eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
17.3هزار ویدیو
63 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت خانم (زهرا غلامی) همسر (شهید حاج اسماعیل حیدری) از مهربانی های شهید حاج قاسم سلیمانی میگویند : به همراه خانواده برای افطار دعوت شده بودیم که حاج قاسم در آن مهمانی حضور داشتند و سر تک تک میزها سر میزدند و احوال پرسی می کردند به محض اینکه من را دیدند احوال فرزندانم حسین و فاطمه و زینب را پرسیدند .همیشه این طور بودند که اسم فرزندان خانواده را خوب یادشان می ماند .با پسرم حسین احوال پرسی کردند .از ایشان تشکر کردیم که در مهمانی حضور دارند و ما را به این افطاری دعوت کردند .ایشان با رویی گشاده گفتند : ((شما هم دعوت کنید ما می آئیم )) با تعجب به پسرم گفتم بنظرت🤔 حاج قاسم واقعا به خانه ما می ایند؟ پسرم گفت مادر جدی گفتند . پس از دو هفته به یکی از دوستان حاج قاسم زنگ زدیم📞 که دعوتشان کنیم اما ایشان نبودند بعد از چند روز دیگر هم باز زنگ زدیم📞 و بازهم ایران نبودند .بعد از گذشت چند روز هفت صبح تلفن خانه☎️ زنگ خورد و یک نفر پشت تلفن گفتند : ((حاجی سلام رساندند و گفتند امروز برای ناهار مهمان شما هستند😍)) با پسرم حسین با خوش حالی 🤗از خانه برای خرید وسایل بیرون امدیدم هنوز صبح زود 🕗بود و مغازه ای باز نبود یک جا هم که باز بود سبزی تازه نداشت .پسرم گفت مادر حاجی راضی نیست که شما این قد خودتان را اذیت کنید و بخواهید چند نمونه غذا درست کنید 🥘. تصمیم گرفتم یک نمونه غذای شمالی درست کنم . بعد از بالا و پایین کردن خیابان مغازها باز شدند .به خانه برگشتیم باز تلفن☎️ زنگ خورد ترسیدیم که بگویند حاجی نمیتوانند بیایند اما گفتند : ((مهمان شما حاج قاسم است برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید حاج قاسم گفتند ناهار ساده باشد.)) ساعت🕚 نزدیک به ظهر بود ، امدند اما تنها و بدون هیچ محافظی . با مهربانی از پدر بچه ها برایشان صحبت می کردند .از مهربانی و جنگ آوری پدرشان ، از زمانی که حاج اسماعیل در شهر حلب چگونه روستاهای ناامن را برای پیدا کردن نفت برای کمک به بچه های سوریه می گشتند .بچه ها اشک در چشمانشان جمع شده بود و سردار نیز اشک در چشمانشان جمع شده بود تا اینکه گفتند: حاج خانم نمی خواهید به ما ناهار 🥘بدهید؟ خودشان تک به تک برای بچه ها ناهار کشیدند 🍛. خانم زهرا غلامی که تا این جا تعریف میکردند صد بار بغضشان را فرو برده بودند و میگفتند شب قبل خیلی دلم هوای حاج اسماعیل را کرده بود چرا روزی که سردار به منزل ما امدند ده روز بود نوه دار شده بودم و دوست داشتم حاج اسماعیل بودند و پدر بزرگ و مادر بزرگ شدن را باهم تجربه میکردیم و میدانستم و یقین داشتم دل❤️ حاج قاسم به دل❤️حاج اسماعیل وصل است و چنین روزی مهمان خانه ما شده اند .حاج قاسم بعد از ناهار خیلی نماندند و هدیه ای که فاطمه دخترم برایشان خریده بود را با خوش حالی 😊پذیرفتند و موقع رفتن مرتب برمیگشتند و بچه ها را نگاه میکردند .بچه ها بدرقه اشان میکردند اما از حاج قاسم دل نمیکندند .حاج قاسم رفته بودند و خانه ما پر شده بود از حس خوب مهمانی عزیز. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹 🌹 🌹 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تو برنامه کودک‌شو از کودک سوال میکنن قهرمان زندگیت کیه میگه حاج قاسم سلیمانی اگر سردار سلیمانی مارا شهید کردند آمریکا با حاج قاسم‌های آینده چه خواهد کرد؟
