دور از نوازش های دست مهربانت
دستان من در انزوای خويش تنهاست...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
بگو که چرخش این روزگار دست علی ست
که نبضِ هر چه دلِ بی قرار دست علی ست
زمان جنگ صدا از کسی نمی آید
میان معرکه ها ابتکار دست علی ست
بگو فرار کنند آن همیشه ترسوها
چه غم؟ که در عوضش ذوالفقار دست علی ست
بهشت و دوزخ ما با علی گره خورده ست
ببین که در دو جهان اختیار دست علی ست
به غیر شاه نجف رو مزن به هیچکسی
بیا که تا اَبدُ الدَهر ،کار دست علی ست
#احسان_نرگسی
@golchine_sher
دو چشم سیاهت دو آهوی سرمست
دو دیوانه ی ماجراجوی سرمست
دو تا آسمان سراسر ستاره
دو دریای پهناور بی کناره
دو خنیاگر سازهای قدیمی
دو صفحه از آوازهای قدیمی
دو افسانه از سرزمین های شرقی
دو شهزاده ی بی محابای شرقی
دو الماس سفته به دست خدایان
دو باغ شکفته به دست خدایان
دو نیلوفر برگ گسترده بر آب
دو قوی خرامنده در دشت مهتاب
دو تا جنگل کاج در مه نشسته
دو دریای مواج در مه نشسته
دو قاب از شب خیس باران زنجان
دو دفتر پریشانی منزوی جان
دو شعر بلند پر از استعاره
دو گوی فروزان خورشیدواره
دو راه عبور از حقیقت به رویا
مسیر سکوت و مسیر تماشا
#سهیلا_ابراهیم_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
یک عمر هوای دل خود داشتم اما
یک لحظه نگاه ِتو بهم ریخت دلم را
#صادق_ابراهیمزاده
@golchine_sher
برای من که چنینم تو جانِ متصلی
مرا ز خود مکن ای جان، جدا، که می میرم...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد
میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد
نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست
از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد !
#علی_صفری
@golchine_sher
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت !
شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شده ای بین عکس های خودت
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکــر دشمن پسری داشتـــه باشد !
حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل
بازیچــــه ی دست تبــــری داشتـه باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تــــو دیــــن دگـــری داشته باشد !
آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی
این کاخ کهن بی که دری داشته باشد
سر درگمـــی ام داد گـــره در گـــره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد !
#حسین_جنتی
@golchine_sher
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری !
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود !
او که از جان خودت ، دوست تَرش می داری
ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ ، به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ، ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به - غزل گریه - ی هر روز ، به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری
#سیده_تکتم_حسینی
@golchine_sher
تـــــو شعرِ ِبلند ِآفتابی ای صبح
سرسبزترین نگاه ِنابی ای صبح
انگار خــــــــدا بر لبِ تو گــــــل کرده
با خنده به هر دلی بتابی ای صبح!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher