کتاب فروغی از کوثر؛ زندگینامۀ حضرت فاطمۀ معصومه (علیها السّلام).pdf
1.16M
#دانلود #کتاب
📗فروغی از کوثر؛ زندگینامۀ حضرت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها)
📝نویسنده: الیاس محمّد بیگی
🔹 شاملِ
👈 پيشينههاى درخشان شهر مقدّس قم
👈 زندگانى #حضرت_معصومه (علیها السّلام)
👈 فضائل آن حضرت
👈 رواياتى از آن حضرت
👈 كراماتی از آن حضرت
👈 اشعاری دربارۀ آن حضرت
هزینۀ دانلود: صلوات.
@ghatreghatre
🌷
#شعر
بزرگ، او است که بر خاک، همچو سایۀ ابر
چُنان رَوَد که دل مور را نیازارد
(ـ رَوَد: برود. مور: مورچه.)
از: صائب تبریزی.
#آزاردادن
@ghatreghatre
🌷
#نکته
مرحوم حضرت آیتالله سیّد عباس کاشانی، از شاگردان مرحوم آیتالله علّامه سیّد علی قاضی، ـ رضوان الله تعالی علیهما. ـ : «آیتالله بروجردی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ وصیّت کرده بودند و من، خودم، وصیّتنامۀ ایشان را دیدم که [در آن نوشته بودند:] مرا در دالان مسجد اعظم دفن کنید تا زیر پای زُوّار #حضرت_معصومه ـ سلام الله علیها. ـ قرار بگیرم.»
📖همگام با زائران عارف، ص ۲۷۶؛ برگرفته از: یک کانال.
نکتهها:
۱. ببینید مقام زائر آن حضرت، چقدر بالا است که مرجِعتقلیدی به این عظمت، چنین وصیّتی میکند؛ چه رَسد به مقام خود آن حضرت!؛
۲. واژۀ «زوّار» با ضمّ زاء به معنای «زائران» و با فتح آن به معنای «کسی که زیاد به زیارت میرود» است.
@ghatreghatre
🌷
#نکته در #تصویر
#مختار در بیان مرحوم حضرت آیتالله محمّدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)
@ghatreghatre
🌷
#داستان
حضرت آیتالله سیّد موسی شبیری زنجانی ـ دامت برکاته. ـ :
در زمان شاه میخواستند اطراف ساختمان مجلس شواری ملّی را بسازند و باید ۳۵ خانه به قیمت مشخّصی خریداری میشد.
هیچ کس، به جز مرحوم [حاجآقا] راشد اعتراض نکرد. آقای حسینعلی راشد در جلسۀ رَسیدگی به اعتراض گفت: «به نظر من قیمتی که شما پیشنِهاد کردهاید، زیاد است! من راضی نیستم از بیتالمال مردم قیمت بیشتری برای خانهام بگیرم!»
بهت و تعجّب، همه را فراگرفت و یکی از اعضای کمیسیون که از اقلّیّتهای دینی بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: «اگر اسلام، این است، من آمادهام برای مسلمانشدن.»
#بیتالمال، #حقالناس
📖 جرعهای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸؛ برگرفته از: یک کانال.
@ghatreghatre
🌷
#شعر
اثر ظلم، مُحال است به ظالم نرَسد
ناله، پیش از هدف، از پشت کمان میخیزد
از: صائب تبریزی.
#ظلم
@ghatreghatre
🌷
#داستان
این مطلب را که خواندم، گریستم. تقدیم به دلهای قدرشناس:
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ اینچنین ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ:
«ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ! ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ دید ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻢ ﻏﯿﺮمنطقی. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻟﻄﻔﺎً ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﺪه ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻔﻬﻤﯽ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽﻟﺮﺯﺩ ﻭ ﻏِﺬﺍﯾﻢ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ [و نیز] ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ، ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻭ ﺳﺎلهایی ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ نمیتوانم ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﯾﺎﺩ میدادم.
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﻣﺮﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻧﮑﻦ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ میکردم ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻢ.
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺴﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺨﻨﺪ؛ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ، ﺑﺎﺵ.
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺩﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ [و] ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭ ﺷﻮﯼ؛ ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﻪ ﻧﮑﻨﻢ؟!
ﺍﺯ ﮐﻨﺪﺷﺪﻥ ﺫﻫﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍمﺻﺤﺒﺖﮐﺮﺩﻧﻢ ﻭ ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﻧﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺑﺎ خودت ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮ؛ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ. ﺗﻮ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟّﺪﺕ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ.»
قبل از این که دیر بشود، قدر پدر و مادرمان را بدانیم (برگرفته از: یک کانال).
🌷
این مطالب یا شبیه آنها، دربارۀ پدر هم صدق میکند. هوای پدرتان را هم داشته باشید. گاهی پدرها غریبتر از مادرهایند.
#پدر_و_مادر، #قدرشناسی
@ghatreghatre
🌷