمٰا عَمِلْتُ، وَاصْـرِفْنِی بِقُدْرَتِكَ اِلیٰ مٰا أَوْجَبْتَ، وَعَلَیَّ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِیتُهُنَّ، وَکُلُّهُنَّ بَعَیْنِكَ الَّتِی لاٰتَنَامُ، وَعِلْمِكَ الَّذِی لاٰیَنْسیٰ، فَعَوِّضْ مِنْهٰا أَهْلَهَا، وَاحْطُطْ عَنِّی وِزْرَهَا، وَخَفِّفْ عَنّیٖ ثِقْلَهَا، وَاعْصِمْنِی أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا.
خداوندا، تو داناتری به آنچه انجام دادهام، پس بیامرز بر من آنچه را دانستهای، و آنچه را انجام دادهام و مرا متوجه کن به قدرتت، به سوی آنچه واجب نـمودهای، و بر گردن من حقوقی است که آنها را فراموش کردهام، و همۀ آنها در مقابل چشم تو هستند، که بخواب نـمیرود، و علم تو که فراموش نـمیکند، پس عوض ده صاحبان آنها را، و فروگذار از من بارشان را، و سبک کن بر من سنگینی آنها را، و مرا نگهدار از اینکه مرتکب شوم مانند آنها را.
اَللّٰهُمَّ فَإِنَّهُ لاٰوَفَاءَ لیٖ بِالتَّوْبَةِ اِلّٰا بِعِصْمَتِكَ، وَلَا اسْتِمْسَاكَ بیٖ عَنِ الْخَطَأِ اِلّٰا عَنْ قُوَّتِكَ، فَقَوِّنِی بِقُوَّةٍ کَافِیَةٍ، وَتَوَلَّنِی بِعِصْمَةٍ مَانِعَةٍ.
خداوندا مرا وفایی نیست به توبه، جز به نگهداری تو، و نه خود داری دارم از خطا جز به قوتت، پس مرا به نیرویی کافی تقویت کن و سـرپرستم باش به عصمتی بازدارنده.
اَللّٰهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتِی بَیْنَ یَدَیْكَ، وَوَجِیبَ قَلْبیٖ مِنْ خَشْیَتِكَ، وَاضْطِرَابَ اَرْکَانِی مِنْ هَیْبَتِكَ، فَقَدْ أَقَامَتْنِی یٰارَبِّ ذُنُوبِی مَقَامَ الْخِزْیِ بِفِنَائِكَ، فَإِنْ سَکَتُّ لَمْ یَنْطِقْ عَنّیٖ أَحَدٌ، وَإِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ أَهْلاً لِلشَّفَاعَةِ.
خداوندا تنهاییام را در پیشگاهت رحم کن، و تپش قلبم را از ترست، اندامم را از شکوهت، پس به تحقیق ای پروردگارم، گناهانم مرا در جایگاه رسوایی قرار داده است در درگاهت، پس اگر خاموش شوم، کسی به جای من سخن نـمیگوید و اگر شفاعت کنم، نیستم شایسته برای شفاعت.
اَللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَشَفِّعْ فیٖ خَطَایَایَ کَرَمَكَ، وَجُدْ عَلَیَّ بِعَفْوِكَ، وَافْعَلْ بیٖ فِعْلَ عَزِیزٍ تَضَـرَّعَ إِلَیْهِ عَبْدٌ ذَلِیلٌ فَرَحِمَهُ، أَوْ غَنِیٍّ تَعَرَّضَ لَهُ عَبْدٌ فَقِیرٌ فَنَعَشَهُ.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و کرمت را در مورد خطاهایم شفاعت ده، و ببخش بر من عفوت، و عمل کن با من عمل قدرتـمندی، که تضـرع کند نزد وی بندۀ ذلیلی پس او را رحم کند، یا بینیازی که بندۀ فقیری به وی روی آورد و او را از فقر برهاند.
اَللّٰهُمَّ لاٰخَفِیرَ لیٖ مِنْكَ، فَلْیَخْفُرْنیٖ عَفْوُكَ، وَلاٰ شَفِیعَ لیٖ إِلَیْكَ، فَلْیَشْفَعْ لیٖ فَضْلُكَ، فَمٰا کُلُّ مٰا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنّیٖ بِسُوءِ أَثَرِی، وَلاٰ نِسْیَانٍ لِمٰا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، وَلٰکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاوَاتُكَ وَمَنْ فِیهٰا، وَأَرْضُكَ وَمَنْ عَلَیْهٰا، مٰا أَظْهَرْتُ لَكَ مِنَ النَّدَمِ، وَلَجَأْتُ إِلَیْكَ فِیهِ مِنْ التَّوْبَةِ.
خداوندا مرا از تو پناه دهندهای نیست، پس بگذار که عفو تو پناهم دهد، و مرا نزد تو شفیعی نباشد، پس بگذار تا فضل تو شفاعتم کند، زیرا هر آنچه گفتم از ناآگاهیام به بدی کردارم نیست، و نه از روی فراموشی برای آنچه پیشی گرفته از رفتار نکوهیدهام، ولی برای آن است که بشنود آسمانهایت و هر که در آنهاست، و زمینت و هر که بر آن است، آنچه را از پشیمانی برای تو آشکار نـموده، و به تو پناه بردهام در آن از توبه.
فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ یَرْحَمُنِی بِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی، فَیَنَالَنِی مِنْهُ بَدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْكَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ هِیَ أَوْکَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفَاعَتِی، یَکُونُ بِهٰا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِكَ، وَفَوْزِی بِرِضَاكَ.
که شاید بعضی از آنها به رحمتت به خاطر بدی جایگاهم بر من رحمت آورده، یا او را رقتی رسد بر من به خاطر بد حالیام، و به من برسد از ناحیۀ او دعایی را که از دعای من نزد تو بهتـر شنیدنی باشد، یا شفاعتی که مطمئـنتر باشد نزد تو از شفاعتم، که نجات من در آن باشد از خشمت، و رستگاریام به خشنودیات.
اَللّٰهُمَّ إِنْ یَکُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَیْكَ، فَأَنَا أَنْدَمُ النّٰادِمِینَ، وَإِنْ یَکُنِ التَّـرْكُ لِمَعْصِیَتِكَ إِنَابَةً، فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِیبِینَ، وَإِنْ یَکُنِ الْاِسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ، فَإِنّیٖ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، اَللّٰهُمَّ فَکَمٰا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ وَضَمِنْتَ الْقَبُولَ، وَحَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ وَوَعَدْتَ الْاِجَابَةَ، فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاقْبَلْ تَوْبَتِی، وَلاٰ تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیْبَةِ مِنْ رَحْمَتِكَ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّٰابُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ، وَالرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ.
خداوندا اگر پشیمانی، توبه نزد تو باشد، من پشیمانترین پشیمانان هستم، و اگر باشد اجتناب از نافرمانی تو بازگشت، من نخستین بازگشت کنندگانم، و اگر طلب آمرزش از بین برندهای برای گناهان باشد، پس من از آمرزش طلبانم، خداوندا آنگونه که به توبه دستور دادی و پذیرش آن را نیز ضامن شدی، و تشویق کردی به دعا کردن، و وعدۀ اجابت فرمودی، بر محمد و آلش درود فرست، و توبهام را بپذیر، و مرا بازمگردان بازگشت محروم و ناامید از رحمتت که تو، خود بازگشت کننده بر گناهکاران هستی، و مهربان نسبت به خطاکاران بازگشت کنندهای.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ کَمٰا هَدَیْتَنَا بِهِ، وَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ کَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ، صَلاٰةً تَشْفَعُ لَنٰا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَیَوْمَ الْفَاقَةِ اِنَّكَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَهُوَ عَلَیْكَ یَسِیرٌ.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، آنگونه که ما را به وی هدایت کردی، و بر محمد و آلش، درود فرست آنگونه که ما را به وسیله او رهایی بخشیدی، درودی که شفاعت کند برای ما روز قیامت، و روز نیاز، که تو بر هر چیزی توانایی و آن بر تو آسان است.
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۹۹ - گریه شیر در عزای حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز نقل کردند از عالم بزرگوار جناب حاج سید محمد رضوی کشمیری فرزند مرحوم آقا سید مرتضی کشمیری که فرمود در کشمیر به دامنه کوهی، حسینیه ای است و اطراف آن طوری است که می توان از بیرون داخل آن را دید و پشت بام آن جهت روشنایی و هوا، مقداری باز است و هر ساله ایام عاشورا در آن اقامه عزای #حضرت_سیدالشهداء علیه السّلام می شود و جمعی از شیعیان جمع می شوند و #عزاداری می کنند و از شب اول محرم از بیشه نزدیک شیری می آید می رود پشت بام حسینیه و سرش را از همان روزنه داخل می کند و عزاداران را می نگرد و قطرات اشک پشت سر هم می ریزد؛ تا شب عاشورا هر شب به همین کیفیت ادامه می دهد و پس از پایان مجلس می رود.
و فرمود در این قریه، اول محرم هیچ وقت مشتبه و مورد اختلاف نمی شود و با آمدن شیر معلوم می شود شب اول عاشواری حسینی علیه الصلوه و السلام است .
ظهور آثار حزن از بعضی حیوانات در عاشواری حسینی علیه السّلام مکرر واقع شده و از موثقین نقل گردیده و در اینجا برای زیادتی بصیرت خواننده عزیز تنها یک داستان عجیب از کتاب کلمه طیبه نوری نقل می شود:
عالم جلیل و کامل نبیل صاحب کرامات باهره و مقامات ظاهره، آخوند ملا زین العابدین سلماسی (اعلی اللّه مقامه) فرمود : چون از سفر زیارت حضرت رضا علیه السّلام مراجعت کردیم، عبور ما به کوه الوند افتاد که در نزدیکی همدان واقع شده است؛ پس در آنجا فرود آمدیم و موسم بهار بود؛ پس همراهان مشغول خیمه⛺زدن شدند و من نظر می کردم به دامنه کوه، ناگاه چشمم افتاد به چیز سفیدی، چون تأمل کردم پیرمرد محاسن سفیدی را دیدم که عمامه کوچکی بر سر داشت و بر سکویی نشسته که قریب به چهار ذرع ارتفاع داشت و بر دور آن سنگهای بزرگی چیده که بجز سر چیزی از او نمایان نبود؛ پس نزدیک او رفتم و سلام کردم و مهربانی نمودم؛ پس به من انس گرفت و از جای خود فرود آمد و مرا از حال خود خبر داد که از گروه ضالّه نیست که به جهت بیرون رفتن از عمده تکالیف، اسمهای مختلفه بر خود گذاشته اند و به اشکال عجیبه بیرون می آیند بلکه برای او دارای اهل و اولاد بوده و پس از تمشیت امور ایشان برای فراغت در عبادت از آنها عزلت اختیار کرده و در نزد او بود رساله های عملیه از علمای آن عصر و هیجده سال است که در آنجا بود.
و از جمله عجایبی که دیده بود پس از استفسار از آنها گفت اول آمدن من به اینجا ماه رجب بود، چون پنج ماه و چیزی گذشت شبی مشغول نماز مغرب بودم ناگاه صدای ولوله عظیمی آمد و آوازهای غریبی شنیدم ؛ پس ترسیدم و نماز را تخفیف دادم و نظر نمودم در این دشت. دیدم بیابان پر شده از حیوانات و روی به من می آیند، اضطراب و خوفم زیاد شد و از آن اجتماع تعجب کردم، چون دیدم در ایشان حیوانات مختلفه و متضاده اند؛ چون شیر و آهو و گاو کوهی و پلنگ و گرگ با هم مختلطند و به صداهای غریبی صیحه می زنند؛ پس در این محل، دور من جمع شدند و سرهای خود را به سوی من بلند نموده فریاد می کردند!
با خود گفتم دور است که سبب اجتماع این وحوش و درندگان که با هم دشمنند برای دریدن من باشد در حالی که خود را نمی درند؛ این نیست مگر برای امری بزرگ و حادثه ای عجیب.
🤔 چون تأمل کردم به خاطرم آمد که امشب شب عاشوراست و این فریاد و فغان و اجتماع و نوحه گری برای مصیبت حضرت سیدالشهداء است.
چون مطمئن شدم، عمامه از سر برداشتم و بر سر خود زدم.
خود را از این مکان انداختم و می گفتم حسین حسین، شهید حسین و امثال این کلمات.
پس حیوانات در وسط خود جایی برایم خالی کردند و دور مرا حلقه گرفتند پس بعضی سر بر زمین می زدند و بعضی خود را در خاک می انداختند و به همین نحو بودیم تا فجر طالع شد؛ پس آنها که وحشی تر از همه بودند رفتند و به همین ترتیب می رفتند تا همه متفرق شدند و از آن سال تا به حال که مدت هیجده سال است این عادت ایشان است.
حتی اینکه گاهی عاشورا بر من مشتبه می شود؛ پس از اجتماع آنها در این محل، بر من ظاهر می گردد. آنگاه عابد برخاست و خمیری کرد و آتش افروخت که دو قرص نان برای افطاری و سحری خود تدارک کند.
از او خواهش کردم فردا میهمان من باشد که طبخی کنم و برایش بیاورم. گفت: روزیِ فردا را دارم اگر فردا را چیزی نرسید روز بعد مهمان تو می باشم. چون شب شد به همراهان خود گفتم طعامی نیکو بسازید به جهت مهمان عزیزی که سالهاست مطبوخی نخورده؛ پس شب مهیا شدند و صبح از برنج طبخی نمودند و من روی سجاده ام نشسته مشغول تعقیب بودم، نزدیک طلوع آفتاب ☀️ مردی را دیدم که به شتاب بر کوه بالا می رود، ترسیدم و به خادم خود که (جعفر ) نام داشت گفتم او را نزد من آور؛ پس او را آواز داد که بیاید، گفت تشنه ام آبی به من رسان. چون به نزد عابد رفتم آنگاه می آیم به نزد شما.