پاورقی :
[ ۱ ] . «الشَّرَه» به معناى حرص شديد است.
[ ۲ ] . «غَرائز» جميع غريزه به معناى طبيعت و قريحه و انگيزه هاى متمرکز درون ذات انسان يا جانداران ديگر است←از ريشه «غَرْز» بر وزن «قرض» به معناى سوراخ کردن گرفته شده گويى درون انسان را سوراخ مى کنند و انگيزه اى در آن جاى مى دهند.
[ ۳ ] . بقره، آيه ۲۶۸.
[ ۴ ] . آل عمران، آيه ۱۳۹.
[ ۵ ] . تغابن، آيه ۱۶.
[ ۶ ] . علل الشرايع، ج ۲، ص ۵۵۹، ح ۱. بايد توجّه داشت که اگر در کلام امام «غَرائِزَ شَتّى» آمده است و در کلام پيغمبر «غَريزَةٌ واحِدَة» به سبب نگاه کردن به اين سه موضوع از زواياى مختلف است. به حسب ظاهر از هم جدا هستند; ولى در واقع به يک اصل باز مى گردند.
[ ۷ ] . غررالحکم، ح ۴۹۶.
[ ۸ ] . نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۶۱.
[ ۹ ] . بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۰۵، ح ۴.
[ ۱۰ ] . همان مدرک، ج ۷۴، ص ۴۳، ح ۱۳.
[ ۱۱ ] . همان مدرک، ج ۷۲، ص ۱۰۱، ص ۲۵.
[ ۱۲ ] . غررالحکم، ح ۱۰۰۴۹.
[ ۱۳ ] . بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۲، ح ۳۰.
[ ۱۴ ] . بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۴، ح ۳۶.
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#خاطرات | قهر با ظالم
در طول ١٤ سالى كه حضرت امام در نجف بودند، هر شب به حرم #حضرت_اميرالمؤمنين عليه السلام مىرفتند.
يك شب امام به حرم نرفتند، بعداً معلوم شد كه در آن شب سفير ايران يعنى نمايندۀ شاه به حرم آمده و فيلمبردارى مىشده است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | احترام به اموال عمومى
شهيد حاج آقا مصطفى خمينى مىفرمود: در خدمت حضرت امام در شهر همدان قدم مىزديم، به پاركى رسيديم كه چمن بود.
حضرت امام مسافت بسيار طولانى را طى كرد تا پايش را روى چمن نگذارد و فرمود: ما رژيم طاغوت را قبول نداريم، ولى اين چمنها با پول مردم درست شده و من پا روى آن نمىگذارم.
#بیت_المال
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | عزّت نفس
زمانى كه حضرت امام در نجف بودند، در جلسهاى كه همه علما بودند، نماينده صدام وارد شد.
البته در آن زمان كسى نمىدانست كه صدام چه جرثومهاى است. عدّهاى جلو پاى نماينده صدام بلند شدند؛ امّا امام بلند نشد!!
#عزت_نفس
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات |تواضع عالم
شور و شوق انقلابى، همۀ شهرها را فراگرفته بود.
جوانان انقلابى جهرم نيز انتظار داشتند حضرت #آية_اللّه_حقشناس -يكى از علماى وارسته ديار فارس و از عاشقان امام خمينى ره با حرارت بيشتر وارد صحنه شود، ايشان هم مىفرمود: بايد از طرف امام دستور برسد تا ما نيز حركت كنيم.
جوانان انقلابى گفتند: بايد حال اين پيرمرد را بگيريم!
به در خانۀ او رفتند و گفتند: شما آخوند انقلابى نيستى، شما آخوند عصر ناصرالدين شاه هستى، شما به درد صد سال پيش مىخورى.
ايشان در جواب آنان با خوشرويى فرمود: به جدّم قسم به درد صد سال پيش هم نمىخورم، حالا بيائيد داخل منزل تا با هم يك چايى بخوريم.
جوانها به هم نگاهى كرده و خود را خلع سلاح ديدند.
#تواضع
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات |هديه و پيوند دلها 🎁
ايامى كه امام خمينى قدس سره در نوفل لوشاتو فرانسه بودند، با تولّد #حضرت_مسيح عليه السلام مقارن شد.
