لبخندِ تو شعرِنابی از خورشید است
هر اخمِ تو انقلابی از خورشید است
هی پلک نزن شهر به هم می پاشد
چشمان ِتو بازتابی از خورشید است!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
«مو»مشکی و«ابرو»و دوتا چشم «سیاه»
«قد» سرو خرامان که زده طعنه به ماه
هر کس که تورا دید به زیر لب گفت:
« لا حول ولا قوة الّا با للّه »
#ساحل_مولوی
#عضوکانال
@golchine_sher
چون پرنده خوبِ من، پرواز کن
مثلِ عیسای مسیح اعجاز، کن
با غزل از خواجه حافظ، در سحر
مرغِ دل را راهی شیراز، کن
سالِ نو دارد به سر چتری ز گُل
همنوا با بلبلان، آواز کن
چشم در راه است، باغی پشتِ در
عاشقانه در به رویش، باز کن
زندگی تفسیرِ آیاتِ خداست
زندگی را سبزتر آغاز ، کن
چون بنفشه در چمنزارانِ عشق
پایکوبی همچو سروِ ناز ، کن
می رسد از هر طرف بوی بهار
چون نسیم اینک ، سفر آغاز کن
همچو ( شایق) همرهِ گلهای عشق
بوسه نذرِ دلبرِ طنّاز، کن
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
خویش را در جادهای بیانتها گم کردهام
بعد تو صدبار راه خانه را گم کردهام
من غریبافتادهای بی تکیهگاهم؛ سالهاست
کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کردهام
از عبادتهای حاجتمند خود شرمندهام
گاه میبینم تو را بین دعا گم کردهام!
شیشهی عطرم که حیران در هوایت مدتیست
هستی خود را نمیدانم کجا گم کردهام
زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟
گندمی را زیر سنگ آسیا گم کردهام...
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
محبت هایمان را پشت دیواری از سکوت
در قلبمان حبس کرده ایم
درست مثل
وسایل خانه
که سالهاست به انتظار
آمدن مهمانی
خاک میخورند !
#حسین_رمضانی
#عضوکانال
@golchine_sher
رها کنید مرا با غمِ نهانِ خودم
اگرچه خسته ام از دردِ بی کرانِ خودم
به دشمنانِ قسم خورده احتیاجی نیست
که دشنه می خورم از دستِ دوستانِ خودم
چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما
خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم
که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت
چه زخم ها که نخوردم من از زبانِ خودم!
شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین
مگر که زهر بریزم به استکانِ خودم
اگر که مرگ فقط چاره ی من است، چه باک؟
به مرگِ خویش کنون راضی ام، به جانِ خودم...
#سجاد_رشیدی_پور
@golchine_sher
نخورده مُهر طَرَب بر شناسنامه ی من
قرینِ سوز و گداز است،آه،چامه ی من
بریده است دلم از جهانِ قاتل عشق
همیشه زار و سیاهست رنگ جامه ی من!
وفا که دور ترین اصل در تخیّل اوست
دریغ،رکن شده در مرامنامه ی من!
همیشه غرقه ی خون است دفتر شعرم
به جای جوهر خون میچکد ز خامه ی من
شده ست قبله ی من روی روح افزایش
به نام چشمِ غزالست هر اقامه ی من
پر از امید وصالم دراین هوای غمین!
فسرده شد گلِ آفاق از شمامه ی من
خزانِ زرد ملولم،خزانِ درد زده
به سوی سبز بهارست این ادامه ی من!
بدان که تا شَرَفِ وصل روی ماهت،عشق
غم است حاکمِ هر چامه و چکامه ی من
#محمد_ثاقبی
#عضوکانال
@golchine_sher
محبوبم !
جهانم آشفته است
جهانم میزان نیست
جهانم پر از اضطراب است
لحظات چموشند
تنها هنگامی که به شما میرسم
-روبهروی تواَم و به تو سلام میکنم-
آن زمان جهان به تعادل میرسد!
جواب بدهی یا نه ،
تو جهانِ مرا متعادل میکنی ...!
#محمد_صالح_علاء
@golchine_sher
مرا ببر به سرزمین شعرها
به سرزمین شورها
مرا ببر تا مشعلِ بلندِ شکوفهها
مرا مهمان آواز قناری کن
مرا به اتاق آبی سهراب دعوت نما
به باغ توحید سنایی ببر
همسایهٔ عطّارم کن
دلم را با غزلهای حافظ گره بزن
و با سمای مولانا به وجد آور
و با عاشقانههای سعدی
عاشقم کن
مرا به سرزمین شعرها ببر
به دشتِ آرزوها
به دیدار نو سرودههای شاعران جوانان
من یک فنجان رباعی میخواهم
از تازه های جلیل و عرفان پور
در آغازِ فصلِ سرد
من رنجهایم ،
با شعرهای رنجبر میریزد
و
بارور خواهم شد
وقتی که چشمه سار غزل از جویبار زلالِ
فاضل نظری جاری میگردد.
مرا ببر به سرزمین شعرها
تعلّل نکن
من فروغ میخوام
من دستهایم را جای او
در باغچه میکارم
سبز خواهد شد
میدانم ، میدانم
مرا ببر به سرزمین شعرها
در کوچه باغهای نیشابور
دلم تولّدِ دیگر میخواهد
دلم دری به خانه خورشید
دلم آیینه های ناگهان.
دلم دیگر از
بوف کور و وغ وغ ساهاب، بیزار است
مرا به شهر شعر قیصر ببر
مرا به کلبهٔ نیما در یوش
حتی اگر نشد
مرا با بچههای ریشدار آشنا کن
ولی
بیا
مرا
به
سرزمین
شعرها
ببر.
#محمدرضا_فتحی
#عضوکانال
@golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن
سپس به بوسهی کارآمدی تمامم کن
اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم،
تو با سیاست ابروی خویش رامم کن
به اشتیاق تو جمعیتیست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن
شهید نیستم اما تو کوچهی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن
شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرامم کن
لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسهای تمامم کن...
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بیتو چندیست که در کار زمین حیرانم
ماندهام بیتو چرا باغچهام گل دارد
شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد
جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن
هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_عصر_علیهالسلام
@golchine_sher