گاهی به جای چشم، قلم گریه میکند
سرشار از گلایه و غم گریه میکند
وقتی صدای روضه بپیچد به کوچهها
با "این چه شورش است" عَلَم گریه میکند
خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری
پر میزند میان حرم گریه میکند
هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو
در خانهاش قدم به قدم گریه میکند
بیتی که خواست روضه بخواند نیامده
تنها نشسته کنج دلم گریه میکند
#نرگس_سادات_موسوی
#روضه
#محرم
@golchine_sher
گاهی به جای چشم، قلم گریه میکند
سرشار از گلایه و غم گریه میکند
وقتی صدای روضه بپیچد به کوچهها
با "این چه شورش است" عَلَم گریه میکند
خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری
پر میزند میان حرم گریه میکند
هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو
در خانهاش قدم به قدم گریه میکند
بیتی که خواست روضه بخواند نیامده
تنها نشسته کنج دلم گریه میکند
#نرگس_سادات_موسوی
#یا_حسین
@golchine_sher
هوای عطر تو دارد همیشه خانهی من
به جز تو جای سری نیست روی شانهی من
خودت حصار بکش هرچه تنگتر بهتر
که دستهای تو می سازد آشیانهی من
دلم گرفته و حتی تبسمی کافیست
برای دلخوشی روح کودکانهی من
به لطف چشم تو اشعار تازه میجوشد
اگرنه خشک شود چشمهی ترانهی من
همیشه شاهنشین خیال من هستی
اسیر توست غزلهای عاشقانهی من
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher
صدا صدای تو باشد هوار لازم نیست
برای بودن با تو قرار لازم نیست ...
غزل چه دور شد از آسمان چشمانت ؛
به لطف پنجره دیگر حصار لازم نیست ...
چنان مقابل تیر نگاه تسلیمم
که صید دام تو هستم شکار لازم نیست ...
اگرچه عشق نهفته به شعر شاعر ها
ولی برای تو دیگر شعار لازم نیست !
پس از تو زخم جنون میکُشد مرا یک دَم
پس از تو واژه ساعت شمار لازم نیست ...
قلم ز خون من انقدر سرخ بنویسد ؛
که استعاره به رنگ انار لازم نیست ...
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher
جان من یک بار دیگر هم نگاهم کن برو
برکهای خشکیدهام لبریز ماهم کن برو
پشت خواهم کرد بعد از تو به هر راهی که هست
لااقل برگرد اینجا رو به راهم کن برو
دین خود را باختم ، با این تمنا سوختم
یک بغل را آخرین سهم گناهم کن برو
شانههایت را گرفتی از من اما لطف کن
تکه ی پیراهنت را تکیه گاهم کن برو
بارها هم گفته بودم دوستت دارم ولی
گوش خود را خالی از هر اشتباهم کن برو
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher
شبانه گوشهی دفتر ترانه میبارم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم ؟
اجازه هست بگویم به خاطرم برگرد ؟
که دست از سر این خاطرات بردارم ...
اجازه هست بگویم دوباره دلتنگم ؟
ببین که نزد تو زانو زدند اشعارم ...
اجازه هست نگویم خدانگهدارت ؟
تو را همیشه کنار خودم نگه دارم ...
اجازه هست نگویم ! خودت بفهمی زود
زبانِ چشم مرا، چشم مستِ بیمارم ...
"کمی به فکر تو باشم اگر جسارت نیست"
مرا ببخش که شب بی اجازه بیدارم ...
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher
جان من یک بار دیگر هم نگاهم کن برو
برکهای خشکیدهام لبریز ماهم کن برو
پشت خواهم کرد بعد از تو به هر راهی که هست
لااقل برگرد اینجا رو به راهم کن برو
دین خود را باختم ، با این تمنا سوختم
یک بغل را آخرین سهم گناهم کن برو
شانههایت را گرفتی از من اما لطف کن
تکه ی پیراهنت را تکیه گاهم کن برو
بارها هم گفته بودم دوستت دارم ولی
گوش خود را خالی از هر اشتباهم کن برو
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher
وقتی که یادت رفت قولی را به من دادی
انگار با هر اشک از چشمم تو افتادی
رفتی ولی در باتلاق خاطرات من
پای خودت گیر است! سهمت نیست آزادی ...
در شهر رویایم دگر پرواز ممنوع است
حتی تو را هم دور خواهم کرد از این وادی
دل را شکستی، تکههایش نظم پیدا کرد
شاید غزل میسازد از ویرانه، آبادی!
باران ببار اینبار، بار از دوش من بردار
قلبم شده لبریز از غم، خالی از شادی
دل آب شد یا آبدیده؟ هرچه باشد من
میسازم از قلب مذابم تیغ فولادی
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher
زیر و رو کردم غزلها را به دنبال خودم
نیست از من هیچ اسمی روی اموال خودم
آسمان بودم مرا کنج قفس انداختی
فکر پرواز از سرم افتاد با بال خودم
روسری قرمز گلدار دلخواه تو بود
ماندهام خیره به طرح سادهی شال خودم
طبق حرف فالگیری مطمئنم میروم
از ته فنجان تو تا کنج اقبال خودم
باید از وصف تو آخر دست بردارم شبی
یک غزل هم لااقل بنویسم از حال خودم
#نرگس_سادات_موسوی
#عضوکانال
@golchine_sher
کاش با رفتن تو خاطرهات هم میرفت
کاش از خاطر دنیای دلم غم میرفت
جانِ بیارزش من دست تو باشد هرچند
با کمی گردش چشمان تو جانم میرفت
ماهِ من! سنگ زدن راه فراموشی نیست
کاش تصویرت ازاین برکهی ماتم میرفت
دست و پا میزدم و آه چه بیرحمانه
تو نگفتی که چرا نرگسِ باغم میرفت
شاعرم کردی و دلخوش به ردیفِ "میماند"
رفتهای و شده سرمشق مدادم "میرفت"
کاش برگردی و فریاد زنم در هر بیت
داغ تو از غزل چشم به راهم میرفت
#نرگس_سادات_موسوی
@golchine_sher