امام فرمودند: هدايا و آجيل و شيرينىهايى كه دوستان براى ما آوردهاند همه را بستهبندى كنيد و به همسايهها #هديه دهيد.
امام با اين ابتكارش آنچنان دلهاى همسايههاى مسيحى را جذب كرد كه شبى كه نوفل لوشاتو را ترك مىكرد، با بدرقۀ پرشكوه و بسيار عاطفى آنان روبرو گشت.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | خطيب زيرك
#شهيد_هاشمى_نژاد مىفرمود: زمان طاغوت براى سخنرانى بر فراز منبر رفتم.
در بين جمعيّت يك نفر ساواكى گفت: براى سلامتى شاهنشاه صلوات ختم كنيد.
با توجّه به حساسيت رژيم نسبت به من و اينكه دستگاه ضبط صوتى صداى مرا ضبط مىكرد، مانده بودم چه كنم؟ و چگونه با اين منكر بزرگ برخورد كنم.
روى منبر نشستم و مدّتى با قيافۀ عبوس و معنادار به شخص ساواكى خيره شدم.
با اين كار مردم متوجّه او شدند و او خجالت زده و شرمنده شد و بعد شروع به سخنرانى نمودم.
مطلبى از من ضبط نشد؛ امّا تنبيه صورت گرفت.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | سكوت معنادار
در زمان ستمشاهى پهلوى در ماه محرم، هيئت عزادارى در اهواز به راه افتاد.
آنان بدون اينكه نوحهاى بر زبان داشته باشند با سكوت محض حركت مىكردند.
ساواك آنها را دستگير كرد، گفتند: ما كه جرم و گناهى انجام ندادهايم و حرفى نزدهايم!
ماموران گفتند: سكوت شما بدتر بود؛ اگر شعار مىداديد از اين سكوت بهتر بود، ما از #سكوت شما سوختيم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | ظلم به #افكار_عمومى
عالمى فرزانه در مجلسى نشسته بود. بدون هماهنگى با ايشان، گروهى گفتند: صلوات بفرستيد تا آقا منبر تشريف ببرند، آقا گفت: من مطالعه نكردهام و آمادگى ندارم.
گفتند: هر كَس مىخواهد آقا صحبت كند صلوات بلندتر ختم كند. آقا گفت: من #مطالعه ندارم.
بالاخره با صلوات سوّم به زور ايشان را بالاى منبر فرستادند.
ايشان هم گفت: «بسماللّه الرّحمن الرّحيم» حالا كه با زورِ صلوات مرا بالاى منبر فرستاديد، پس خوب گوش كنيد تا مطلبى برايتان بگويم. بىمطالعه حرف زدن ظلم به افكار مردم است.
و السلام عليكم ورحمة اللّه و بركاته.
سپس از منبر پايين آمد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | فكر بلند
بعضىها فكرشان خيلى بلند است، مردى مزرعهاى را #وقف كرد و گفت: درآمد اين مزرعه را #هديه بخريد و روزهاى جمعه به بيمارستان برويد و از بيمارانى كه عيادت كننده ندارند، عيادت كنيد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | پاسخ بدى با خوبى
در بحبوحۀ انقلاب، شاه به ارتش خود دستور تيراندازى داد و در برابر او امام به مردم گفت: به برادران ارتشى گل بدهيد.
يك مرتبه تحوّلى بزرگ در درون ارتش ايجاد شد.
سرباز مىخواست تيراندازى كند، ولى گل دريافت مىكرد.
اين امر باعث پيوستن بسيارى از نيروهاى ارتشى به جمع مردم شد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞️ گلچینی از شوخیهای #استاد_قرائتی ☺️😁
https://eitaa.com/ghararemotalee/683
#طنز | #خنده
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#نهج_البلاغه
#فرازی_از_عهدنامه | ۸
📜 متن | ... إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً، وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی الآْثَامِ فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً وَ أَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً وَ أَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَ حَفَلاَتِکَ ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللهُ لاَِوْلِیَائِهِ وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ.
وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ; ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوکَ وَ لاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ ترجمه : بدترين وزراى تو کسى است که پيش از تو وزير «زمامداران شرور» بوده و در گناهان آنها شرکت داشته است.
چنين کسى هرگز نبايد محرم اسرار تو باشد. آنها معاون گنهکاران و برادران ستمکارانند.
اين در حالى است که تو مى توانى جانشينان خوبى به جاى آنان انتخاب کنى، از کسانى که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نيستند; ولى بار سنگين اعمال خلاف، گناهان و معاصى آنها را بر دوش ندارند;
از کسانى که هرگز ستمگرى را در ستمش يارى نکرده و گناهکارى را در گناهش معاونت ننموده اند. هزينه اين افراد بر تو سبک تر و همکارى و ياريشان بهتر و محبتشان با تو بيشتر و انس و الفتشان با غير تو (و بيگانگان) کمتر است؛ بنابراين آنها را از خواص خود در خلوت ها و رازدار خويش در محافل خصوصى قرار بده. سپس (از ميان آنها) افرادى را مقدم دار که در گفتن حقايق تلخ براى تو از همه صريح اللهجه تر باشند و در مساعدت و همراهى با تو در امورى که خداوند براى اوليايش دوست نمى دارد کمتر کمک کنند; خواه موافق ميل تو باشد يا نه.
به اهل ورع و صدق و راستى بپيوند سپس آنها را طورى تربيت کن که از تو ستايش بيجا نکنند (و از تملّق و چاپلوسى بپرهيزند و نيز) تو را به اعمال نادرستى که انجام نداده اى تمجيد ننمايند؛ زيرا مدح و ستايش فراوان، عُجب و خودپسندى به بار مى آورد و انسان را به کبر و #غرور نزديک مى سازد.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۸/۱ ...
وزراى خوب و بد
امام(علیه السلام) بعد از بیان صفات مشاوران در بخش گذشته، در این بخش به سراغ صفات و ویژگى هاى وزیران و همکاران در حکومت مى رود.
نخست افرادى را که صفات منفى دارند معرفى مى کند و بعد واجدان صفات نیک و سپس توصیه هاى لازمى را که باید نسبت به آنها ایفا بشود شرح مى دهد.
مى فرماید: «بدترین وزراى تو کسى است که پیش از تو وزیر «زمامداران شرور» بوده و در گناهان آنها شرکت داشته است؛ چنین کسى هرگز نباید محرم اسرار تو باشد»; (إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً، وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی الآْثَامِ فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً(۱)).
امام(علیه السلام) در اینجا به مسأله حسن سابقه و سوء سابقه اشاره مى کند و بررسى سوابق اشخاص را در انتخاب آنها براى کارهاى مهم لازم مى شمرد.
این همان چیزى است که در دنیاى امروز به صورت برگ اوّل پرونده کارگزاران و کارمندان در آمده است.
سپس امام(علیه السلام) دلیل آن را به طور شفاف بیان مى کند و مى فرماید: «آنها معاون گنهکاران و برادران ستمکارانند»; (فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ(۲) وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ).
بعضى کسانى که سال ها با افراد ظالم و ستم پیشه همکارى داشته اند صفات زشت و نکوهیده به صورت حالت و عادت و سجیّه آنها درآمده و به فرض، اظهار توبه کنند باز هم قابل اعتماد نیستند؛ به ویژه آنکه انسان هاى لایق و بدون سوء سابقه در جامعه وجود دارند، لذا در ادامه سخن مى افزاید: «این در حالى است که تو مى توانى جانشینان خوبى به جاى آنان انتخاب کنى، از کسانى که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند; ولى بار سنگین اعمال خلاف، گناهان و معاصى آنها را بر دوش ندارند; از کسانى که هرگز ستمگرى را در ستمش یارى نکرده و گناهکارى را در گناهش معاونت ننموده اند»; (و َأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ، وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ(۳)وَ أَوْزَارِهِمْ(۴) وَ آثَامِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَ لاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ).
از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود حتى کسانى که یک نقطه سیاه در پرونده پیشین آنها هست نباید براى کارهاى مهم، وزارت و امثال آن برگزیده شوند، بلکه لازم است #حسن_سابقه آنها بر همگان روشن باشد.
