در کاسه ی چشمهام غم لبریز است
احوال دلم شبیه یک پاییز است
بعد از تو چنان لال و کر و کور شدم
مانند مترسکی که در جالیز است
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
تا در سکوتم گفته باشم ماجرایم را
عمری نوشتم روی کاغذها صدایم را
مثل رسولی خسته می مانم که یارانم
هرگز نفهمیدند صدق ادعایم را
یک روز شاعر می شوم با اینکه یک عمر است
نشنیده می گیرید از من شعرهایم را
بعد از من ای آنها که می نوشید سهمم را
خالی نگه دارید در میخانه جایم را
این شعرها گاهی مرا بد جور می خوانند
چونانکه من وقت پریشانی خدایم را
ای شعر دیگر داشتم می رفتم از شَهرت
کاش این دم آخر نمی کردی هوایم را
#مهرانه_جندقی
@golchine_sher
این چه جنگیست که چشمان تو با من دارد
این دلِ خسته چرا این همه دشمن دارد
خود بگو جز منِ دلسوختهی مهرپرست
آتش عشق تو را کيست که روشن دارد؟
شمعم و گریهام از جانِ برافروخته است
به خدا آنچه سرم آمده شیون دارد
در غمم جامه ز تن میدرد و میگرید
هرکه احساس به قدرِ سر سوزن دارد
مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است
قصهی رنجِ من ای دوست «شنیدن» دارد
#علی_مقیمی
@golchine_sher
درونِ مردمِ چشمت شبانه روز اسیرم
نه از غروبِ تو خالی،نه از طلوع ِتو سیرم
همیشه با توام اما هزار دلهره دارم
چگونه بی تو بمانم چگونه بی تو نمیرم
تو شاه هستی و من را به شاهراه کشاندی
که کیش و مات تو باشند چشمهای فقیرم
من از کنارِ تو بودن همیشه درس گرفتم
بمان که از نفست باز مشقِ تازه بگیرم
قلم به دست گرفتم که شعر تازه بگویم
همین که از تو نوشتم قلم کشید به تیرم
دوباره مردمِ چشمت مرا به جنگ کشانده
منی که سخت در این جنگ نرم صلح پذیرم
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
عاقبت پروانه می میرد شبی در پای شمع...
مرگ درعشق ای عزیزان چون شهادت بوده است
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
ای خوشخبر بیا که نظرها عوض شود
تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود
اینجا مسافران همه بیراهه میروند
برگرد تا مسیر سفرها عوض شود
درها به بسته بودن خود خو گرفتهاند
جوری بیا که عادت درها عوض شود
پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو
تا جای زیرها و زبرها عوض شود...
#مهدی_جهاندار
@golchine_sher
در ندبه نشستیم و دعایت کردیم
یک عمر فقط گریه برایت کردیم
هر روز غریبتر شدی از وقتی
محدود به روز جمعههایت کردیم!
#مرضیه_عاطفی
@golchine_sher
چون ماهى افتاده به قلاب شدم كه
صياد نفهميده پشيمان شدنم را...
#محمد_شیخی
@golchine_sher
روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند!
دسته گل غش می کند!، پروانه پشتک می زند!
کفش در می آوری، قالی علامت می دهد!
جامه از تن می کَنی، آیینه چشمک می زند!
هر کسی از ظّنِ خود در خانه یارت می شود
گاز آتش می خورد! یخچال برفک می زند!
میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند
آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند!
روبرویم می نشینی، جشن بر پا می شود
صندلی دف می نوازد!، میز تنبک می زند!
درد دلها از لبت تا گوش من صف می کشند
پیش از آن چشمت به چشم من پیامک می زند!
عشق من! این روزها با اینکه درگیر توام
باز هم قلبم برای قبلها لک می زند!
زندگی گر چه برای پر زدن می سازدش
عاقبت نخ را به پای بادبادک می زند!
عشق گاهی با پر قو صخره را می پرورد
گاه سنگین می شود، چکش به میخک می زند!
باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و
حرف آخر را همین لبهای کوچک می زند!
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
#امام_زمان
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن!
رحمی به حال این دل بیسرپناه کن!
گم کردهام مسیر رسیدن به دوست را
ای راه مستقیم! مرا سربهراه کن!
تاریک شد دلی که ندیدهاست رویِ تو
خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن!
از نور توست روشنیِ ماه و آفتاب
بر جان من بتاب و مرا نیز ماه کن!
عمری تو را صدا زدهام بعد هر نماز
لطفی بر این صدای پر از سوز و آه کن!
آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛
لطفا عزیز! عفو بر این روسیاه کن!
#جواد_محمدی_دهنوی
@golchine_sher
گفت پیری؛
درد بی درمان بگیری بچه جان..
او دعای کارسازی کرد و من
عاشق شدم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
کورم کن و برو که پس از رفتنت عزیز
دیگر کسی به درد تماشا نمیخورد...
#حسین_گلچین
@golchine_sher