💢پرچمهای فرهنگیِ برافراشتۀ دشمن
علوم انسانیِ غربی
اشاره: رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خویش گفتند رزمندگان ما در دفاع مقدس برای اینکه «پرچم دشمن» در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند؛ امروز نمیشود ملّت ایران قبول کنند که همان پرچمها به وسیلۀ افراد «نفوذی» یا «فریبخورده»، در داخل برافراشته شوند. پرچم « #نفوذ_فرهنگی » و « #سبک_زندگیِ_دشمن »، نباید در داخل کشور و در دستگاهها برافراشته بشود؛ باید مراقبت کرد و در این باره، همه موظّف هستند(آیتالله خامنهای، در دیدار پیشکسوتان و فعّالان دفاع مقدّس، ۱۴۰۳/۷/۴). این چند عبارت، دربردارندۀ دلالتها و اشارتهای مهمی دربارۀ "پرچمهای فرهنگیِ دشمن" است که به برخی از آنها میپردازیم. جا دارد در اینجا از این حقیقت تلخ نیز سخن بگوییم که محافل فکری و رسانههای ما، بهشدّت تهی از چنین تدقیقات و تأمّلاتی هستند و این نکتهها، بسط و شرح نمییابند و بهسادگی فراموش میشوند.
اوّل. نخستین و زیربناییترین #پرچم_فرهنگیِ_دشمن ، «علوم انسانیِ غربی» است که دهههاست در مراکز دانشگاهی و حتی حوزویِ ما، تدریس و در واقع، ترجمه و تقلید و تکرار میشود و ما با این اقدام، تجدّد فرهنگی را در درون خویش، تولید و بازتولید میکنیم. علوم انسانیِ غربی، نه به این جهت که غربی است، بلکه به این دلیل که ماهیّت مادّی و سکولار دارد و حاصل اعراض از دین است، در برابر غایات انقلاب اسلامی قرار دارد و به همین دلیل نیز در همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب، امام خمینی در قالب #انقلاب_فرهنگی ، در مخالفت با آن موضعگیری کردند. آموزشِ گستردۀ علوم انسانیِ تجدّدی در ایران پساانقلاب، انبوهی از دگراندیشان و التقاطیها و تجدیدنظرطلبان را پدید آورده که ناشی از عدمعقلانیّت در نظام آموزش عالی است. بسیاری از دانشکدههای علوم انسانی، در حال تهیکردن هویّت اسلامی و انقلابی از جامعه هستند و جامعۀ ایران، در حال رقیقشدن و کممایهشدن است. ظرفیّتها و بضاعتهای گذشته، کاهش یافتهاند و علوم انسانیِ تجدّدی، اینک در جان ما نشسته است. جریان اجتماعیِ تجدّد، فربهتر و فراختر شده است و با گردنکشی، به زیادهخواهی خیابانی رو آورده است. عجبا که ساختار آموزشیِ رسمی، با دست خویش در حال ایجاد و تثبیت هویّتها و خودفهمیهای ضد خویش در جامعه است و به آیندهای که در آن، این بحران هویّتی و معنایی، متراکم و علاجناپذیر خواهد شد، اندیشه نمیکند.
دوّم. دهههاست که تولید علوم انسانیِ اسلامی بهعنوان یک «طرح تمدّنی»، در تعلیق به سر میبرد و نیمهکاره و ناتمام، رها شده است. #شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی که باید بهمثابه نیروی پیشران این طرح باشد، بسیار منفعل و سرگردان و ضعیف بوده و از عهدۀ اجرای آن برنیامده است. کاری که #حدادعادل در شورای تحوّل به دست گرفت، در عمل، شکست خورده و به جایی نرسیده است. او از آغاز نیز انتخاب خوبی نبود؛ نهفقط او، بلکه دیگرانی نیز هستند که هر چند در متن این طرح نشانده شدهاند، اما در باطن، اعتقادی به آن ندارند. بی آنکه نقشۀ راه بنگارند، خط تولید را فعّال کردهاند؛ روشن است که حاصل این نسنجیدهکاری چه خواهد شد. یک دهه است که هشدار و انذار داده شده، ولی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، گوش شنوایی نیست. اعضای شورا نیز یا دچار تعارف و مداهنه هستند و یا با این طرح، #همدلی_حداکثری ندارند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم وجه معرفتیاش را باخته و از انقلابیگری به محافظهکاری عبور کرده است.