در پایان این سخن چنین نتیجه مى گیرد و مى فرماید: «هزینه این افراد بر تو سبک تر و همکارى و یاریشان بهتر و محبّتشان با تو بیشتر و انس و الفتشان با غیر تو (و بیگانگان) کمتر است؛ بنابراین آنها را از خواص خود در خلوت ها و رازدار خویش در محافل خصوصى قرار بده»; (أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً وَ أَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً، وَ أَحْنَى(۵) عَلَیْکَ عَطْفاً، وَ أَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً(۶) فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ(۷)).
امام(علیه السلام) در این عبارات کوتاه و پر معنا چهار نقطه قوت براى افرادى که داراى سوء سابقه نیستند ذکر مى کند:
۱. آن ها هزینه کمترى بر والى دارند، زیرا قبلاً منافع نامشروعى از حاکمان ظلم به آنها نرسیده تا پرتوقّع باشند.
۲. یارى آنها بهتر و بیشتر است، چرا که نیّاتشان خالص است و کمک هایشان مخلصانه.
۳. آنها محبّتشان بیشتر است؛ زیرا اتحاد فکر و سلیقه و هماهنگى در صفات و نیّات سبب جوشش محبّت آنها مى گردد و به حکم:
″ذره ذره کاندر این ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست″ تجاذب بسیارى میان تو و آنهاست.
۴. اینها با بیگانگان سر و سرّى ندارند.
تنها تو را مى بینند و تو را مى خواهند.
این نکته نیز واضح است که یاران ظالمانِ پیشین نه تنها معاونان خوبى براى والى نخواهند بود؛ بلکه چون مردم از سوابق سوء آنها آگاهند با آنها همکارى نمى کنند و اعتمادشان به والى و زمامدار نیز کم مى شود.
ابن ابى الحدید پس از نقل این روایت معروف: «یُنادی یَوْمَ الْقِیامَةِ أیْنَ مَنْ بَرِئَ لَهُمْ ـ اَىْ لِلظّالِمینَ ـ قَلَماً; روز قیامت منادى فریاد مى زند: کجا هستند کسانى که قلمى🖋 را تراشیدند و به دست ظالمان دادند (تا حکم ظلمى بنویسند، بیایند و کیفر اعمالشان را ببینند)»، داستانى را نقل مى کند که مردى را نزد ولید بن عبد الملک آوردند.
ولید از او پرسید: درباره حجاج چه مى گویى؟
گفت: من چه درباره او بگویم.
او گناهى از گناهان تو و شعله اى از آتشت 🔥 بود.
خدا، هم تو را لعنت کند و هم حجاج را با تو؛ و شروع کرد به دشنام دادن به هر دو.
ولید به عمر بن عبدالعزیز (عموزاده ولید) که در کنارش بود نگاهى کرد و گفت: درباره این شخص چه مى گویى؟
عمر بن عبد العزیز گفت: چه مى خواهى بگویم؟ این مردى است که به همه شما دشنام مى دهد.
۸/۲ ...
یا همانند او دشنامى بده یا او را عفو کن.
ولید خشمگین😡شد و به او گفت: من تو را فقط یک آدم خارجى و بیگانه مى دانم.
عمر گفت: من هم تنها تو را مجنون فکر مى کنم.
برخاست و خشمگین بیرون رفت.
خالد بن ریان که رئیس شرطه (نیروى انتظامى) ولید بود برخاست و همراه او رفت و به عمر بن عبدالعزیز گفت: چرا به امیرمؤمنان! (منظور ولید است) چنین گفتى؟ من دستم را به قبضه شمشیر برده بودم منتظر بودم کى به من دستور مى دهد گردن تو را بزنم.
عمر بن عبد العزیر گفت: اگر چنین دستورى به تو داده بود انجام مى دادى؟
خالد گفت: آرى.
(این ماجرا گذشت) هنگامى که عمر بن عبد العزیز به خلافت رسید خالد آمد بالاى سر عمر (به عنوان محافظ) ایستاد در حالى که شمشیر بر کمر داشت.
عمر نگاهى به او کرد و گفت: شمشیرت را بر زمین بگذار تو باید مطیع ما باشى در هر چه دستور مى دهیم و در برابر او کاتب و نویسندهٔ سابق ولید بود.
به او گفت: تو هم قلمت را بر زمین بگذار؛ زیرا گاه با آن ضرر مى زدى و گاه منفعت مى رساندى.
بعد عرضه داشت: خداوندا من این هر دو را بر زمین گذاشتم تو هرگز آنها را بالا مبر.
