eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
723 عکس
256 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی! دلم رنج عجیبی می برد از دوریت ، اما نجابت می کند مانند بانو های ایرانی! تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی! غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی! مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی! عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟ تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی @golchine_sher
زین پاره دل چه مانْد که مژگان بلند ها چندین پی رفوش،به سوزن کشیده اند @golchine_sher
در دل تنگم خموشی می‌کُند انبار حرف ... @golchine_sher
دیگر بس است هر چه دم از پیرهن زدیم ای عشق ، حرف تازه بزن از کفن بگو @golchine_sher
چگونه نامت را ببرم؟ مثل آن روزها؟ آن آغاز خلقت آدمی که خیلی چیز ها اسم نداشتند و با انگشت نشانش می دادند؟ باید تو را با انگشت نشان بدهم ببین انگشتِ روی قلبم را تو اینجایی رفیق هفت هزار ساله من که حالا دستت را توی جیب پالتو ات کرده ای و روبروی پاییزِ بی رنگی ایستاده ای با میلیونها انگشت که به میلیونها قلب اشاره می شوی سرت سلامت ایرانم @golchine_sher
جادوی نگاه تو دلم پر پر کرد از آتش قهر تو شده رویم زرد من عاشق و مجنون نگاهت شده ام لیلای قشنگ قصه هایم برگرد @golchine_sher
محبوب من میگویی عاشق نباش انگار که به آفتاب بگویی نتاب و به ستارگان دستور بدهی طلوع نکنند انگار که به درختان بگویی شکوفه ندهند و رودخانه ها جاری نباشند بعضی چیزها ذاتی اند بعضی چیزها عوض شدنی نیستند مثل من که دوستت دارم مثل تو که دوستتم نداری. @golchine_sher
گرچه می دانم نمی آیی ولی هردم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی می کنم... @golchine_sher
دور از نوازش های دست مهربانت دستان من در انزوای خويش تنهاست... @golchine_sher
در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست @golchine_sher
بگو که چرخش این روزگار دست علی ست که نبضِ هر چه دلِ بی قرار دست علی ست زمان جنگ صدا از کسی نمی آید میان معرکه ها ابتکار دست علی ست بگو فرار کنند آن همیشه ترسوها چه غم؟ که در عوضش ذوالفقار دست علی ست بهشت و دوزخ ما با علی گره خورده ست ببین که در دو جهان اختیار دست علی ست به غیر شاه نجف رو مزن به هیچکسی بیا که تا اَبدُ الدَهر ،کار دست علی ست @golchine_sher
دو چشم سیاهت دو آهوی سرمست دو دیوانه ی ماجراجوی سرمست دو تا آسمان سراسر ستاره دو دریای پهناور بی کناره دو خنیاگر سازهای قدیمی دو صفحه از آوازهای قدیمی دو افسانه از سرزمین های شرقی دو شهزاده ی بی محابای شرقی دو الماس سفته به دست خدایان دو ‌ باغ شکفته به دست خدایان دو نیلوفر برگ گسترده بر آب دو قوی خرامنده در دشت مهتاب دو تا جنگل کاج در مه نشسته دو دریای مواج در مه نشسته دو قاب از شب خیس باران زنجان دو دفتر پریشانی منزوی جان دو شعر بلند پر از استعاره دو گوی فروزان خورشیدواره دو راه عبور از حقیقت به رویا مسیر سکوت و مسیر تماشا @golchine_sher
یک عمر هوای دل خود داشتم اما یک لحظه نگاه ِتو بهم ریخت دلم را @golchine_sher
برای من که چنینم تو جانِ متصلی مرا ز خود مکن ای جان، جدا، که می میرم... @golchine_sher
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد ! @golchine_sher
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت و گریه کن وسط کافه ها برای خودت تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت ! شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده ای بین عکس های خودت @golchine_sher
باید که ز داغم خبری داشته باشد هر مرد که با خود جگری داشته باشد حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش در لشکــر دشمن  پسری داشتـــه باشد ! حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل بازیچــــه ی  دست  تبــــری  داشتـه  باشد سخت است پیمبر شده باشی و ببینی فرزند تــــو دیــــن دگـــری داشته باشد ! آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی این کاخ کهن بی که دری داشته باشد سر درگمـــی ام داد  گـــره در گـــره اندوه خوشبخت کلافی که سری داشته باشد ! @golchine_sher
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟ سر به تایید تکان دادی و گفتی آری ! عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود ! او که از جان خودت ، دوست تَرش می داری ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ ، به من بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری من عروس توام ، ای از من و آغوشم دور خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم به - غزل گریه - ی هر روز ، به شب بیداری روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست مثل تنهایی من قد بلندی داری @golchine_sher
تـــــو شعرِ ِبلند ِآفتابی ای صبح سرسبزترین نگاه ِنابی ای صبح انگار خــــــــدا بر لبِ تو گــــــل کرده با خنده به هر دلی بتابی ای صبح! @golchine_sher
شعر من شرحیست از حال نزار خویشتن شوق وصل و شِکوه ی هجرانِ یار خویشتن شیون مردم ز مرگ اهل و خویشانست و من گاه گاهی نوحه خوانم بر مزار خویشتن پیش از آنکه جان به لب آید، به دستور خدا جان سپردم بارها پای نگار خویشتن بر سرم عمامه، نه! بلکه کفن را بسته ام همچو میثم می کِشم بر دوش، دار خویشتن @golchine_sher
عاشقم اهل همین کوچه‌ی بن‌بست کناری که تو از پنجره‌اش پای به قلب من دیوانه نهادی تو کجا ، کوچه کجا ؟ پنجره‌ی باز کجا ؟ من کجا ، عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ...!؟ @golchine_sher
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مُدام دل تو را می‌طلبد، دیده تو را می‌جوید @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از درد عشق گفتم و نشنید هیچ‌کس حتی اگر شنید نفهمید هیچ‌کس زور شراب گر به غم عشق می‌رسید ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس آدم حریص منع‌شدن‌هاست، گر نبود آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس شرمنده‌ی محبتت ای غم که در فراق حال مرا به جز تو نپرسید هیچ‌کس فاضل ز خیر نام گذشته‌ست دوستان روی مزار او بنویسید هیچ‌کس... @golchine_sher