eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
433 دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
12.5هزار ویدیو
195 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋شهدا، رفقای با معرفت! مسئولان اردوگاه چند ساعت پیش از پخش غذا آمار #زائرین را می‌دادند تا فرصتی برای پخت غذا داشته باشیم. 😱یک بار نزدیک ظهر بود که یک اتوبوس به آمارمان اضافه شد. نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم؟ غذا کم بود. 🌷سید بدون هیچ استرسی یک پارچه سبز پرچم سیدالشهدا (ع) را روی دیگ کشید و به بچه‌های خادم گفت : «بچه‌ها بیایید دور دیگ غذا جمع بشوید و هرکدام برای یک #شهید نیت کنید.» 💐سپس ذکر #صلوات گرفت و یک توسل کوچک نیز به #حضرت_زهرا (س) پیدا کرد. پرچم را از روی دیگ برداشت و #یاعلی گفت و مشغول تقسیم غذای زائرین شدیم. ⚠️برای ما خیلی عجیب بود، نه تنها غذا کم نیامد، مقداری هم غذا باقی مانده بود. همه حسابی غذا خوردند! 😉سید خیلی خوشحال بود. آن‌جا بود که فهمیدیم، چقدر سید با شهدا #رفیق است و #شهدا نیز حسابی هوای‌مان را دارند. #مدافع_حرم #شهید_بی_سر #شهید_سید_میلاد_مصطفوی #تاریخ شهادت : ۹۴.۰۷.۲۵ میلاد همیشه لبخند به لب داشت، به او «سید خندان» می‌گفتند. ۲۹ ساله بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در محور «حلب» شهید شد. در ایام #عاشورا و #محرم مانند اربابش #سر از بدن سید جدا کردند. تکفیری‌های بی‌دین بدنش را قطعه قطعه کردند... @gharibshahid کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ادامه نامه و مدافع حرم سردار خلبان قاسم {مهدی} غریب 🌷 🌷وقتی برای رساندن خبر قاسم غریب می خواستند نزد وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این مادر بدهند با توجه به سابقه احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر شهادت فرزندش بهم بریزد؛ خلاصه. ⬇️ 🇮🇷 بچه های سپاه به شهید رفتند و در خانه نشستند ❣مادر شهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از چهره افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت : می دانم که شهید شده است 💜 او این موضوع را از سالها پیش می دانست که مکتب و بالاخره یک روزی در رکاب همین مکتب به شهادت می رسد برای همین به سایر بچه های سپاه که اشک می ریختند دلداری می داد ❇️ ما آنجا مکتب و صبوری اینطور ایرانی شدیم که وار راه را ادامه می دهند و با انگیزه ای مضاعف به محل خدمت خود برگشتیم ❣👇 زاهدپور یکی از پاسداران بازنشسته استان گلستان بعد از 🕊 غریب هر پنجشنبه به گلزار شهدای سیدمیران و منزل پدری قاسم غریب می رفت 🍁 آنجا به قاسم غریب می گفت : دعا کنید من به سوریه بروم و شهید بشوم شهید زیر بار چنین دعایی نمی رفت اما زاهدپور هر پنجشنبه می رفت و باز هم بر دعای قاسم اصرار می کرد تا اینکه مادر گفت : من می کنم که آنچه که دوست داری به آن برسی و اینگونه بود که زاهدپور این کردکویی به رفت و در دفاع از حرم زینب (سلام الله علیها) به آرزوی دیرینه اش و یاران باوفایش چون غریب پیوست . 👇 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
‍ 🔺درسهای .. آن که حکم قتل (ع) را داد، همان قاضی بود که امام (ع) او را بخاطر خریدن خانه ، توبیخ کرده بود.. 🇮🇷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ شهید_حاج_رضا_الوانی🌹 -الفاتحه🕊 خیلی متخلق به بود همه دوستش داشتند تو این مدت آشنایی کمی تندی ازش ندیدم رفقای صمیمی اش از جمله غریب (نخبه صابرین) و طاهر نیا شهید شده بودند.