راوى مى گوید: به خدا سوگند این هر دو پست و خوار بودند تا مردند.(۸)
آن گاه امام(علیه السلام) بعد از ذکر مسأله حسن سابقه وزرا و کارگزاران به رتبه بندى میان آنها پرداخته و صفاتى را براى برترین ها مى شمرد.
نخست مى فرماید: «سپس (از میان آنها) افرادى را مقدم دار که در گفتن حقایق تلخ براى تو از همه صریح اللهجه تر باشند»; (ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ).
در وصف دوم مى افزاید: «و در مساعدت و همراهى با تو در امورى که خداوند براى اولیایش دوست نمى دارد کمتر کمک کنند خواه موافق میل تو باشد یا نه»; (وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللهُ لاَِوْلِیَائِهِ، وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ).
اشاره به اینکه اگر راه خطا رفتى آنها دست از یارى تو بردارند تا هوشیار شوى و به راه ثواب برگردى.
به بیان دیگر داراى استقلال فکر و شخصیت باشند.
در حق، تو را یارى کنند و در باطل از یارى تو باز ایستند.
در سومین و چهارمین وصف مى فرماید: «به اهل ورع و صدق و راستى بپیوند»; (وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ).
«ورع» به معناى #تقوا در حد بالا و «صدق» همان راستگویى در مشورت ها و خبرهاى گوارا و ناگوار است.
تعبیر به «مُرِّ الْحَقِّ» در عبارت بالا اشاره به این است که بیان حق گاهى شیرین است و در بسیارى از اوقات تلخ; ولى به منزله داروى شفابخشى است که گر چه موقتاً کام انسان را تلخ مى سازد ولى بیمارى هاى جانکاه را از انسان دور مى کند و این یکى از آزمایش هاى خواص و اطرافیان زمامداران است که آنها جرأت و جسارت را داشته باشند کام حاکم را با گفتن حقایق تلخ، اما مفید و سودمند تلخ کنند و از خشم او نهراسند.
همچنین در آنجا که حاکم راه خطا مى رود آزمون دیگرى براى اطرافیان اوست که شجاع باشند و او را یارى نکنند و از راه خطا باز گردانند نه اینکه چشم و گوش بسته به دنبال آنها حرکت کرده و رضاى او را بر رضاى خدا و خلق مقدم دارند.
امام(علیه السلام) در پایان این بخش دستورى درباره وزرا و اطرافیان صادر مى کند و مى فرماید: «سپس آنها را طورى تربیت کن که از تو ستایش بى جا نکنند (و از تملّق و چاپلوسى بپرهیزند و نیز) تو را به اعمال نادرستى که انجام نداده اى تمجید ننمایند؛ زیرا مدح و ستایش فراوان، عُجب و خودپسندى به بار مى آورد و انسان را به کبر و غرور نزدیک مى سازد»; (ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوکَ وَ لاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ، فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ(۹)، وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ(۱۰)).
با توجّه به اینکه «رُضْهُمْ» از ریشه «ریاضت» است که در اینجا به معناى تمرین دادن و تربیت کردن آمده و «یُطْرُوکَ» از ریشه «اِطراء» به معناى مدح و ستایش فراوان است و «یَبْجَحُوکَ» از ریشه «بَجَح» (بر وزن فرح) و به معناى شادمانى است، هدف امام این است که در برابر مداحى اطرافیان روى خوش نشان 😌 ندهد و اظهار خوشحالى نکند; خواه در مورد انجام کارهاى نیک باشد یا ترک کارهاى بد چرا که تکرار این عمل از سوى اطرافیان تدریجاً در دل زمامدار اثر مى گذارد و او را مغرور و ازخودراضى مى کند و به یقین #غرور سرچشمه انحرافات بسیارى است.
در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: درباره من مدح بیجا نکنید آن گونه که نصارا درباره حضرت مسیح کرده اند (و او را خدا خواندند) من فقط بنده اى از بندگان خدا هستم; ولى بگویید بنده خدا و فرستاده او.(۱۱)
در روایت معروفى مى خوانیم: «احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب; به صورت ستایشگرانِ تملّق گو خاک بپاشید».(۱۲)
۸/۳...
