#شعر
دشمن دوستنما را نشناسیم ز دوست
ریسمان در دل شمع است، ولی دشمن او است
از: صائب تبریزی.
پس مراقب باشیم!
#دشمنی
🔗 عضویّت کانال
🌷
#حدیث
حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ :
🔹 «اِنّا لَنُعطی غَيرَ المُستَحِقِّ؛ حَذَرًا مِن رَدِّ المُستَحِقِّ؛
🔸 قطعاً ما به غیرمستحِق (یعنی: کسی که معلوم نیست مستحق است یا نه) میبخشیم تا مبادا مستحق را رد کرده باشیم.»
📖 عدّةالدّاعی، ص ۹۱؛ برگرفته از: یک کانال.
#بخشندگی، #صدقه
🔗 عضویّت کانال
🌷
#نکته
فقیه عارف، حضرت آیت الله بهجت، ـ قدّس سرّه. ـ میفرمودند:
«اِذلال اهل ایمان از محرّماتی است که شاید اسمش در میان کبائر ذکر نشده باشد؛ ولی خدا میداند که چه عقوبتی دارد.
آیا میشود انسان قلب مؤمنی را بشکند و متأثّر و خونی کند و به مؤمن بیگناهی در مجلسی بیجهت [شرعی] اهانت کند و این کار او گناه کبیره نباشد؟!
بعضیها اگر بهناحق، دل کسی را برنجانند، شب شاید خوابشان نبرد.
در هر حال نباید ـ ولو با نگاه تند و اِخافه [ترساندن] ـ دل افراد بیگناه را برنجانیم و ایفاء کنیم.»
#آزاردادن، #اهانت، #ترساندن، #دلشکستن
📖 در محضر بهجت، ج ۱، ص ۳۰۳ و ۳۰۵؛ برگرفته از: سلوک با همسر، ص ۱۲۶ و ۱۲۷.
🔗 عضویّت کانال
🌷
یک دریا قطره
#حدیث در #تصویر #نان 🔗 عضویّت کانال 🌷
#شعر
ابر و باد و مَه و خورشید و فَلَک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غَفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبَری
از: سعدی.
#بندگی، #نان
🔗 عضویّت کانال
🌷
#حدیث در #تصویر
محبوبترین سبزی برای حضرت زهرا ـ سلام الله تعالی علیها. ـ که جانم فِدایشان باد!
#خرفه، #گیاه
🔗 عضویّت کانال
🌷
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | روایت یک تاریخ پر افتخار
✏️ رهبر انقلاب: انس و علاقهی من به تبریز و آذربایجان، یک علاقهی ذاتی است.
✏️ ما اصلاً تبریزی هستیم؛ یعنی پدرم اهل خامنه تبریز است - و مادرم فارس زبان. ما به این ترتیب از بچگی، هم با زبان فارسی و هم با زبان ترکی آشنا شدیم.
💻 Farsi.Khamenei.ir
#شعر
بستیم چو از ردّ و قبول دگران چشم
تشریف قبول نظر یار گرفتیم
(دگران: دیگران. تشریف: بزرگداشت.)
از: حزین لاهیجی.
#اخلاص، #عمل
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
.
هر وقتْ دلت گرفت، رو کن به نجف
دلخوش به علیّ بن ابیطالب باش
#امام_علی (علیه السّلام)، #دلخوشی، #دلگرفتگی
🔗 عضویّت کانال
🌷
#داستان
مرحوم علّامه سیّد محمّدحسین تهرانی، در كتاب «نور ملكوت قرآن» میفرمايد: یک روز در تهران براى خريدِ كتاب به كتابفروشی رفتم.
مردى در آن انبار براى خريدِ كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: «حبيبم؛ الله! طبيبم؛ الله! یارم... .» فهميدم از صاحبدلان است که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفته؛ گفتم: آقاجان؛ درويشجان! انتظار دعاى شما را دارم. چهجوری به این مقام رَسیدی؟
ناگهان ساکت شد، گریۀ بسیاری کرد؛ سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت: «سیّد! شرح مفصّلی دارد. من مادر پيرى داشتم؛ مريض و ناتوان و چندين سال، زمينگير بود. خودم خدمتش را مینَمودم و حوائج او را برمیآوردم، غِذا برايش میپختم و آب وضو برايش حاضر میكردم و خلاصه: به هر گونه در تحمّل خواستههاى او، در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود، ناسزا و فحش میداد و من تحمّل میكردم و بر روى او تبسّم میكردم.
به همين جهت، عيال اختيار نكردم ـ با آن كه از سنّ من ۴۰ سال میگذشت. ـ ؛ زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاق مادر، مقدور نبود. ...؛ به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در اثر تحمّل ناگواریهایی كه از مادرم به من میرسيد، ناگهان گویی برقى بر دلم میزد و جرقّهاى روشن میشد و حال بسیارخوشی دست میداد؛ ولی البتّه دوام نداشت و زودگذر بود تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن میکردم تا تنها نباشد و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق، پهلوى خودم میگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک، آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم: بگير مادرجان!. او كه خوابآلود بود و از فوريّت عمل من خبر نداشت، چنين تصوّر كرد كه من آب را دير دادهام؛ فحش غريبى به من داد و كاسۀ آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادرجان! مرا ببخش. معذرت میخواهم.️ كه ناگهان نفهميدم چه شد. ...
