eitaa logo
گلچین شعر
16هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
379 ویدیو
14 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و یاد تو آن سنگی ست که مواج می‌کند مرداب تنهایی مرا @golchine_sher
به خود گفتم دل از اندیشهٔ‌ دیدار بردارم تمامِ عمر «تنها» دست روی دست بگذارم نباید می‌نوشتم پاسخ آن نامه را اما نشد از دست‌خط دوست یک‌دم چشم بردارم نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر اما کسی در گوش من می‌گفت من دلتنگِ دیدارم کسی از دور می‌آید به جنگِ عقل و می‌ترسم مبادا عشق باشد اینکه می‌آید به پیکارم اگر شب‌های دلتنگی نمی‌آیم به دیدارت نمی‌خواهم تو را با گریه‌های خود بیازارم @golchine_sher
فرج یعنی دعای عهد خواندن، عهد را بستن دعا یعنی پلی از فرش تا عرش خدا بستن فرج یعنی دلِ سجاده را با اشک‌ها شستن دهان هرچه شیطان است را با ربنا بستن.. در امواج بلندِ آل یاسین غوطه‌ور بودن دلِ خود را در این طوفان به لطفِ ناخدا بستن فرج یعنی به سوز ناحیه، حق را قسم دادن دخیلِ اشک را بر تکیه‌های کربلا بستن توسل‌های ما در هر سه‌شنبه معنی‌اش این است درِ دل را به روی هرچه غیر از اِنَّما بستن خوشا مثل شهیدانِ مدافع زندگی کردن به سر سربند یا مهدی و یابن المصطفی بستن @golchine_sher
هر بار با صدای تو از پشت سیم‌ها پل می‌زنم به خاطره‌ای از قدیم‌ها لبخند تو تلافی یک عمر خستگی‌ست لبخند من تلاقی امّید و بیم‌ها آه! ای تمام آنچه که باور نداشتم ای حسرت همیشگیِ «می‌رسیم»ها این ماجرا برای همیشه تمام شد وقتی شکست بین من و تو حریم‌ها پرواز هم غبار دلم را نمی‌برد مانند گرد روی تن یاکریم‌ها امشب شبیه قاصدکی کوچ می‌کنم فردا بپرس حال مرا از نسیم‌ها دستم اگر به سوی تو کوتاه‌تر شده پایم درازتر شده باز از گلیم‌ها @golchine_sher
درسِ شیرینی که از فواره ها آموختیم: در درختِ سربُلندی میوه یِ افتادگی ست @golchine_sher
کاری با تو نداشتم! گوشه دنج کافه همیشگی خلوت کرده بودم آمدی قهوه ات را خوردی چشم هایت را جا گذاشتی و رفتی حالا من ماندم با ازدحام کافه ای شلوغ با تقدیر و فال همیشگی ام چشم هایت... @golchine_sher
گاهی هم باید یک میخ برداشت و کوبید جلویِ عقربه‌هایِ ‌ساعت ! تا تمام نشود این لحظاتِ با هم بودن ... @golchine_sher
گاهی به شوق دیدن من بال و پر بخواه اینجا دلی گرفته برایت... سفر بخواه! وقت قنوت نام مرا زیر لب ببر اشکی بریز و آه... مرا در سحر بخواه! ای آینه! بیا و در این روزگار سنگ تصویری از ظرافت و شعر و هنر بخواه برف است و برف... دست تو را گرم میکنم من آتشم! کناره نگیر و خطر بخواه عشق آنچه کنج سینه بماند نبوده است! از دکّه ی کنار خیابان خبر بخواه تصویر تو به سینه ی هر غار حک شده ست این عشق را به قدمت عصر حجر، بخواه میخواهمت به قدمت تاریخ عاشقان میخواهی ام اگرچه، از این بیشتر بخواه... @golchine_sher
فدای آن گل پژمرده در موی پریشانت بر این آشفتگی دستی بکش دستم به دامانت اگر از مو طناب محکمی می بافتی، حافظ نمی افتاد بی تردید در چاه زندانت اگر قد قامتت را با صف مستان نمی بستی یکی خیام را می دید با تکبیر گویانت پی ات افتاده اند از مولوی ها تا غزالی ها ملاک عارفان و فیلسوفان است چشمانت! به آتش می کشد پیش تو، سعدی بوستانش را که توفیقی نه چندان است از وصف دو چندانت کسی سر در نیاورد از پریشانی شاعرها تو هرگز در نیاوردی سرت را از گریبانت زبان حال هر شعری همین جمله ست، می دانم همین یک سطر کوتاه: «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» حالا که بازی می کند پیری شبیه کودکان هر روز در عرض خیابانت... @golchine_sher
به شب سلام؛ که بی تو، رفیق راه من است ...! @golchine_sher