📖 در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) که در غررالحکم آمده مى خوانیم: «إیّاکَ أنْ تُثْنِىَ عَلى
أَحَد بِما لَیْسَ فیهِ فَإنَّ فِعْلَهُ یُصَدِّقُ عَنْ وَصْفِهِ وَ یُکَذِّبُکَ; بپرهیز از اینکه ستایشى در حق کسى کنى به چیزى که در او نیست؛ زیرا اعمال او وصف واقعى او را آشکار مى سازد و تو را تکذیب مى کند».(۱۳)
البته این کار آسانى نیست که اطرافیان و حواشى قدرت ها بدون ترس و واهمه و چشم داشت پاداش، واقعیت ها را برملا کنند; نه از زور بترسند و نه زر انتظار داشته باشند و این در شأن موحدان راستین است.
به گفته آن سخنور معروف: نصیحت پادشاهان کردن کسى را مسلّم بُوَد که بیم سر ندارد یا امید زر.
موحد چه در پاى ریزى زرش
چه شمشیر هندى نهى بر سرش امید و هراسش نباشد ز کَس
بر این است بنیاد توحید و بس(۱۴)
البته این سخن توصیه اکیدى به همه متصدیان مراکز قدرت دارد که یاران و مشاوران خود را به گفتن حق عادت بدهند و آماده پذیرش حقایق تلخ باشند.(۱۵)
____________
پاورقی :
۱ . «بِطانَة» در اصل به معناى زيرين است (مقابل «ظِهارة» که لباس رويين است) سپس اين واژه به معناى محرم اسرار به کار رفته است.
۲ . «الأَثَمَة» جمع «آثم» به معناى گنهکار است.
۳ . «آصار» جمع «اِصْر» بر وزن «مصر» در اصل به معناى نگهدارى و محبوس ساختن است سپس به کارهاى سنگين که انسان را از فعاليت باز مى دارد اطلاق شده است و همچنين به گناهانى که بر دوش انسان سنگينى مى کند و در جمله بالا همين معنا اراده شده است.
۴ . «أَوْزار» جمع «وِزْر» بر وزن «مصر» در اصل به معناى بار سنگين است و به گناهان بزرگ که مسئوليتش بر دوش انسان سنگينى مى کند اطلاق شده و بعضى گفته اند: وزر گناهان سنگين تر از إصر است.
۵ . «أحْنى» در اصل به معناى عطف توجّه به شخص يا چيزى داشتن است و «عطف» به معناى محبّت کردن آمده است.
۶ . «إلْف» به معناى الفت داشتن و انس گرفتن است.
۷ . «حَفَلات» جمع «حَفْل» بر وزن «هفت» در اصل به معناى محلى است که آب در آن جمع مى شود سپس به هر محل اجتماع بزرگ و مجلسى اطلاق شده است و به مجلس نيز محفل گفته مى شود.
۸ . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۷، ص ۴۳.
۹ . «الزَّهْو» به معناى تکبر و خودبزرگ بينى است.
۱۰ . «العِزّة» در اينجا به معناى غرور است. در بعضى از نسخ «غِرّة» آمده که استعمال آن در اين معنا روشن تر است.
۱۱ . موطأ، ج ۱، ص ۱۲ و کتب ديگر.
۱۲ . من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۱۱.
۱۳ . غرر الحکم، ص ۴۶۶، ح ۱۰۷۳۵.
۱۴ . گلستان، در نقل آداب صحبت.
۱۵ . درباره مدح و ثناخوانىِ بيجا و زيان هاى تملّق و چاپلوسى، بحث مشروحى در جلد هشتم از همين کتاب ذيل خطبه ۲۱۶ آمده است.
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#خاطرات | درس اخلاق
پس از اينكه مرحوم #شهيد_رجائى با رأى ملّت به رياست جمهورى انتخاب شد، خدمت حضرت امام قدس سره رسيد.
امام به ايشان فرمود: شما رئيس جمهور ايران شدى، ولى بايد بدانى كه ايران گوشهاى از آسياست، آسيا گوشهاى از زمين، كرۀ زمين 🌏🌍🌎گوشهاى از منظومۀ شمسى، منظومۀ شمسى گوشهاى از كهكشان و كهكشان گوشهاى از ... 🪐
يعنى رياست تو را فريب ندهد و مغرور نكند.
#درس_اخلاق
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────