eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
435 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح آمد و بانگ بلبلی شیدا نیست! ابری ندمید و سایه ای پیدا نیست! خورشید در آغوش کویر افتاد و خورشید همیشه پاتوقش دریا نیست! @golchine_sher
السلام علیک یا ابا عبدالله رصد کن روی نی ردِ عبور کاروان ها را بپیچان در دل صحرا نوای آرمانها را بنوشان جرعه ایی نور از نگاهت برلب صحرا ببار از کوثر چشمت تنِ چاک زمانها را دلِ از زخم لبریزت فرات نقره و ماه است لبالب کرده از اختر سکوت آسمانها را تب پیراهنت گل کرد در منظومه ی جان‌ها لهیب درد سوزانده تمام استخوانها را سه شعبه می کند تیری گلویِ راه شیری را بپوشان از حریرِ خون تمام کهکشانها را چراغ راه می گردد سرت برشانه ی نیزه به مقصد میرسانی تو نشان بی نشانها را مزن پیشانی ات را زینبم برچوبه ی محمل بگوش بادها بِسپُر همه زخمِ زبان ها را مگو از ساربان وقتی ربود انگشت و انگشتر بچین ازگونه های من نگین ارغوان ها را دلِ ویرانه ها پرشد از آوای چکاوک ها طبق های پراز قرآن بیاور میهمان ها را نمی فهمد کسی جز تو لب و دندان زخمی را بیا با شعله ی آهت بسوزان خیزران ها را غمت مواج می ماند به دریای محرم ها سیاهی میزند سوگت کران تا بیکران ها را @golchine_sher
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم فکری برای آخر این ماجرا کنم کوه غمیست روی دل بی نوای من باید برای شانه ی قلبم دعا کنم این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید باید برای خاطره هایم بنا کنم احساس را به یاد نگاه و تبسمت نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم شاید دوباره در بزنی، زود می روم روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم فرصت نبود خوب به جا آورم تو را باید تمام زندگی ام را قضا کنم @golchine_sher
تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است چقدر زندگی برگ‌ها غم انگیز است مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم چرا هنوز نگاهت محبت‌آمیز است؟ دلت درخشش یک سرزمین بی فاتح دلم خرابه‌ی بعد از هجوم چنگیز است مرا چگونه فراموش کرده‌ای ای دوست؟ ببین گذشته‌ات از خاطرات لبریز است تمام هستی من آرزوی وصل تو بود تمام هستی من بی‌تو سخت ناچیز است @golchine_sher
امام_سجاد_ع_شهادت امام_سجاد_ع_مصائب آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت.. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راه و رسم عاشقی جان دادن است در راهِ او جان به قربان کردن و سر دادن اصلِ مذهب است اشک، عاجز از بیانِ داغِ عاشورای توست رودِ خون جاری شود از چشم، حقِ مطلب است راهِ تو راهِ نجات است و مسیرِ بی‌خطر افتخاراتِ جهانِ شیعه از این مکتب است @golchine_sher  
می‌ریزد از این غم عرق شرم ز رویم دیگر چه بگویم که شکسته‌ست سبویم ِ ای کاش که بر آتش جان خاک بریزند! با گریه نشد از غم او دست بشویم حرفی نزد از ماندن و بستم چمدان را انگار خبر داشت که دلبسته اویم بگذر تو هم از قصه عشقی که گذشته‌ست مگذار که از آنچه گذشته‌ست بگویم! بعد از تو مرا هر نفسی آه کشنده‌ست مرگ است که آغوش گشوده‌ست به سویم @golchine_sher
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل! تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی، به زلفش دیدم و گفتم رقیب من! چه می خواهی تو از جان حبیب من نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن حبیبم! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق همه آفاق هم حیران از این صبر و شکیب من @golchine_sher  
گِردش همه جمع‌اند ولی جان‌به‌لبی نیست تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید این جامْ عتیقه‌ست شکستی، حلبی نیست بی‌علت و یک‌باره دلم خون نشد از دوست نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست این شورشی از سلطه‌ی او خسته شد اما یک ذره به دنبال جدایی‌طلبی نیست سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک گفتند که رفته‌ست سفر، چند شبی نیست! @golchine_sher
مرا از این شب پر اضطراب خواهی برد؟ دمی به کوچه‌ی آرام خواب خواهی برد؟ مرا که این شب تاریک و سرد ترسانده است بدون دلهره تا آفتاب خواهی برد؟ به آسمان دل روشنت مرا یک شب برای چیدن مشتی شهاب خواهی برد؟ اسیر قحطی رویاست شهر چشمانم شبی مرا به تماشای خواب خواهی برد؟ میان شعله‌ی حسرت همیشه می‌سوزم مرا از این غم پر پیچ و تاب خواهی برد؟ دلم گرفته از این شعرهای تکراری مرا به شهر غزل‌های ناب خواهی برد؟ @golchine_sher