رعشه می افتاد...هی...بر استکان دست هات
مادرم می مُرد...هر بار از تکان دست هات
مانده بود از اوج قدرت...پوستی بر استخوان
ای...بمیرم من...برای استخوان دست هات...!
با زبان زخم و...تکرار ترک ها...شب به شب...
باز می شد بر مصیبت ها...دهان دست هات
می وزید از آستین ات...عطر گندم زار ها...
می رسید از سفره ها مان بوی نان دست هات
دست ساییدی سرم...سرمستی ام سرشار شد
دم به دم...جوشیدم از آتش فشان دست هات
فارغ از اغراق...آری با همان یک لقمه نان...
دست دنیا...بسته جانم را به جان دست هات
ای ستون خانه ها محکم به استحکام تو...!
وای اگر از هم بپاشد سازمان دست هات...!
#علی_احدی
#عضوکانال
#پدر
@golchine_sher
تا جاده زیر پای لنگ افتاده باشد
از آسمان انگار سنگ افتاده باشد
دنیا گشاده تر از ابعاد قفس نیست
وقتی نفس در سینه تنگ افتاده باشد
با آه سوزانی که از دل می تراود
گویی درون سینه جنگ افتاده باشد
تردید دارم طعم امن خانه ها مان
در زیر دندان کلنگ افتاده باشد
کو عطر مشک و چشم دریا گونه وقتی
آهو به چنگال پلنگ افتاده باشد
تغییر خواهد کرد، آنی زیر و بالاش
عمری که بر الاکلنگ افتاده باشد
شب میرود می ترسم از افکار عریان
بر دامن تاریخ ننگ افتاده باشد
#علی_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
باید که عمری مثل بابا، نان بیارد
نجواکند، خرما به نخلستان بیارد
شاهی که تنها مانده در شهر گدایان
بهتر که جای حکم راندن نان بیارد
فرزند پیغمبر چه تدبیری کند با...
دینی که فرزند ابوسفیان بیارد!؟
هرچند هم در گوششان یاسین بخواند
صد بار اگر مصداق از قرآن بیارد...
جایی که پای سکه ی زر در میان است
سخت است حتی یک نفر ایمان بیارد
حتی نشد یک بار از بین دو انگشت
اندازه ی انگشت ها انسان بیارد
تدبیر یعنی نرمشی آرام اما....
آرامشی که در پی اش طوفان بیارد
#علی_احدی
#عضوکانال
#امام_حسن
@golchine_sher
بس که از روی ماسه ها شستی، نقشه های سیاه دشمن را
نقش پیشانی زمین کردی، مرز ساحل نشان میهن را
سالها زیر دشنه ی دزدان، پاره های تنت به یغما رفت
ولی از اصل خود نیفتادی، که همین نقشه ی مدون را
بر بلندای کوهسارانت، مد کشیدی و قد کشید آنجا
پدر از امتداد تیر و کمان، پسری مثل آریو برزن را
وقتی امشب از آسمان افتاد، ماه در چشم آبیت زیبا
دلبری کن که می کشی هر دم، صد هزار از قبیله ی من را
دلبری کن مگر به پا خیزد، شاعری از تبار فردوسی
تا جهان از دوباره بشناسد، نسل تهمینه و تهمتن را
پهلوانت میان بزم نبرد، مثنوی مثنوی رجز میخواند
شاعرت با حماسه خم می کرد، در کف مشت کاوه آهن را
مادرت نام پارس بر تو نهاد، ای خلیج همیشه ایرانی
مثل مادر همیشه باید شست، از لقب های زشت دامن را
#علی_احدی
#عضوکانال
#خلیج_فارس
@golchine_sher
غزل حضرت علی اکبر ع
روزها خورشید...لبریز تماشای تو بود
ماه در روءیای شب ها..غرق دریای تو بود
چیست جریان قد و بالات، ای بالا بلند...!
هرچه مجنون، هرچه لیلا بود، لیلای تو بود
آه...در شان تو آمد آیه ی ذبح العظیم
آه...ای معنای اسماعیل...معنای تو بود...!
بوی پیغمبر وزید از لابه لای اسب ها
دشت یکسر در شمیم اربا اربای تو بود
روبرویت بارها روی دو زانو..روی دست
آنکه این سان بر زمین افتاد بابای تود
خواستم اسمی بیفزایم به رسم شاعران
بیت آخر نام شاعر بود...امضای تو بود...
#علی_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
برنخواهد داشت هرگز از هوای یار دست
عشق فرمان داده در این دستها بگذار دست
آری آخر باید این جان را به پای یار ریخت
هرچه میل دلبران یکبار دل، یکبار دست
تک تک اعضای عاشق جذب میگردد به عشق
تیغ بردار از بدن، بردار سر، بردار دست
دست اصلا دست و پاگیر است در میدان عشق
گوشه چشمی میکند کار هزاران بار دست
آه، اگر اندیشه پرواز باشد در میان...
چیست بر دوش سبک بالان به جز سربار دست
خواب می دیدم شبی باب حوایج باز بود
داشت می آمد به سویت از در و دیوار دست
#علی_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
مثل آدم...ولی از جنس فرشته است نَنِه
که خدا بین دو ابروش نوشته است ننه
این چه حسی ست که بر آب و گلش ریخته اند
چه بگویم که چنین پاک سرشت است ننه
قالی کهنه ی گلبوته ای اش تصویری ست...
که قدم هاش به گلهای بهشت است ننه
خانه در عطر نفس هاش پر از خاطره ها
خانه را...خاطره را...خشت به خشت است ننه
روح جاری به رگ و ریشه ی گندم زاران
عطر آمیخته...با نان برشته است ننه
روز و شب...روح و تنم را به دعا می بافد
نکند پنبه شود آنچه که رشته است ننه...!
#علی_احدی
#عضوکانال
#مادر
@golchine_sher
قاسم بن الحسن ع
آه...دستارِ سر از صورت ماه ات افتاد
فرصتي يافت نگاهم به نگاهت افتاد
بين لشگر چه حريفان كه دل از كف دادند
رو به هر سو نظرِ گاه به گاه ات افتاد
باد...دستي به پريشاني موهايت بُرد
...و سپاه آمد و در زلف سياه ات افتاد
بندِ آن موي سيه...دل پسِ دل مي لرزيد
چشم لشگر كه به انبوه سپاه ات افتاد
سنگ، هر چند به پيشاني ات افتاد، مگر
خم به آن "ابرويِ همسانِ سلاحت" افتاد
نه كُلَه خود...كه دستار حسين است بگو
گذر تيغ اگر سوي كلاه ات افتاد
#علی_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
خدای مهربان...
به مویی بند شد کارم، مرا با ریسمان بستی
به زلف خود، من یک لاقبا را آنچنان بستی
شکستم، جمع و جورم کردی از آن خورده شیشه ها
بر این ناخالصی ها چشم پوشیدی، زبان بستی
زبان الکنم را عقده ها بستند، وا کردی
هجوم اشتهای ناثوابم را دهان بستی
خمیدم زیر بار آدمیت، بال و بارم ریخت
مرا برداشتی از نو به این بار گران بستی
هر از گاهی زمین خوردم، دلم با خاک یکسان شد
بلندم کردی از خاک و به سقف آسمان بستی
چنان نوری که از روزن...دلم را غرق خود کردی
دلم را غرق خود کردی و روی دیگران بستی
#علی_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher