eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۲ بزم خلیفه متوكل، خلیفه سفاك و جبار عباسی، از توجه معنوی مردم به علیه السلام بیمناك بود و از اینكه مردم به طیب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج می برد. سعایت كنندگان هم به او گفتند ممكن است علی بن محمد (امام هادی) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه هایی كه دالّ بر مطلب باشد در خانه اش پیدا شود. لهذا متوكل یك شب بی خبر و بدون سابقه، بعد از آنكه نیمی از شب گذشته و همه ی چشمها به خواب رفته و هر كسی در بستر خویش استراحت كرده بود، عده ای از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه ی امام كه خانه اش را تفتیش كنند و خود امام را هم حاضر نمایند. متوكل این تصمیم را در حالی گرفت كه بزمی تشكیل داده مشغول می‌گساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه ی امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند كه اتاقی را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روی ریگ و سنگریزه نشسته به ذكر خدا و راز و نیاز با ذات پروردگار مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه می خواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور متوكل ببرند. وقتی كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول می‌گساری بود. دستور داد كه امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوكل جام شرابی كه در دستش بود به امام تعارف كرد. امام امتناع كرد و فرمود: «به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار. » . متوكل قبول كرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده. » . فرمود: «من اهل شعر نیستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم. » . متوكل گفت: «چاره ای نیست، حتما باید شعر بخوانی. » . امام شروع كرد به خواندن اشعاری [1]كه مضمونش این است: «قله های بلند را برای خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می كردند، ولی هیچ یك از آنها نتوانست جلو را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد. » . «آخرالامر از دامن آن قله های منیع و از داخل آن حصنهای محكم و مستحكم به داخل گودالهای قبر پایین كشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند! » . «در این حال منادی فریاد كرد و به آنها بانگ زد كه: كجا رفت آن زینتها و آن تاجها👑 و هیمنه ها و شكوه و جلالها؟ » . «كجا رفت آن چهره های پرورده ی نعمتها كه همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشت؟ » . «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره های نعمت پرورده، عاقبة الامر جولانگاه كرمهای زمین شد كه بر روی آنها حركت می كنند! » . «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها كه خورنده ی همه ی چیزها بودند مأكول زمین و حشرات زمین واقع شده اند! » . صدای امام با طنین مخصوص و با آهنگی كه تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه ی شراب از سر می‌گساران پرید. متوكل جام شراب را محكم به زمین كوفت و اشكهایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی كوتاه، از یك قلب پرقساوت بزداید [2] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم و اسكنوا حفراً یا بئس ما نزلوا ناداهم صارخ من بعد دفنهم این الاساور و التیجان و الحلل این الوجوه التی كانت منعمة من دونها تضرب الاستار و الكلل فافصح القبر عنهم حین سائلهم تلك الوجوه علیها الدود تنتقل قد طال ما اكلوا دهراً و ما شربوا فأصبحوا الیوم بعد الاكل قد اكلوا [2] . بحارالانوار ، ج 2، احوال امام هادی علیه السلام، ص 149. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