شهید ❀ سیداحمد پلارک ❀ : نکته ی که این شهید را از سایر شهدا متمایز میکند بوی گلابی است که همیشه از مزار مطهرش به مشام می سرد. **علت این بوی گلاب: ( به نقل از سایت باشگاه خبرنگاران جوان) شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های شلمچه، به عنوان یک سرباز معمولی همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بود، به طوری که بوی بدی بدن او را فرا می گرفت. تا اینکه در سال 66 در یک حمله هوایی هنگامی که او به مانند سایر روزها در حال نظافت بود، موشکی به آنجا برخورد کرده و او شهید و در زیر آوار مدفون می شود. پس از این اتفاق هنگامی که امدادگران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه بوی شدید گلاب از زیر آوار می شوند، پس آوار را کنار زده و با پیکر پاک این شهید که غرق در بوی گلاب بود؛ مواجه می شوند. به گفته ی مادر این شهید ، پسرش چندکار را هر گز ترک نمی کرد: 1-نماز شب 2-زیارت عاشورای هر صبح 3-غسل روز جمعه 4-هر روز صد صلوات و صد بار لعن بنی امیه @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویری کمتر دیده شده از حضور شهید حاج قاسم سلیمانی بر سر مزار همرزمانش
کسانی که به هر دری می‌زنند ولی کارشان درست نمی‌شود برای این است که اول وقت نمی‌خوانند. جوان ها به شما توصیه می‌کنم اگر می‌خواهید هم دنیا داشته باشید هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید. 🌱
إنّی أنا رَبُّک... من پَروردِگارِ | طه/۱۲ | شَب که میشه انگار خــــدا یواش درِ گوشت میگه: " خــــدات مَـــنـم...! " بی خیالِ بقـیه... ♥️🍂
فرازی از ✉️ 🍃 •|هرگاه خواستے از خارج شوے وَ لباس اجنبے را بپوشے بہ یاد آور کہ اشڪ را جارے میکنے💔 بہ هاے پاکے کہ ریختہ شد براے حفظ این وصیت خیانت میکنے 👈بہ یاد آر کہ غرب را در تهاجم فرهنگے اش یارے میکنے و را منتشر میکنے و توجہ جوانے کہ صبح و شب سعے کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنے 👈بہ یاد آر حجابے کہ بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ کند، تغییر میدهے... 🌿تو هم شامل آبرویي، بعد از همہ این ها اگر توجہ نکردے، را از خودت بردار (دیگہ اسم خودتو شیعہ نذار) 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تبریک عید مبعث و صدور فرمان آغاز عملیات محمد رسول الله (ص) توسط فرمانده شهید، «ابو مهدی المهندس». (اردیبهشت ماه سال 1396)
‌ ‌دِلَـــٓم هـۅاۍ حَـرَݦ ڪرڋه ݥۍ‌داݩـۍ•°
عشق جگر میخواهد...💚 پاسدار رشید اسلام ذاکر الحسین (ع) ولادت ۷۳.۱.۶ شهادت ۹۶.۱.۴ حماه سوریه گرامیداشت سومین سالگرد شهادت 🌹 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین انتشار 🎥وقتی بعد از سه سال مادری با چفیه یادگاری فرزندش که از سوریه رسیده روبرو میشود.... شهید علی جمشیدی که هنوز در بیابان‌های خانطومان همراه دیگر شهدا جامانده است...💔
♥️🇮🇷♥️ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 📚 🔸راه پنجم ... فرمانده لشگر 41ثارالله بود، ما هم بچه های هرمزگان. تیر ماه سال 65 بود و به جبهه ها برای عملیات به نیروی غواص نیاز داشت. حاج قاسم ما را خواست و در جلسه ای توجیه کرد. کار سخت بود، نیروی توانمند کم بود، حاجی گفت: نیاز به تقویت و افزایش گردان غواص داریم و بچه های هرمزگان می توانند. بروید و مقدمات راه اندازی گردان های غواصی را آماده کنید. ما قبول کردیم چون او فرموده بود؛ اما او هم حال ما را می دانست، اول راهیمان کرد مشهد پابوس امام رضا. وقتی برگشتیم آماده بودیم سخت ترین کار ها را انجام دهیم و همین هم شد، درخشش گردان422 در عملیات سه ماه بعد. ♥️♥️♥️ فرمانده که باشی، نیروهایت را می شناسی! نمی گویی: می شود؟ می توانی؟ می گویی: انجام بدهید. این خودش بار معنایی خاصی دارد. یعنی شما می توانید. یعنی کار برای مومن بار نیست، یک نقطه شروع حرکت است. فرمانده که باشی نیاز نیرو هایت را هم می دانی. توکل و توسل رمز شروع امیدوارانه است و رمز پایان سعادت طلبانه! یا توکل، نیاز را به نیرو می گوید و او را رهسپار حریم یاری می کند تا با توسل، امر ولی فقیه ش را انجام دهد.