🕊🕊🌹 هر شب زیارت با روضه داشتیم هر وقت که میومد یا سمت چپ مجلس یا سمت راست می نشست خیلی نظرم بهش جلب شده بود. یه روز بچه های گردانش هیئت گرفته بودند می خواستم برم اما نتونستم با این که مجلس تهیه دیده بودند، فرداش معذرت خواهی کرد اما انگار نه انگار اتفاقی افتاده تازه به من گفت :من مدیون شما هستم تعجب کردم تا یه شب دیگه رفتم مقداری براشون صحبت کردم و و سینه زنی داشتیم سفر دوم تو فرودگاه گفتم حاجی دوباره میایی ؟ گفت دارم سعی می کنم ببینم میشه یا نه. رفتیم تو با هم تقریبا 5 الی 6 بار نکته ی بهش گفتم. بعضی از رفقا شاهد بودند. گفتم حاجی خیلی قشنگ شده (خدا شاهده هم تو بی سیم میومد به بچه ها می گفتم چقدر قشنگ پیج می کنه و بچه ها تایید کردند ) 🌹 یادگاه شهدای🌹 🇮🇷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍‍ ‍ ‍ ┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۴ در آنسوی ✌️ آوازه این ایرانی آن سوی مرزها در حلب و دیرالزور برای سرکردگان داعش آشنا بود . سرویس های جاسوسی داعش نام یک سپاهی ایرانی را به سرکردگان این گروهک تکفیری دادند که خط مقدم نبرد با داعش و 3 هزار نیروی سوری و داوطلبین مبارزه با تکفیری ها را بر دارد . داعش فهمیده بود تا در خط مقدم می جنگد و فرماندهی می کند، با سپاه وی سخت و طاقت فرساست برای برای سر وی جایزه تعیین کردند . تدمر شهری که در نزدیکی حلب قرار دارد این ناآرام بود ، هنوز شهر تاریخی تدمر یا پالمیرا تکفیری های داعش نیفتاده بود ، چون قاسم غریب سرسختانه از این شهر می کردند اما دو ماه بعد از قاسم غریب🕊🌹 پالمیرا بدست داعش افتاد و این شهر و باستانی توسط داعش تا حدود زیادی شد . شب قاسم غریب 🕊🌹را با و شب های دفاع مقدس مقایسه کرده اند ، شور و حالی نشدنی در قاسم ایجاد شده بود ، گلوله تا پاسی از شب قطع نمی شد ، شب بود و هر لحظه اش حساس ، تکفیری ها برای کردن رزمندگان جبهه شایعه کردند فرمانده شان یعنی غریب کشته شده اما قاسم به خط سر می کشید و فریاد یا و یا سر می داد و با این کار نیروها را بالا می برد. . نیمه های شب بود که فرمانده شد و دیگر نیامد،😭 اوضاع هم آرام می رسید ، دم که زده شد قاسم غریب در کنار صخره ای شد😭 فرمانده به عرش پر کشیده بود🕊🌹 و این بود که او را برای دفاع از معنوی برای حمایت از حضرت از روستایی در 5 کیلومتری گرگان فرسنگ ها دورتر به کشانده بود🌹 ⏪ادامه دارد کانالهای شهيد شبهای قدر مدافع حرم سردار خلبان قاسم (مهدی) غريب 👇 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid اينستاگرام ⬅️ https://www.instagram.com/p/Bh9sm98F3W5
⬅️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید... 🌷 از بی‌یاری سر بریده شد، نه از بی‌آبی... عباس از و و و برای تشنه لب، بی‌دست شد نه بخاطر آب.. اونجا که حسین فریاد زد هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟ میخواست نه ... به بچّه‌هاتون اول از حسین(ع) بگوئید، بعد از لبهای ... خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن اما حسین(ع) نشدن! 🚩حسین یعنی مردانگی، آزادگی، غیرت، شجاعت و شهامت 🏴 یعنی جوانمردی، معرفت، حیا، غیرت 🏴 عباس یعنی پشت برادر حتی بدون دست... 🚩حسین یعنی آزادگی حتی لحظه‌ای که گلوی نوزادت دریده شد... ⚠️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید... شب 🚩 علیه‌السلام به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود! او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در هم از بین برنده حق الناس نیست... ◽️به بچه‌هاتون، 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی فرمانده امیر
Haj Meysam MotieeZohr10Moharram1398[05].mp3
زمان: حجم: 13.09M
قُتِلَ الحُسَین... 🇮🇷 🍂 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر▪️
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 حجت الاسلام سیدحسین مومنی گفتن‌از کشته شدنِ‌حسین بخون... 🇮🇷 🍂 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر▪️