📚📗📚📕 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗 📘 📙 علیهم‌السلام https://eitaa.com/ghararemotalee/5410 📖 علیه السلام
صفحه نخست زندگی‌نامه کتاب‌خانه صحیفه امام خمینی عکس صوت فیلم جستجو درباره ما تماس با ما کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحه 1 پیام رادیو - تلویزیونی به ملت ایران (اقامه عدل، مهمترین هدف قیام سیدالشهدا) جلد 21 - صفحه 1 پیام رادیو - تلویزیونی زمان: 1 فروردین 1367 / 2 شعبان 1408 (1) مکان: تهران، جماران موضوع: اقامه عدل، مهمترین انگیزه قیام سیدالشهدا مناسبت: عید نوروز مخاطب: ملت ایران بسم الله الرحمن الرحیم انگیزه قیام سید الشهدا «یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل والنهار، یا محول الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال». خداوند این سال جدید را بر همه مسلمانها، بر ملت ما، بر همه مستضعفین جهان مبارک کند. و این سال یک خصوصیاتی دارد که کم اتفاق می‌افتد. نوروز در آستانه ولادت حضرت سیدالشهدا، که ما باید انگیزه قیام ایشان را ببینیم چی بود و مقصد ایشان چی بود و وضع زندگی ایشان و همه ائمه - علیهم السلام - چی بود، خصوصاً در ماه شعبان چه وضعی داشتند. سیدالشهدا - سلام الله علیه - از همان روز اول که قیام کردند برای این امر، انگیزه‌شان اقامه عدل بود. فرمودند که، می‌بینید که معروف، عمل بهش نمی‌شود و منکر، بهش عمل می‌شود. انگیزه این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد، انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیم توحید هرچه هست منکرات است، اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزه‌اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. مِن جمله قضیه حکومت عدل، جور، حکومت جور باید از بین برود، از آن طرف وقتی که مناجاتشان را (1)- در صحیفه نور (دوره 22 جلدی) ج 20، ص 189، ذیل تاریخ 30/12/66 درج گردیده است. جلد 21 - صفحه 2 می‌بینیم، مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ائمه است. این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب اینکه انسان چه جور باید با خدای تبارک و تعالی مناجات کند. ما غافلیم از این معانی که وضع چی است. شاید بعضی از جُهّال ما هم اینطور اعتقاد دارند که این ادعیه وارد شده و این چیزهایی که از ائمه وارد شده است اینها تشریفات است. می‌خواهند ما را یاد بدهند و حال اینکه مسئله این نیست، مسئله این است که در مقابل خدا ایستادند آنها، آنها می‌دانند که در مقابل چه عظمتی ایستادند، آنها معرفت دارند به خدای تبارک و تعالی و می‌دانند چه کنند و مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته - نه از این عارفهای لفظی - بخواهد این را شرح کند و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است، چنانچه همه ادعیه ائمه - علیهم السلام. الگوپذیری از انبیا و ائمه (ع) در مبارزه با ظلم شما - در مناجات حضرت - در دعای عرفه حضرت سیدالشهدا ملاحظه می‌کنید که چه مسائلی در آن هست و ما ازش غافل هستیم. ماه شعبان این خصوصیت را دارد که الآن عید نوروز ما در آستانه ولادت حضرت سیدالشهدا است و دنبال او ولادت حضرت مهدی - علیه السلام - که آن هم در 15 شعبان واقع شده است. بنابراین تقریباً باید ما بگوییم که یک حجتی است بر ما این دو ولادت و این واقع شدن این روز شریف و این روز نوروز در یک همچو آستانه‌ای که