سوّم. اندک اتّفاقهای خوشایندی نیز که اکنون رخ میدهند، حاصل ارادههای شخصی و غیررسمی هستند، نه برآمده از شورای عالی انقلاب فرهنگی. نیروهای فکریِ غیررسمی که در طلب علوم انسانیِ اسلامی هستند، با دشواری میکوشند تولید و تأمّل کنند، اما در حاشیهاند و قدرت و ساختار در اختیار دیگران است. مغزهای متفکّری که میتوانند ره صدساله را یکشبه طی کنند و به پدران علوم انسانیِ اسلامی تبدیل بشوند، مهجور و منزویاند و ضعفا و متوسطانِ بیخاصیّت و سادهاندیش، صدرنشین و در همهجا هستند. مسألۀ اصلی، اراده است که در ساختارهای رسمی نیست؛ بلکه در متفکّران غیررسمی است. البته اینان نیز زخمخوردهاند و دچار دلسردی شدهاند و احساس میکنند اگر قدمی بردارند، گرهی گشوده نمیشود. کارِ بهتأخیرافتاده را کسی گردن نمیگیرد و همگان ترجیح میدهند که به دغدغههای روزمرّۀ خویش بپردازند و برافراشتهبودن پرچم علوم انسانیِ تجدّدی را به رسمیّت بشناسند. اصحاب علوم انسانیِ تجدّدی، دانشگاه را به تسخیر خود درآوردهاند و هیچ مخالفتی را برنمیتابند و مجال ساختشکنیِ نظری نمیدهند. هر آنچه که باید رخ بدهد، در نهایت، در جغرافیاهای معرفتیِ غیررسمی رخ خواهد داد و دانشگاه، حکم مصرفکنندۀ آموزشی را خواهد داشت.
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
فتـــح قلّهها بسوی ظهور
💢 مدارس مسجدمحور ، چرایی و چگونگی؟ رسول محمدزاده میگه: دیروز مهمان گردهمایی #مدارس_مسجدمحور تهران
💢 آقای خسروپناه ! دوران رهاییست !
👈حاج اقا مهدی جمشیدی میگه:
چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسهای برای دانشآموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانشآموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحرافهای جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگیهای اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااینحال، این نوجوانان غوطهور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسألههای درونیشان را با او در میان بگذارند. یکی از دانشآموزان میگفت مبتلا به خودارضایی است و #مشاور_رسمی_آموزشوپرورش به او گفته هفتهای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد! حجم آفتها و انحرافها آنچنان بود که علاج ریشهای و ساختاری میطلبید.
👈 برای گفتگو با دانشآموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه میگفتم در ذهنها جا نمیگرفت؛ گویا یک #شکاف_هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانشآموزان کنارم آمد و گفت فقط میخواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست میگفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسندهای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است.
👈 در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکشها و تضادها به مدرسهها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل میکرد، بهشدت از سوی همکلاسیهایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسیهای او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادریبودن او و عقاید دینی و انقلابیاش را به دستاویزی برای بایکوتکردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایهها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانههای افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی میکرد و میگفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت #شهریۀ_مدرسۀ_غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله #شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی که بیخاصیّت و بیکفایت هستند؟!
👈از کنار #مدرسۀ_دولتی پسرم میگذشتم. صدای بلند فحاشیهای ناموسیِ بسیار رکیک دانشآموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه میخواهند میگویند و یکبار هم که معاون مدرسه میخواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوانسالاری و شبکههای اجتماعیِ غربی و #بیعملی_نهادهای_فرهنگی ، همهوهمه، هویّت را بر باد دادهاند. نه #معاون_پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی میکنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست.
👈 حجتالاسلام خسروپناه، #دبیر_شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی ، چندیست که به منتقدان کارنامۀ شورا میتازد و آنها را بیاطلاع و غیرمیدانی و بیادب میخواند و به دفاع از شورا میپردازد. دیگران را نمیدانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّتهای محسوس، از واقعیّتهای کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّتهای فرسودهشده، از #لیبرالیسم_فرهنگی ، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از #سرمایهسالاری_در_نظام_آموزشی ، از خاموشی و #انحطاط_شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی ، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... .
✅ من از آن انقلابیهایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون "گلخانههای شبهمذهبی" که #مدرسه نام گرفتهاند ببرم. همین که انقلابیها، فرزندانشان را از مدرسههای دولتی جدا کردهاند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آنقدر از واقعیّتهای جامعه احساس خطر کردهاند که برای خود، کلونیهای آموزشی ساختهاند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کردهاند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق.
و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمیشناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بیکفایت و ضعیفالنفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرتطلبی، خدایی میکند و آرمانها، در دهۀ شصت جا ماندهاند.
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
💢 طرحی برای تدبیر ساختار فرهنگی:
تجربۀ مواجهه با مسألهای در عمق جامعه
۱. پس از آنکه رهبر انقلاب، مسألۀ «بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی» را مطرح کردند، بنده بهعنوان محقّقی که بیش از یک دهه است در زمینۀ «نظریۀ فرهنگیِ متفکّران مسلمان» کار میکنم و مطالعاتم معطوف به حوزۀ «علم اجتماعیِ اسلامی» است، تصمیم گرفتم که به این مسألۀ عینی بپردازم. در مراحل آغازین، ابهامهای مهمی در میان بودند و نمیدانستم باید از کدام نقطه شروع کنم و مسأله را بر اساس چه نقشه و قالبی بگشایم. چندی که گذشت، در اثر تأمّلات و مطالعات جدّی، ذهنم روشنی یافت و توانستم به درک واضحی از مسأله دست یابم. این مسأله، از همان ابتدا، دستخوش یک برداشت نادرست نیز شده بود و آن عبارت از این بود که برخی تصوّر کردند که مقصود از تعبیر بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی، تجدیدنظر در «نهادهای فرهنگی» است و اشاره به ساختار، به معنی پرداختن به نهادهای فرهنگی است، اما پس از این، رهبر انقلاب تصریح کردند که مقصودشان، « #ذهنیّت_فرهنگیِ_مردم » است؛ یعنی #ذهن_مردم ، بهمثابه یک ساختار درونی و نامحسوس است که اینک باید در چهارچوب ارزشهای انقلابی، بازسازی شود. ریشۀ شکلگیری مسأله نیز این بود که در اثر برخی تحوّلات معرفتی و دستکاریهای شناختی در دهههای گذشته، لایههایی از جامعه دچار #واگراییهایی_هویّتی شدهاند و این امر درونی به واسطۀ سبک زندگی –که جنبۀ بیرونی و عینی دارد– آشکار شده است. ازاینرو، باید ذهنیّت فرهنگیِ مردم را به همان ارزشهای نخستین باز گرداند و هویّت اصیل اسلامی و انقلابی را بازتولید کرد.
