#امام_زمان
ای یوسف گمگشته به کنعان برگرد!
بر جسمِ بدون روح، ای جان برگرد...
آخـر تو بگـو "مَتیٰ تَرانا وَ نَراک ؟!"
مُـردیـم دگـر، تـو را به قـرآن برگرد...
#رضا_قاسمی
@golchine_sher
مستیم که هوشیار نگشتیم هنوز
دلداده ی دلدار نگشتیم هنوز
چون تشنه لبی که آب را می خواهد
ما تشنه ی دیدار نگشتیم هنوز
#نوروزرمضانی
#امام زمان
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
عالم فدای خاک کف پای فاطمه
قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه
خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه
تنها علی ست گوهر همتای فاطمه
بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود
زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود
شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش
درمانده اند آینه ها از تصورش
تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش
کوثر شده کثیر برای تکاثرش
هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتی» او
نازل شده ست سوره انسان برای او
چشم فلک به گردش دستاس خانه اش
جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش
اخلاص، محو بندگی خالصانه اش
یک شهر، وامدار دعای شبانه اش
قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او
مردان کور نیز حیا دیده اند از او
با نام او صحیفه خلقت گشوده شد
زیباترین سرود نجابت سروده شد
نوری که در لسان خدایش ستوده شد
از قبلِ آفریده شدن آزموده شد
هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما
تسبیح اوست مهر قبول نماز ما
سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه
شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه
همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه
گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه
جنگیده در برابر صد مرد، پشت در
هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در
این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست
این در محل آمد و رفت فرشته هاست
با دستهای پاک نبی، خوب آشناست
یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست
بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد
آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد
درها که وا شوند به دیوار می رسند
دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند
غم ها به قلب حیدر کرار می رسند
یک روز هم به گوش علمدار می رسند
عباس، اشک ریختنش فرق میکند
از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند
تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد
بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد
در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد
گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد
اینجا ولی به جای لگد، تیر میزدند
جای غلاف، با خودِ شمشیر میزدند
میخواست پیش پای برادر بایستد
در پیش چشم خسته خواهر بایستد
سر راست کرد، حداقل سر بایستد
آخر توان نداشت که بهتر بایستد
یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد
دستش به سینه بود و به او احترام کرد
میخواست آب را برساند ولی نشد
شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد
خود را کشید تا بتواند، ولی نشد
خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد
تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید
قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید
#محسن_مراد_نوری
@golchine_sher
باز آمدست،گرچه دلش جای دیگری ست
در دستِ او کلیدِ معمای دیگری ست!
باز آمده،نشسته به کابوسِ هر شبم
چشمی که روشناییِ رویای دیگری ست
من،شاعرانه محو تماشای او...ولی
او عاشقانه غرقِ تماشای دیگری ست
اینجا به هر که دل بدهی دور می شود
یوسف همیشه فکر زلیخای دیگری ست...
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
کسی برایم فاتحه نخواند
نمیخواهم خسته شوید
خودم،قبلش،بجای همه فاتحه خوانده ام...
چه مرده مهربانی...خدابیامرزش....
#آزیتا بیگدلی (شکوفه زخمی)
@golchine_sher
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
#قیصر امینپور
@golchine_sher
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
#خواجه عبداللهانصاری
@golchine_sher
دلخوش به اینکه فاتح قلبم شدی مباش
اینجا کسی نیامده تا ما نخواستیم ..
#مجیدترکابادی
@golchine_sher
بین ما یک یا همیشه بود وهست
یا فقط باشی کـنارم یا خدا مرگم دهد!
#علیرضاحشمتی
@golchine_sher
تو که رفتی همه ی مزرعه ها خشکیدند
باغ من بعد تو صد جعبه زمستان داده!
#امیر_شکفته
@golchine_sher
شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد
رود را از جگر كوه به دریا بكشد
گیسوان تو شبیه است به شب اما نه!
شب كه اینقدر نباید به درازا بكشد
خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بكشد
عقل، یكدل شده با عشق، فقط می ترسم
هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد
یكی از ما دو نفر كشته به دست دگریاست
وای اگر كار من و عشق به فردا بكشد
زخمی کینه ی من! این تو این سینه ی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تو ، مال منی بهشت باهم هستیم
در بازی ِ سرنوشت باهم هستیم
یعنی به اراده ی خداوندی که
تقدیر مرا نوشت باهم هستیم
#سیمین_علیزاده
@golchine_sher
به من گفته ست یک مدت از او ڪمتر خبر گیرم
همین یعنے جدایی... منتها آهسته آهسته!!!
