#تصویر
نامۀ کوتاه آیتالله شهید مدرّس ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به دخترشان
#پدر_و_مادر، #نماز، #قرائت_قرآن، #قناعت
@ghatreghatre
🌷
#حدیث
قالَ رَسولُ اللهِ ـ صلّی الله علیه و آله. ـ :
🔹سيِّدُ الاَبرارِ يَومَ القِيامَةِ رَجُلٌ بَرَّ والِدَيهِ بَعدَ مَوتِهِما.
🔹ـ سَرور نیکان در روز قیامت، مردی است که به پدر و مادرش، پس از مرگ آنان نیکی کند.
📖 بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۸۶.
#پدر_و_مادر
🔗 عضویّت کانال
🌷
#داستان
در کانالی نوشته شده است:
[حاجآقا سیّد محسن علوی:] «زمانی که ۸ ـ ۹ساله بودم، گاهی اوقات که میخواستم تلویزیون ببینم، جلو مادر پایم را دراز میکردم.
مرحوم والد [= پدر]، آیتالله العظمی علوی گرگانی، وقتی وارد اتاق میشدند و میدیدند که من دراز کشیدهام، میگفتند: "آقامحسن! بلند شوید؛ جلو مادر، زشت است که آدم دراز بکشد!"؛ چیزی که امروزه اصلاً برای آن، اهمّیّت قائل نیستند و میگویند: "مادر است و اشکال ندارد." مادر هم حتّی گاهی اوقات میگوید: "بگذار بچه، راحت باشد."؛ در حالی که حاجآقا اینها را خیلی به ما تذکّر میدادند.»
(سیرۀ فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش؛ به نقل از: خبرگزاری حوزه، ۱۴۰۱/۱۲/۱۴).
#پدر_و_مادر، #تربیت_فرزند، #فرزندداری، #وظایف_فرزند
🔗 عضویّت کانال
🌷
#نکته
حضرت آیتالله حسین مظاهری:
مسألۀ 55: یكى از گناهان بزرگ در اسلام، عاقّ پدر و مادر است و آن، اقسامی دارد و کوچکترین اقسام آن، تندى و پرخاشگرى، قهر و دادزدن بر سر آنها است و این قِسم، همان عاقّى است كه در قرآن و روایات، از گناهان كبیره شمرده شده است.
مسألۀ 56: اگر پدر و مادر، كافر یا گناهكار باشند، فرزند نباید در كفر یا گناه آنها پیروى داشته باشد؛ ولی باید رفتاری كریمانه و با تلطّف و مهرْبانى با آنها داشته باشد.
همچنین اگر پدر و مادر، مقصّر باشند، فرزند نمیتواند با آنها تندخویى كند و باید بر بدى آنها صبر كند.
#پدر_و_مادر، #خشم، #صبر، #قهر
🔗 عضویّت کانال
🌷
#داستان
مرحوم علّامه سیّد محمّدحسین تهرانی، در كتاب «نور ملكوت قرآن» میفرمايد: یک روز در تهران براى خريدِ كتاب به كتابفروشی رفتم.
مردى در آن انبار براى خريدِ كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: «حبيبم؛ الله! طبيبم؛ الله! یارم... .» فهميدم از صاحبدلان است که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفته؛ گفتم: آقاجان؛ درويشجان! انتظار دعاى شما را دارم. چهجوری به این مقام رَسیدی؟
ناگهان ساکت شد، گریۀ بسیاری کرد؛ سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت: «سیّد! شرح مفصّلی دارد. من مادر پيرى داشتم؛ مريض و ناتوان و چندين سال، زمينگير بود. خودم خدمتش را مینَمودم و حوائج او را برمیآوردم، غِذا برايش میپختم و آب وضو برايش حاضر میكردم و خلاصه: به هر گونه در تحمّل خواستههاى او، در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود، ناسزا و فحش میداد و من تحمّل میكردم و بر روى او تبسّم میكردم.
به همين جهت، عيال اختيار نكردم ـ با آن كه از سنّ من ۴۰ سال میگذشت. ـ ؛ زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاق مادر، مقدور نبود. ...؛ به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در اثر تحمّل ناگواریهایی كه از مادرم به من میرسيد، ناگهان گویی برقى بر دلم میزد و جرقّهاى روشن میشد و حال بسیارخوشی دست میداد؛ ولی البتّه دوام نداشت و زودگذر بود تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن میکردم تا تنها نباشد و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق، پهلوى خودم میگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک، آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم: بگير مادرجان!. او كه خوابآلود بود و از فوريّت عمل من خبر نداشت، چنين تصوّر كرد كه من آب را دير دادهام؛ فحش غريبى به من داد و كاسۀ آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادرجان! مرا ببخش. معذرت میخواهم.️ كه ناگهان نفهميدم چه شد. ...
اجمالًا آن كه به آرزوى خود رسيدم و آن برقها و جرقّهها، تبديل به يک عالَمی نورانی، همچون خورشيد درخشان شد و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصّش، به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال، ديگر قطع نشد و چند سال است كه ادامه دارد.»
#پدر_و_مادر، #حلم
🔗 عضویّت کانال
🌷
#داستان
این مطلب را که خواندم، گریستم. تقدیم به دلهای قدرشناس:
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ اینچنین ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ:
«ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ! ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ دید ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻢ ﻏﯿﺮمنطقی. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻟﻄﻔﺎً ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﺪه ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻔﻬﻤﯽ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽﻟﺮﺯﺩ ﻭ ﻏِﺬﺍﯾﻢ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ [و نیز] ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ، ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻭ ﺳﺎلهایی ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ نمیتوانم ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﯾﺎﺩ میدادم.
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﻣﺮﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻧﮑﻦ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ میکردم ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻢ.
ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺴﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺨﻨﺪ؛ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ، ﺑﺎﺵ.
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺩﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ [و] ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭ ﺷﻮﯼ؛ ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﻪ ﻧﮑﻨﻢ؟!
ﺍﺯ ﮐﻨﺪﺷﺪﻥ ﺫﻫﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍمﺻﺤﺒﺖﮐﺮﺩﻧﻢ ﻭ ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﻧﻢ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺑﺎ خودت ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮ؛ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ. ﺗﻮ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟّﺪﺕ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ.»
قبل از این که دیر بشود، قدر پدر و مادرمان را بدانیم (برگرفته از: یک کانال).
🌷
این مطالب یا شبیه آنها، دربارۀ پدر هم صدق میکند. هوای پدرتان را هم داشته باشید. گاهی پدرها غریبتر از مادرهایند.
#پدر_و_مادر، #قدرشناسی
@ghatreghatre
🌷
#نکته
در کانالی نوشته شده است:
روزی مرحوم استاد آیتاللّه [حسن] تهرانی (ره)، در جلسۀ درس فرمودند: «در همۀ عمرم هیچ وقت، بیپول نشدم؛ چون مادرم برایم دعا کرد و گفت: "حسنجان! الاهی که هیچ وقت، بیپول نباشی." از برکت دعای مادرم، همیشه در جیبم پول بود؛ بهجز یک بار که آن هم پول داشتم؛ ولی در منزل جا گذاشتم.»
#پدر_و_مادر، #دعا
@ghatreghatre
🌷
#نکته
مرحوم حضرت آیتالله سیّد عبداللّه فاطمینیا ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
عاقّ والدین فقط آن نیست که خداینکرده، سیلی به پدر و مادر بزنی.
گاهی یک جواب نیمهتلخ به پدر و مادرت، کدورت و ظلمتی میآورد که صد تا نمازشبخواندن، آن را جبران نمیکند [و دیگر] امام زمان [ـ سلام الله تعالی علیه. ـ ] هم به انسان توجّه نمیکند
#پدر_و_مادر
@ghatreghatre
🌷
#داستان
آیتالله سیّد عبدالله جعفری (ره)، از شاگردان علّامه طباطبایی (ره)، با وجود کهولت سنّی که داشتند، برنامهشان این بود که هر هفته، یک روز را کَنار قبر مادرشان میرفتند و روز دیگر را در کنار قبر پدرشان حاضر میشدند.
در یکی از روزهای سرد زمستانی، به ایشان عرض کردم: هوا خیلی سرد است و ممکن است بیماریتان تشدید شود؛ اگر صلاح میدانید، امروز از رفتن به قبرستان منصرف شوید. فرمودند: «... این را بدانید که انتظار پدر و مادر از فرزندانشان، پس از فوتشان بیشتر از حال حیاتشان میباشد که آنها به زیارت و دیدارشان بروند.»
#پدر_و_مادر
📖 سلوک با همسر، ص ۵۷؛ برگرفته از: یک کانال معتبر.
@ghatreghatre
🌷