۲. چنانکه جستجوهایم نشان میدهند، اثری که نگاشتهام، تنها اثر در این باره است و همچنان این مسأله، با پاسخ معرفتی و علمی مواجه نشده است. فضای علوم اجتماعی و فرهنگی در جامعۀ عملی ما، چندان به این قبیل مطالعات عینی که جنبۀ کلان و سیاستی دارند، نزدیک نیست و دغدغههای دانشگاهی و شخصی را ترجیح میدهد؛ دغدغههایی که برآمده از مسألههای جزئی یا حتی غیرواقعی هستند و نسبتی با آنچه که در جامعه میگذرد، ندارند. یکی از دلایل بومینشدن علوم اجتماعی و فرهنگی در جامعۀ ما، همین فاصلهگیری و گسستگی است. این در حالی است که باید اندکی پس از مطرحشدن این مسأله در سال ۱۴۰۱، نیروهای فکری به آن میپرداختند و میکوشیدند از چشماندازهای مختلف، پاسخهایی را برای آن ساختهوپرداخته کنند. وقتی دانشگاهها و پژوهشگاه، درگیر عینیّت نباشد و علوم اجتماعی به کالای تجاری و سببسازِ منزلت صوری تبدیل شود، چنین وضع ناخوشایندی پدید میآید.
۳. در این اثر، از مباحث مفهومی و نظری دربارۀ فرهنگ و #بازسازی_انقلابیِ_ساختار_فرهنگی ، آغاز شده و آنگاه به ریشهها و زمینهها پرداخته شده است؛ بهطوریکه به تاریخ فرهنگی در دورۀ پساانقلاب، اشاره شده و علل ظهور آفتِ زاویهدارشدن ذهنیّتها برشمرده شدهاند. پس بهعنوان زیربنای مطالعه، هم به جنبۀ نظری و معرفتی پرداخته شده و هم به جنبۀ عملی و عینی. در این میان، یک چهارچوب بینشی که مقاومت فرهنگی نام نهاده شده، تحلیل شده است که نشان میدهد ما بهعنوان جامعهای که خود را ذیل و در سایۀ عالَم تجدّد تعریف نمیکنیم، چه نسبتی با روند جهانیسازی و #تهاجم_فرهنگی برقرار کردهایم و چه غایات متفاوتی داریم. همچنین به مجموعهای از چالشهای فرهنگی نیز اشاره شده است که تعیینکننده و ریشهای هستند و باید آنها را مولّد و خاستگاه پدید آمدن شکافها و گسستها در ذهنیّت اجتماعی بدانیم. در نهایت نیز، سلسلهای از تدابیر و راهکارها برشمرده شدهاند که هم معطوف به ساختارهای رسمی هستند و هم معطوف به کارگزاران فرهنگی در عرصۀ غیررسمی. این تجویزها و توصیهها، تا حد زیادی، نوآورانه هستند و میتوانند در مقام راهبردپردازی، به کار گرفته شوند.
۴. در عین حال، باید اظهار ناخشنودی کنم که پس از انتشار این اثر در ماههای نخست امسال، تاکنون هیچیک از نهادهای فرهنگی از آن استقبال نکردهاند و نشست و گفتگو و نقادی و مباحثهای را دربارۀ آن سامان ندادهاند. این امر برای یک محقّق، تلخ و تأسفبار است. #شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی که باید خودش عهدهدار انجام چنین مطالعهای میشد، نهفقط چنین نکرد، بلکه پس از انتشار این اثر هم واکنشی نشان نداد. همچنین سازمان تبلیغات اسلامی نیز که در این زمینه، نقشآفرین است و باید برای مواجهه با آن، سیاست و تدبیر اندیشه کند، واکنشی نشان نداد. روشن است که این اثر میتواند موجبات پیشروی اجتماعیِ نهادهای فرهنگی را فراهم سازد و برای آن، مقدّمۀ تدوین نقشۀ راه باشد، اما افسوس نگرشهای دیوانسالارانه و بسته و غیراجتماعی، سبب در انزوا ماندن و غبارگرفتگی مطالعاتی از این دست شده است.
#جمشیدی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─