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
🍃🌹 شهر داشت در محاصره کامل قرار می‌گرفت، یک روز که در اتاق فرماندهی مشغول کار و بارم بودم، دیدم سایه‌ای اتاق را پوشاند، نگاهی به درب کردم و دیدم جوانی خوش سیما و با هیکلی درشت و قدبلند وارد اتاق شد و سلام کرد و خودش رو معرفی کرد: «سلام، من هاشم پورزادی هستم از شهرستان خرم‌آباد. با چند تا از دوستانم اومدیم که خودمون رو معرفی کنیم جهت خدمت‌گذاری». ☺️خیلی از برخوردش خوشم آمده بود، توی ذهنم گفتم «ای کاش ده نفر مثل تو می‌داشتم و می‌زدم به دل دشمن». خلاصه با توجه به استعداد هاشم، در قسمت شناسایی گردان مشغول خدمت شد. یک روز هاشم آمد در اتاقم و به من گفت «آقای اسدی! می‌دانی الآن توی چه ایامی قرار گرفتیم؟ گفتم : «بله آقا هاشم، ماه محرم» گفت: «آقا اسدی! می‌دانی که پس فردا تاسوعا است و بعدش عاشورا» دلم یه لحظه لرزید و خودم رو جمع کردم و گفتم «هاشم جان بله می‌دانم، حالا منظورت چیه؟؟» گفت: «آقای اسدی! هیچ می‌دانی که اگر یه شهیدی روز عاشورا بر دستان مردم خرم‌آباد تشییع بشود، چه غوغایی به پا می‌شود، چه فضای پرشوری را ایجاد می‌کند تو روحیه مردم ابوالفضلی خرم‌آباد» گفتم: «خب دیگه هاشم! منظورت چیه؟؟» گفت: «آقا اسدی! من می‌خوام توی عملیات روز تاسوعا حضور داشته باشم» دوباره دلم لرزید، با آرامش عجیبی حرف می‌زد گفتم «هاشم جان! نمیشه کار شما شناسایی منطقه است» خلاصه از هاشم اصرار و از من  انکار... هاشم برگشت و رفت. صبح روز عملیات صداش زدم گفتم بیا بریم، انگار می‌دانست، قبل این‌که من بهش بگویم آماده شده بود، خلاصه روز عملیات شروع شد، چند ساعتی طول کشید. در درگیری، هاشم تیر بر کتفش خورد و لحظاتی بعد شهید شد... بعد از آرام شدن عملیات به بچه‌های خرم‌آباد گفتم انگار همه چیز رو از قبل می‌دانست، ازشون خواستم پیکر هاشم را برای تشییع به خرم‌آباد ببرند، درست همان زمانی که انتظارش رو از قبل می‌کشید، در روز در میان جمعیت انبوه و به قول هاشم «مردم ابوالفضلی خرم‌آباد» تشییع و به خاک سپرده شد. 🇮🇷 🍂 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر▪️
🌱 وقتي با خداي خودش چه در تنهايي و چه تو جمع راز و نياز مي كرد، اشكهاش هم سرازير مي شد، خصوصاً در نمازهاي مغرب. وقتايي كه من كنارش بودم مي ديدم چطور گريه مي كنه و از خداي خودش طلب شهادت مي كنه. براي او فرق نمي كرد نمازهاي يوميه باشه يا نماز شب، دعاي توسل باشه يا زيارت ، كميل باشه يا ندبه... وقتي مي ديديش توي درياي نور و عرفان غرق شده بود و شهادت را از خداي خودش مي خواست. 🇮🇷 🍂 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر▪️
🍀 سه روز از گذشته بود. شاهرخ خیلی جدی تصمیم گرفته و کار در کاباره را رها کرده بود. عصر بود که آمد خانه. بی‌مقدمه گفت : 😍 پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می‌خوایم بریم مشهد! مادر با تعجب پرسید : مشهد! جدی می‌گی! گفت : آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. 🚌 اتوبوس برای شام نگه داشت. جلوی رستوران یه دیوانه نشسته بود چند نفری هم او را اذیت میکردند. شاهرخ جلو رفت کنار دیوانه نشست. یکی از نفرات با طعنه گفت دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید… که یکدفعه شاهرخ فریاد زد : 😒 آره من دیوانم دیوانه ی خمینیم… جوانهای هرزه فرار کردند. 🌹 🇮🇷 🍂 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر▪️
🌷 مصادف است با سالگرد شهادت لؤى صادق مشهور به "وارث" تصویربردار اعلام حربی نُجَباء که عاشورای سه‌سال قبل در معرکه نبرد علیه دواعش یزیدی، شربت شهادت نوشید. 🇮🇷 🍂 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر▪️