این دو بزرگوار که هر دو - اقامه عدل - برای اقامه عدل هستند؛ سیدالشهد - سلام الله علیه - که همه عمرش را و همه زندگی‌اش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومتها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگی‌اش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود؛ معروف در کار باشد، منکرات از بین‌ جلد 21 - صفحه 3 بروند. حضرت صاحب -سلام الله علیه- و ارواحنا فداه - هم که تشریف می‌آورند برای همین معناست. تمام انبیا که قیام کرده‌اند در عالم طبیعت - حالا معانی‌شان که، معارف غیبیه‌شان را خدا می‌داند ما نمی‌دانیم، اما در عالم طبیعت - وقتی زندگی اینها را می‌بینیم از اول مقابله با طاغوت بوده است. بنابر این معنا بوده و این باید سرمشق بشود از برای مسلمانها، کسانی که واقعاً مسلمان هستند و واقعاً علاقه مند به اهل بیت عصمت هستند و به پیغمبر اسلام هستند و از هر مذهبی که هستند، علاقه مند به آن مذهبشان هستند، باید ببینند که صاحب مذهب چه کرده است؛ موسی بن عمران چه کرد، در زندگی‌اش چه کرد، حضرت ابراهیم در زندگی‌اش چه کرد، تمام اینها قیام کردند در مقابل جور، در مقابل ظلم، همه، قیامشان این معنا بود.
ما سر مشق باید بگیریم از اینها و ما باید قیام کنیم در مقابل ظلم؛ مسلمانها باید در مقابل جورها، در مقابل ظلمها، در مقابل منکرات قیام کنند، همان طوری که ملت شریف ایران بحمدالله قیام کرد و می‌شود گفت که این انقلاب که در این دعای شریف واقع شده است که «یا مقلب القلوب»، در جوانهای ما واقع شده است؛ اینها الآن برگشتند از یک حالی به حال دیگری و حال نویی پیدا کرده‌اند. و در این ماه که ماه شعبان است باید ما توجه به این معنا بکنیم که ما باید چه بکنیم، با این طاغوتها باید چه بکنیم؟ باید همان طوری که سیدالشهدا -سلام الله علیه- تمام حیثیت خودش، جان خودش را و بچه‌هایش را، همه چیز را در صورتی که می‌دانست قضیه اینطور می‌شود، کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون حرفهای ایشان را می‌شنود همه را، می‌بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد می‌کند، این‌جور نبود که آمده است ببیند که، بلکه آمده بود حکومت هم می‌خواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می‌کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر؛ اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند باشد؛ اصل قیام انبیا از اول تا آخر این بوده است. در طبیعت قیام انبیا -قیام مسلحانه یا غیرمسلحانه- در مقابل همه کسانی که به جور داشتند مردم را از بین‌ جلد 21 - صفحه 4 می‌بردند باشد. لزوم مقابله مسلمین جهان با ظالمین و ما امروز مبتلای به این معنا هستیم، مسلمانها مبتلای به این معنا هستند، مسلمانها می‌بینند که این دولتهای بزرگ، این قدرتهای بزرگ و این کسانی که اذناب آنها هستند، کسانی که فرمانبر آنها هستند الآن با مسلمین، با مردم، با مستضعفین، حتی با آن کسانی که مال خودشان است چه می‌کنند. تمام اینها ظاهر می‌گویند که ما اقامه عدل می‌خواهیم بکنیم، اما چه عدلی؟ عدل امریکایی، عدل امریکایی یعنی چه؟ یعنی هرکس خاضع به من شد، آن یک چیزی است که ما او را قبولش داریم، هرکس منافع مملکتش را به ما داد ما او را قبول داریم! از آن‌ور شوروی هم همین است، همه این قدرتهای بزرگ اینطوری هستند و ما باید در مقابل تمام اینها بایستیم، همان طوری که جوانهای ما بحمدالله الآن در جبهه‌ها این پیروزیها را، این پیروزیهای بزرگ را به دست آوردند، باید تا آخر این مطلب باشد، باید هیچ درش سستی نشود تا وقتی که ان شاء الله علم را به دست صاحب علم بدهند. بنابراین عید نوروز ما، یک عید نوروزی است که در یکوقتی واقع شده است که حجت بر ماست و او این است که زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب - سلام الله علیه - زندگی همه انبیای عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همه‌شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‌خواستند درست کنند - حکومت - و مع الأسف به قدری به گوش ما خواندند، به قدری به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملتهای ضعیف خواندند که حکومت به شما چه کار دارد، شما برو نمازت را بخوان، شما مسجدت را برو، همین! البته، ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به - عرض بکنم که - آن بزرگان چه بکنیم، همه با ما خوب می‌شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم؟ وظیفه این است که ما همه باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم، چنانچه اولیای ما این کار را کردند. و امروز شما می‌بینید که این صدام را که بحمدالله سیلی خورده است و الآن محو جلد 21 - صفحه 5 این سیلی است، الآن نمی‌فهمد دارد چه می‌کند؛ شما ببینید که اینهمه پیروزی‌ای که واقع شده، اصلاً این انکار می‌کند که اینجا چیزی واقع شده، این نمی‌فهمد که فردا این خبرنگارها، این خارجیها می‌آیند می‌روند آنجا می‌بینند چه خبر است. این یک همچو حیوانی است که مملکت خودش را، افراد خودش را، اشخاصی که مربوط به خودش هستند، آنها را بمباران می‌کند، بمباران شیمیایی می‌کند که باید پاسدارهای ما به داد آنها برسند. تقدیر و تجلیل از فداکاریهای ملت من باید تشکر کنم از این ملت، این ملت شریف خودمان و خصوصاً از این کسانی که در جبهه‌ها مشغول هستند یا پشت جبهه‌ها مشغول به این هستند که آنها را کمک کنند، ما باید تشکر کنیم از اینها و خصوصاً از این جوانهایی که همه چیزشان را در راه اسلام دادند. شما ملاحظه می‌کنید که اشخاصی می‌آیند اینجا، همه چیزشان را کأنّه دادند، مع ذلک می‌گویند کاش که ما یک بچه کوچکی که داریم بزرگ بشود، برود جنگ بکند، اینها حجت بر ما هست، اینها حجت بر آن اشخاصی هست که تو خانه نشستند و نق می‌زنند، تو خانه نشستند و به مردم تزریق می‌کنند که نه، نروید جایی؛ خدا ان شاء الله بیدار کند اینها را، خداوند ان شاء الله اشخاصی را که مخالفت می‌کنند یا از روی عمد یا از روی - عرض می‌کنم - نفهمی مخالفت می‌کنند، اینها را بیدار کند
و اینها را در این سال نو تجدید کند. و خداوند ان شاء الله این اسرای ما را، این کسانی که محبوب ما هستند، محبوب ملت ما هستند، این معلولین را، این اسرا را و این تمام کسانی که در آنجا دربند هستند، همه اینها را خداوند ان شاء الله آزاد کند و ما را هم به وظیفه خودمان آشنا کند. و ای کاش کسی می‌آمد و این ادعیه ائمه - علیهم السلام - را ترجمه می‌کرد، این را شرح می‌کرد، این ادعیه خیلی محتاج به شرح است. و ما اگر این ادعیه را بتوانیم یک اشخاص عارفی، عارف صحیح، دلسوخته پیدا بشود که اینها را برای مردم تشریح بکند، همه چیز در اینها هست، در عین حالی که دعاست. شما ادعیه حضرت سجاد را می‌بینید، دعاست‌ جلد 21 - صفحه 6 اما چه می‌کند در این دعاها! هم معنویات هست، هم قضیه حکومت هست، همه چیز هست، هم از بین بردن حکومت ظلم است، چنانچه سیره همه ائمه - علیهم السلام - بر این بوده و ما به قدری در گوشمان خواندند که بابا بروید سراغ کارتان، کار نداشته باشید به حکومت، که حتی اشخاص که آگاه هم بودند، اینها هم بازی خورده بودند. من بعضی از اشخاصی که ازشان هیچ توقع نداشتم، در سابق [فعّال‌] بودند، ... داخل در این مسائل ما بودند، لکن مع ذلک، اینها می‌گفتند آخر ما چه کار داریم به این کار، حالا آنها می‌خواهند این کار را بکنند، این کار آنهاست، ما کار دیگر داشته باشیم. این یک همچو چیزی بود که ما را بازی داده بودند و مردم الآن باید بدانند که هر مطلبی را که این خارجیها می‌گویند تمام مطالب این خارجیها برای گول زدن ماهاست، گول زدن همه ماست. کسانی هم که تابع آنها هستند مطالبی می‌گویند، برای این است که ما را باز به دامن آنها بیندازند. و ما باید بیدار باشیم و هوشیار باشیم و هیچ وقت لغزش پیدا نکنیم. خداوند ان شاء الله این ملت ما را بیدار کند و بیدارتر. خداوند ان شاء الله مردم ما را به سلامت، عزت برساند، به مقاصد خودشان، که آن مقصد، مقصد اسلام است و کوتاه کردن دست تمام کسانی که ظالم هستند. ان شاء الله خداوند این عید را بر همه ما، بر همه مسلمین، بر همه مستضعفین مبارک کند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم انا للَّه و انا الیه راجعون شهادت انسان ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی‌، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی عصر - ارواحنا فداه - تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. تسلیت از آنرو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهه‌های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران حماسه می‌آفرید و سرلوحه مرام او و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آنرو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و توده‌های مستضعف می‌کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می‌دهد. مگر چنین نیست که زندگی، عقیده و جهاد در راه آن است. با عقیده پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروه‌های سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. (1) او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید .. هنر آن است که بی‌هیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی‌، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر. و اما؛ ما می‌توانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم. روح الله الموسوی الخمینی _________ (1)- ایشان در تاریخ 31 خرداد 1360 در جبهه سوسنگرد - دهلاویه، در نبرد با قوای متجاوز بعثی به شهادت رسید. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| خوابم نماينده امام نيست! ⏰ تا دير وقت در جايى مهمان بودم، موقع خوابيدن به صاحبخانه گفتم: موقع نماز صبح مرا بيدار كن. گفت: عجب! شما كه نمايندۀ امام هستى چنين مى‌گويى، گفتم: آقا! خودم نمايندۀ امام هستم، خوابم كه نمايندۀ امام نيست!😊 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| توجّه به حال مستمعين اوائل كه كاشان بودم، ماه مبارك رمضان بعد از افطار سخنرانى داشتم. يك شب گرم صحبت بودم و جلسه داغ بود و كمى طول كشيده بود، يك نفر بلند شد و گفت: آقاى قرائتى! مثل اينكه امروز بعد از ظهر خوب استراحت كرده‌اى و افطار هم دعوت داشته‌اى و خوب خورده‌اى، من امروز سَرِ كار بوده‌ام، خيلى خسته‌ام، افطارى هم آش تُرش خورده‌ام، بس است، چقدر صحبت مى‌كنى! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| استخاره در حال طواف در حال طواف به دور خانه خدا، روى ديوار حجر اسماعيل قرآنى بود، برداشتم و باز كردم، آيات مربوط‍‌ به ساختن خانه خدا🕋 آمد: « و اذ يرفع ابراهيم القواعد....» در همان حال طواف اين آيات را تلاوت كرده و لذّت بردم. بعد از طواف آمدم براى نماز پشت مقام ابراهيم و دوباره قرآن را باز كردم، اين آيات آمد: « و ارزق اهله من الثمرات...» در اين هنگام يكى از دوستان كنار من نشست و يك موز 🍌 و چند بادام به من داد، گفتم اين قسمت از آيه نيز تعبير شد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| غذا خوردن در ميان سخنرانى يك روز به علّت جلسات پى در پى و سخنرانى زياد، در جلسۀ آخر ضعف مرا فراگرفت. ٥ دقيقه صحبت كردم؛ امّا ادامۀ آن مشكل شد، به حاضرين در جلسه گفتم: حال ندارم، ختم جلسه را اعلام كنيد؛ امّا آنان بر ادامۀ جلسه اصرار داشتند، گفتم: از گرسنگى ضعف گرفته‌ام. مقدارى نان و پنير و سبزى 🧀🍞🥗 آوردند و در همان بالاى منبر به من دادند. مقدارى خوردم و بعد صحبت را ادامه دادم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| كرامتى از حُجربن عَدى در سوريه به قصد زيارت حُجربن عَدى يكى از ياران خاص حضرت على عليه السلام حركت كرديم. در بين راه دخترم سؤال كرد كه حجربن عدى كيست‌؟ مقدارى كه مى‌دانستم گفتم، از جمله اين كه موقعى كه امام حسن عليه السلام خواست صلحنامه را قبول كند يكى از شرطها و مادّه‌هاى آن اين بود كه معاويه حُجر را آزاد كرده و او را اعدام نكند. وقتى وارد زيارتگاهِ‌ حُجر شديم، يك قفسه كتاب در آنجا بود و در ميان آنها كتابى ده جلدى به نام «واعْلموا انّى فاطمه».📚 به طور اتفاق يكى از جلدهاى آن را برداشته و باز كردم، در كمال تعّجب صفحه‌اى آمد كه در آن حالاتى از حجر نوشته شده بود، از جمله اينكه گفته بود: « اِقطعوا رأسى فواللّه لا اتبّرءُ من علىّ‌ ابن ابى‌طالب » اگر گردنم را نيز بزنيد، به خدا قسم دست از علىّ‌ عليه السلام بر نخواهم داشت. اين را كرامتى از آن بزرگوار دانستم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| بوسيدن دست كارگر قرار بود در نماز جمعۀ شيراز صحبت كنم. امام جمعه فرمود: امروز كارگران نمونه مى‌آيند، شما آنان را تشويق كنيد. عرض كردم شما بايد...، ايشان اصرار كرد، پذيرفتم. در پايان سخنرانى گفتم: من سالها اين حديث را براى مردم خوانده‌ام كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست كارگر را مى‌بوسيد؛ لذا كارگران نمونه را به جايگاه دعوت كردم و دست آنها را بوسيدم، مردم گفتند: اين دست‌بوسى شما كه به روايت عمل كردى، اثرش بيشتر از سخنرانى بود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| فوتبال به جاى سخنرانى جبهۀ جنوب بودم، برادرانى را در حال توپ بازى ديدم، خواستند بازى آنان را براى سخنرانى من تعطيل كنند، گفتم: نه و اجازه ندادم، آنگاه خودم هم لباس را كنار گذارده و همراه آنان بازى ⚽ كردم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| تفسير به روز در اردبيل جلسۀ براى جوانان برگزار نمودم، عدّه‌اى از جوان‌ها گفتند: حاج‌آقا! تفسير براى پيرمردهاست، براى ما مطالب روز بگوئيد. من فهميدم آنهايى كه قبلاً تفسير گفته‌اند، بدون رعايت حال مستمعين بوده است؛ زيرا تفسير بايد جورى باشد كه هر كَس به حدّ ظرفيّت و كشش خود بتواند استفاده كند، حتّى بچه‌ها هم مى‌توانند تفسير داشته باشند. زيرا صلى الله عليه و آله با همين داستان‌هاى قرآن، عمار و اسامه و سلمان و ابوذر تربيت كرد. همانجا براى جوان‌ها تفسير سورۀ يوسف را شروع كردم و به اين شكل گفتم كه: يوسفى بود؛ جوانها! شما همه يوسفيد. او را بردند؛ شما را هم مى‌برند. به اسم بازى بردند؛ شما را هم به اسم بازى مى‌برند... . ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| ترويج اسلام نه حزب و خط‍‌ براى سخنرانى در شهرى ٢٠ شب دعوت شده بودم، بعد از ٥ شب فهميدم براى رقابت و خط‍‌ بازى از جلسه من سوء استفاده مى‌شود. از آنان خداحافظى كردم. گفتند: شما قول داده‌ايد! گفتم: من مروّج هستم، نه وسيلۀ هوسهاى اين و آن. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| هر گروهى نيازمند چيزى شب احياى ماه رمضان به مسجدى دعوت شدم. جمعيّت زياد بود، آنها را بر اساس سن و سال از هم جدا كردم. پيرمردها را براى خواندن دعاى جوشن به يك گوشه و ميانسال‌ها را براى درست كردن نماز و حمد و سوره به گوشه‌اى ديگر و جوانان و نوجوانان را براى آموزش اصول عقائد در گوشۀ ديگرى قرار دادم. رئيس هيئت گفت: مجلس ما را بهم زدى! گفتم: بنا نيست در سنّت‌هاى نادرست خورد شويم، بايد تسليم روشهاى درست و اصلاحى باشيم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| اعتراف به گناه وارد حرم عليه السلام شدم. جوانى را ديدم كه زنجير طلا به گردن كرده بود. متذكّر حرمت آن شدم، او در جواب گفت: مى‌دانم و به زيارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم؛ زيرا او سخنم را شنيد و اقرار به گناه كرد و با بى‌اعتنايى دوباره مشغول زيارت شد. بعد به فكر فرو رفتم كه الآن اگر امام رضا عليه السلام نيز از بعضى خلافكارى‌هاى من بپرسد، نمى‌توانم انكار كنم و بايد اقرار كنم! با خود گفتم: پس من در مقابل امام رضا عليه السلام و آن جوان در مقابل من، اگر من بدتر نباشم بهتر نيستم! بعد از چند لحظه همان جوان كنار من نشست و گفت: حاج‌آقا! به چه دليل طلا براى مرد حرام است‌؟ من دليل آوردم و او قبول كرد. پيش خود فكر كردم كه چون روح من در مقابل امام رضا عليه السلام تسليم شد، خداوند هم روح اين جوان را در مقابل من تسليم كرد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| 🚿 دوش آب سرد در مِنىٰ در ايام حج و يكى از سالهاى كم آبى، در منى‌ خيمه را گُم كردم. مقدارى گشتم و پيدا نكردم، خيلى اذيّت شدم. يكى از دوستان به من رسيد وگفت: اينجا چه مى‌كنى‌؟ داستان را گفتم، گفت: خوب الآن چه مى‌خواهى‌؟ من از روى مزاح گفتم: يك دوش آب سرد و يك انار يزد! دست مرا گرفت و به خيمۀ خودشان برد كه در آن خيمه دوش آب بود. پس از دوش گرفتن، وقتى در خيمه نشستم، آن سيّد، انارى را جلوى من گذاشت و گفت: به جدّم اين انار يزد است!! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| مزاح با ره در مشهد مقدس به مرحوم علامه محمد تقى جعفرى برخورد كردم. به ايشان گفتم: كجا تشريف مى‌بريد، فرمود: به جلسۀ سخنرانى. عرض كردم من نيز به جلسه سخنرانى مى‌روم، ولى مى‌دانى فرق من با شما چيست‌؟ فرمود: چيست‌؟ گفتم: شما مظهر آيۀ: « سنُلقى عليك قولاً ثقيلاً » مى‌باشى و من مصداق آيه: « هذا بيانٌ‌ للناس ». ايشان بسيار خنديد.😊 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| شوخى با دوستان در پايان سفرۀ مهمانى، دوستان گفتند: دعاى سفره بخوان! گفتم: بلد نيستم. تعجّب كردند! گفتم: تعجّب نكنيد، شما كم مهمانى مى‌كنيد، اگر زياد مهمانى كنيد من دعا را حفظ‍‌ مى‌شوم. يك بار هم براى خواندن نماز ميّت، كتاب دعا را برداشتم تا از روى آن بخوانم! گفتند: چرا حفظ‍‌ نيستى‌؟ گفتم: شما كم مى‌ميريد، اگر زياد بميريد من زياد مى‌خوانم و حفظ‍‌ مى‌شوم! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| يادگارى در جبهه شخصى به من رسيد و گفت: حاج آقا! يه چيزى به من يادگارى بده! فكرى كردم و گفتم: چيزى ندارم. گفت: عمامه‌ات را بده! من نگاهى كردم و چيزى نگفتم. او عمّامه‌ام را برداشت و بُرد! 😊 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────