#محمدعزیزے
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است
حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است
چه کرده اند که این باغبان با احساس
کنار غنچهی پرپر به فضه رو زده است
شکست شیشهی عطری که بوی محسن داشت
در این فضای معطر به فضه رو زده است
چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس
توان نداشت و آخر به فضه رو زده است
نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت
و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است
یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد
پیامبر دو برابر به فضه رو زده است
چگونه شرح دهم روضه های محسن را
همین بس است که مادر به فضه رو زده است
#احمد_ایرانی نسب
@golchine_sher
دوباره گمشده بودم در ازدحامِ خودم
غزل برای تو گفتم ولی به نام خودم
چقدر خسته گذشتی چرا نفهمیدی؟
چقدر هست که افتادهام به دام خودم
نمـاز ثانـیـه را بیتـو نیـز میخـوانم
خودم برای خودم میشوم امامِ خودم
چه سرنوشت عجیبی است تازه فهمیدم
که دور بوده ز من نیمی از تمام خودم
کسی دوباره از آن سوی شعر میآید
بلند میشوم از جا، به احترام خودم
از ایـن به بعـد بـدون تو نیستم تنها
من آشنا شدهام با کسی به نام "خودم"
#نجمه_زارع
@golchine_sher
جنگ پايان خواهد يافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى میماند آن مادر پيرى كه چشم به راه فرزند شهيدش است
و آن دختر جوانى كه منتظر معشوق خويش است
و فرزندانى كه به انتظار پدر قهرمانشان نشستهاند
نمیدانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى بهاىِ آن را پرداخت...
#محمود_درويش
@golchine_sher
شب از سکوت سرمه دان مادرم میریخت
بیتابی من تب به جان مادرم میریخت
پاییز با آن ادعایش برگ زردی بود
برگی که هر سال از خزان مادرم میریخت
من شاهدم هر صبح دنیا سهم رنجش را
بیش از همه در استکان مادرم میریخت
مهمانی پر سور و ساتی داشت هر شب ، غم
از سفره هایش عطر نان مادرم میریخت
من مو سپیدش کردم و او رو سپیدم کرد
اشک خدا با داستان مادرم میریخت
#حسنا محمدزاده
@golchine_sher
زخمم بزن، که زخم مرا مرد میکند
اصلا برای عشق سرم درد میکند
زخمم بزن که لااقل این کار ساده را
هر یار بیوفای جوانمرد میکند
آنجا که رفتهای خودمانیم، هیچکس
آنچه دلم برای تو میکرد، میکند؟
در را نبستهای که هوای اتاق را
باد خزان فاصله دلسرد میکند
فردا نمیشوی که نمیدانی عشق تو
دارد چه کار با من شبگرد میکند
خاکستر غروب تو هرروز در افق
آتشپرست روح مرا زرد میکند
عاشق بکُش که مرگ، مرا زنده میکند
زخمم بزن که زخم مرا مرد میکند
#نجمه_زارع
@golchine_sher
شرم می گفت نگاهَت نَکنُم، گفتم چشم
عشق میخواست ببیند نظری، دعوا شد!
#محسن_شیرمهدیه
@golchine_sher
هیچ جز تکیه به خوشعهدی ایام نبود
اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت
مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت
قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت
#محمدحسنجمشیدی
@golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است
باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است
این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر
بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است
من قول میدهم که بیایم به خواب تو
زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است
دلنـازکـی و دلنـگـرانـم چـه میشـود
من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است
ماشین گذشته از تو و هی دور میشود
با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است
حالا تو در اتاق خودت گریه میکنی
من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است
#نجمه_زارع
@golchine_sher
تیر و ڪمان گرفته اے، سوے شڪار میروی
صید تواَند عالمے، بهر چه ڪار میروی؟
#هلالی_جغتایے
@golchine_sher
رقیب گفت: که افتاده ام مرا بردار؛
دعاش کردم و گفتم:خدا برت دارد!
#فرصت_شیرازی
@golchine_sher