شهید محمدی میگفت: اگر نصیبم شد بنده از آن دستہ شهدایی هستم که یقه بی‌حجاب‌ها و افرادی کہ ترویج بی حجابی میکنند را میگیرم...✌️🏼 🕊🍃
🌿اگر دو چیز را رعایت کنی،خدا نصیبت می کنه،اولی تلاش،دومی اخلاص ، این دوتا رو درست انجام بدی خداشهادت رو هم نصیبت می کنه. 🍃🌹
چون نگاهت می‌کنم گُم می شوم در چشمانت گم شدن در شبِ چشمان تو خود پیدا شدن است🌷 💐
‍ ‍ 🔰این را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی... سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن💞 در همه جا، آخر با من شهید میشوی... بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شوی. ‌‌ 🔰هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت🌷 با شما بودم... چه انتظار بی‌ثمری شد... آخر به شما نرسیدم... و شما پر کشیدید🕊شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را کنم تا اوج بگیرم... ‌‌ 🔰امسال سال زندگیم شد و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد. نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال📆 باید دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با خواهید آمد... آن روز دور نیست... ‌‌ 🔰از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد🙏 التماس دعا
💢حاجیه خانم رئوفه نورالدین مادرِ مکرمه سیدحسن نصرالله درگذشت....
✍‏از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولی فقیه، خصوصاً این حکیم، ‎مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت، خامنه ای عزیز را جان خودبدانید. حرمت او را حرمت مقدسات بدانید.
سر سپردند و سر فدا ڪردند ارباً اربا، مُقَطَعُ الاعَضاء ذڪر لبهایشان دمِ آخر " لَڪَ لبیڪ " 🌷
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت چون شناخته شده بود لازم نبود در فرودگاه✈️از گیت بازرسی کنترل و رد شود . اما آنقدر فروتن وخاضع بود که همه ی مراحل را طی می کرد 😇. از آنجایی که تمام بدنش پر از بود .هنگام عبور وکنترل در مقابل دستگاه که قرار می گرفت به دلیل وجود تر کش ها سیستم دستگاه قاطی می کرد وصدا 🚨می داد . در این باره می گوید : گاهی جای ترکش ها چنان آزارم می دهد که امان ازم می گیرد.😣 دوستی دارم که وقتی مرا این چنین می دید یک قرصی برایم آورد.که در هنگام شدت درد ان را می خورم کمی آرام می شوم . گاهی که منزل پدرم در قنات ملک می رفتم وپیر زنان وپیر مردان👴🏻از درد پا👣 وزانو وبدن می نالیدند ، از آن قرص به آنها می دادم تا کمی تسکین یابند . سردار با لبخندی😊 ادامه می دهند وقتی که قرص تمام می شد ودرد انها دوباره به سراغشان می آمد .می آمدند منزل پدرم ومی گفتند از قرص های داری به ما بدهی .