eitaa logo
گلچین شعر
16.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
428 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخندِ تو شعرِنابی از خورشید است هر اخمِ تو انقلابی از خورشید است هی پلک نزن شهر به هم می پاشد چشمان ِتو بازتابی از خورشید است! @golchine_sher
«مو»مشکی و«ابرو»و دوتا چشم «سیاه» «قد» سرو خرامان که زده طعنه به ماه هر کس که تورا دید به زیر لب گفت: « لا حول ولا قوة الّا با للّه » @golchine_sher
چون پرنده خوبِ من، پرواز کن مثلِ عیسای مسیح اعجاز، کن با غزل از خواجه حافظ، در سحر مرغِ دل را راهی شیراز، کن سالِ نو دارد به سر چتری ز گُل همنوا با بلبلان، آواز کن چشم در راه است، باغی پشتِ در عاشقانه در به رویش، باز کن زندگی تفسیرِ آیاتِ خداست زندگی را سبزتر آغاز ، کن چون بنفشه در چمنزارانِ عشق پایکوبی همچو سروِ ناز ، کن می رسد از هر طرف بوی بهار چون نسیم اینک ، سفر آغاز کن همچو ( شایق) همرهِ گلهای عشق بوسه نذرِ دلبرِ طنّاز، کن @golchine_sher
خویش را در جاده‌ای بی‌انتها گم کرده‌ام بعد تو صدبار راه خانه را گم کرده‌ام من غریب‌افتاده‌ای بی تکیه‌گاهم؛ سال‌هاست کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کرده‌ام از عبادت‌های حاجتمند خود شرمنده‌ام گاه می‌بینم تو را بین دعا گم کرده‌ام! شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟ گندمی را زیر سنگ آسیا گم کرده‌ام... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت هایمان را پشت دیواری از سکوت در قلبمان حبس کرده ایم درست مثل وسایل خانه که سالهاست به انتظار آمدن مهمانی خاک میخورند ! @golchine_sher
رها کنید مرا با غمِ نهانِ خودم اگرچه خسته ام از دردِ بی کرانِ خودم به دشمنانِ قسم خورده احتیاجی نیست که دشنه می خورم از دستِ دوستانِ خودم چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت چه زخم ها که نخوردم من از زبانِ خودم! شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین مگر که زهر بریزم به استکانِ خودم اگر که مرگ فقط چاره ی من است، چه باک؟ به مرگِ خویش کنون راضی ام، به جانِ خودم... @golchine_sher
نخورده مُهر طَرَب بر شناسنامه ی من قرینِ سوز و گداز است،آه،چامه ی من بریده است دلم از جهانِ قاتل عشق همیشه زار و سیاهست رنگ جامه ی من! وفا که دور ترین اصل در تخیّل اوست دریغ،رکن شده در مرامنامه ی من! همیشه غرقه ی خون است دفتر شعرم به جای جوهر خون میچکد ز خامه ی من شده ست قبله ی من روی روح افزایش به نام چشمِ غزالست هر اقامه ی من پر از امید وصالم دراین هوای غمین! فسرده شد گلِ آفاق از شمامه ی من خزانِ زرد ملولم،خزانِ درد زده به سوی سبز بهارست این ادامه ی من! بدان که تا شَرَفِ وصل روی ماهت،عشق غم است حاکمِ هر چامه و چکامه ی من @golchine_sher
محبوبم ! جهانم آشفته است جهانم میزان نیست جهانم پر از اضطراب است لحظات چموشند تنها هنگامی که به شما می‌رسم -روبه‌روی تواَم و به تو سلام می‌کنم- آن زمان جهان به تعادل می‌رسد! جواب بدهی یا نه ، تو جهانِ مرا متعادل می‌کنی ...! @golchine_sher
مرا ببر به سرزمین شعرها به سرزمین شورها مرا ببر تا مشعلِ بلندِ شکوفه‌ها مرا مهمان آواز قناری کن مرا به اتاق آبی سهراب دعوت نما به باغ توحید سنایی ببر همسایهٔ عطّارم کن دلم را با غزل‌های حافظ گره بزن و با سمای مولانا به وجد آور و با عاشقانه‌های سعدی عاشقم کن مرا به سرزمین شعرها ببر به دشتِ آرزوها به دیدار نو سروده‌های شاعران جوانان من یک فنجان رباعی می‌خواهم از تازه های جلیل و عرفان پور در آغازِ فصلِ سرد من رنج‌هایم ، با شعرهای رنجبر می‌ریزد و بارور خواهم شد وقتی که چشمه سار غزل از جویبار زلالِ فاضل نظری جاری می‌گردد. مرا ببر به سرزمین شعرها تعلّل نکن من فروغ می‌خوام من دست‌هایم را جای او در باغچه می‌کارم سبز خواهد شد می‌دانم ، می‌دانم مرا ببر به سرزمین شعرها در کوچه باغهای نیشابور دلم تولّدِ دیگر می‌خواهد دلم دری به خانه خورشید دلم آیینه های ناگهان. دلم دیگر از بوف کور و وغ وغ ساهاب، بیزار است مرا به شهر شعر قیصر ببر مرا به کلبهٔ نیما در یوش حتی اگر نشد مرا با بچه‌های ریش‌دار آشنا کن ولی بیا مرا به سرزمین شعرها ببر. @golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم... اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن... @golchine_sher
جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی‌تو چندی‌ست که در کار زمین حیرانم مانده‌ام بی‌تو چرا باغچه‌‌ام گل دارد شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد @golchine_sher