اجمالًا آن كه به آرزوى خود رسيدم و آن برقها و جرقّهها، تبديل به يک عالَمی نورانی، همچون خورشيد درخشان شد و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصّش، به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال، ديگر قطع نشد و چند سال است كه ادامه دارد.»
#پدر_و_مادر، #حلم
🔗 عضویّت کانال
🌷
#خاطره
در مثل دیروزی، یعنی: عید سعید غدیر سال ۱۳۸۳ ش.، عالم عارف، حضرت آیتالله سیّد محسن خرّازی، بر سر بنده، عِمامه گذاشتند؛ خداوند جزابخش ـ جلّ جلاله. ـ به ایشان خیر و شِفا عنایت فرماید و برکات ایشان را مستدام گرداند.
همان روز، همچون: سالهای سال، در خانۀ مرحوم پدرم، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ جشن عید برپا بود و بعضی هم به مناسبت عمامهگذاری بنده، از تهران و... آمده بودند.
امروز هم قدیمترین دوستم آمد که از سال دوم ابتدایی با هم دوست هستیم. شاید هر چیزی تازهاش خوبتر باشد؛ امّا دوست، قدیمترش بهتر است.
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
دل خراب من و مِهر بوتراب در او
خرابهای است که تابیده آفتاب در او
از: هجری شمشیرگر قمی.
#امام_علی (علیه السلام): دوستداشتن آن حضرت
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
هر چه از حق میرَسد بر ما، همهْ خیر است، خیر
گرچه من شاید زمانی شرْ حسابش میکنم
از:مصطفی محمّدی.
#خیر_و_شر
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
خودنمایی، شيوۀ من نيست، چون ديوار باغ
گل به دامن دارم، امّا خار بر سر میزنم
از: کلیم کاشانی.
#خودنمایی
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
از قلب صدف کَشیده بیرونْ دُر را
تا زنده کند رسم رضاقلدر را
آینده به عمق درد پی خواهد برد
نسلی که نداشت حُرمت چادر را
از:محمّدجواد منوچهری.
#چادر، #حجاب
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
تقدیم به بانوان گرامی گروه:
شعر برگزیدۀ نهمین جشنوارۀ هنر آسمانی؛ زبان حال زنان عفیف و جریانساز جهان:
الهۀ زیبایی
آری، منم، الهۀ زیبایی جهان
محو مناند روی زمینْ اهل آسمان
آرام، مثل چادر مادرْ سر نماز
محکم، شبیه لحن پدرْ لحظۀ اذان
من نوبر بلندترین شاخهام، ببین
کی میرَسد به چیدن من دست این و آن؟
با کاجهای توی خیابان، غریبهام
با غنچههای باغچۀ خانه، مهرْبان
دلدادگی است پیشۀ من، لیلیام هنوز
آوازهام به عشق بلند است هر زمان
رودابه، نیمتاجم (۱) و پروین و آسیه
دنیا پر از من است، جهان را بیا بخوان
یاسر اگر خروش کند، من سمیّهام
هر جا حماسهای است، منم پشت آن نهان
باید برای خاک خود، آرش بپرورم
هرگز مباد قامت این سرزمینْ کمان
از: عاطفه جوشقانیان.
(۱) «نیمتاج سلماسی» بانوی شاعر حماسیسرای دورۀ قاجار که با سرودن شعری، مردان را به میدان رزم فرستاد.
#دختر، #زن
🌷
لطفاً این مطلب را به عزیزانتان و بهویژه دختران و بانوان بفرستید.
🔗 عضویّت کانال
🌷
#حدیث
امام كاظم ـ عليه السّلام. ـ :
🔹 «مَن بَذَّرَ و اَسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ؛
🔸 كسی که تَبذیر و اسراف كند، نعـمت از دستش میرود.»
📖 تحفالعقول، ج ۱، ص ۴۰۳.
تبذیر: مصرفکردن بدون نیاز. اسراف: مصرفکردن بیش از حدّ نیاز.
#اسراف، #تبذیر، #نعمت
🔗 عضویّت کانال
🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم_کوتاه
♻️مناظرۀ یکدقیقهای حضرت آیتالله سیّد محمّد قزوینی دربارۀ اثبات خلافت بِلافصل حضرت امیرالمؤمنین، #امام_علی، ـ سلام الله تعالی علیه. ـ در احادیث معتبر و کتابهای علمای سنّی
#امامت
لطفاً این مطلب را به همه بفرستید؛ به همه.
🔗 عضویّت کانال
🌷
#تصویر و #شعر
تمساح که گور میگرفتی همهْعمر
دیدی که چگونه گور، تمساح گرفت؟
(همهعمر: در همۀ عمر.)
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
از نمکنشناسها آزاردیدن، سخت نیست
درد دارد خوردن زخم از نمکپروردهای
#قدرشناسی
🔗 عضویّت کانال
🌷
#شعر
این که عمرم، همه، در مرحلهپیمایی رفت
کاش یک بار هم از خویش سفر میکردم!
از: صائب تبریزی.
#جهاد_با_نفس
🔗 عضویّت کانال
🌷