eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
636 عکس
240 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چون برگ که از درخت،زود افتاده داغت به دل ِجنگل و رود افتاده ای دیده ببار تا نبینی که گُـلی بین ِ در و دیـوار کـبود افتاده @golchine_sher
در پیچ و تاب افتاده قلب مضطر کوچه رنگ‌سیاهی مانده روی دفتر کوچه کینه براشان باری از هیزم شد و آنوقت آتش به پا شد پشت پلک باور کوچه نامرد مردم پیش چشم خویش می دیدند آتش گرفته هستی سرتاسر کوچه شعله گرفت و حضرت خورشید می لرزید ای وای از میخ و در و از مادر کوچه از مادری که روی دستش بوسه ها میزد هر روز و هرشب مهربان پیغمبر کوچه در پیش چشمش حضرت مولای ما می دید آیه به آیه خون چکید از کوثر کوچه هی در زدند و در زدند و در زدند و در این درزدن آتش زده بر حیدر کوچه مردی که هرشب دشمنان را بر زمین میزد با او چه کرده رنگ ِ سرخ ِ معجر کوچه تاریخ ِ سیلی تا ابد با گریه میخواند خط ِ کبود مانده را از معبر کوچه غیر حسن با دست کوتاه و دلی لرزان دیگر که دیده کافری ...دور و بر کوچه سیلی و گل مزد رسالت ؟نه نگو هرگز چاه است تنها همدم نام آور کوچه نخل و شب و تنهایی و چاه و علی و درد راه و عبور و آه و چشمان تر کوچه یک روز هم خورشید روی نیزه ها می دید ویرانه و درد یتیم دختر کوچه زهرا علی بود و علی آیینه ی زهرا دیدیم تنها عشق را پشت در کوچه @golchine_sher
کوچه، هیئت، کتیبه و پرچم شده دریا به گریه‌ی نم نم کوچه، در لا به لای غربت تو شده یک عمر غرق در ماتم @golchine_sher
واژه ها در دل شب مرثیه خوانند هنوز رودها مویه کنان در جَرَیانند هنوز بغض‌ها مانده و باران ندهد تسکینی ابرها خون‌جگر از جور زمانند هنوز هیجده بار بهار آمد و بعد از آن آه کوچه ها غمزده درگیرِ خزانند هنوز «میخ» و «در» معنی رنج است به دل‌های غریب یاس ها عطرِ پر از دردِ جهانند هنوز بعدِ او آتش این ظلم نشد خاکستر شعله‌ها در پسِ تاریخ دوانند هنوز روزی آخر سر از این خاک به در خواهد کرد رازهای دل زهرا«س» که نهانند هنوز... @golchine_sher
قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشک‌سالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی‌ام ز چه رو، رو گرفته‌ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم به دست خستۀ تو دست بسته‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم @golchine_sher
رزق شیعه است که بانوی جهان شد یارش هر که با اوست نباشد گره ای در کارش حب او حبل متین است و شود اهل نجات هرکه بگرفته به دستش نخی از دستارش خادم درگه آن یاس کبودیم همه او که دارد به دل خود غم خدمتکارش ای که از کوچه ی معشوقه ما می گذری با خبر باش تو از میخ در و دیوارش با همه بی کسی اش بود هوادار علی(ع) غم تنهایی حیدر بدهدآزارش بشکست آینه نور نبی(ص) در کوچه مجتبی (ع)با خبر است از همه اسرارش فاطمیه شده آغازگر عاشورا مانده این زینب(س) وآن حادثه ی دشوارش @golchine_sher
چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو با هر بهانه می لرزد هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه می لرزد چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟ چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟ هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه می لرزد ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه می لرزد @golchine_sher
ای یاس قدکمان علی فاطمه مرو ای بانوی جوان علی فاطمه مرو بی من کجا رَوی بخدا پیر می شوم زهرای من بی تو زمین گیر می شوم بارسفر بدون علی یارمن مَبند محض رضای خاطر زینب دمی بخند برخیزو باز مشکل ما را تو چاره کن برخیز و حال زینب خود را نظاره کن ای بانوی عفیفه ی من آفتاب من رُخ برمگیر از علی ات باحجاب من پهلو شکسته ام دل یارت شکسته است مانند قلب سوگوارت شکسته است با این زنان اهل مدینه چه می کنی با دردهاو خس خس سینه چه میکنی با ردِّ خون پیرُهنت گریه ام گرفت با هرنفس نفس زدنت گریه ام گرفت آرام سرفه کن بدنت تیر می کشد جایت علیست آهِ نفس گیرمی کشد پرپر مزن که پرت را شکسته اند در پشت در کمرت را شکسته اند @golchine_sher
"کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفره‌های احسانت و "ابر" ، تشنه‌ی در جستجوی بارانت @golchine_sher
 این جا چقدر شعله وزیده ست پشت در باغ این چنین کبود که دیده ست پشت در در کوچه های هاشمی آتش شروع شد یا هق هقی بریده بریده ست پشت در؟‍! بر مصحفی کبود هیاهوی شعله هاست یا جبرئیل جامه دریده ست پشت در زنبیلی از ستاره و خرما به خاک ریخت از نخل مهربان که خمیده ست پشت در تاریک شد مدینه، اذان بلال کو؟ تاریک شد که نعش سپیده ست پشت در با دست بسته، غیرت حیدر چه می کند؟ در رقص شعله فاتح خیبر چه می کند؟ @golchine_sher
وقتی که زخم پهلوی او تیر می کشید از عمق سینه آه نفس گیر می کشید دستش توان نداشت کند کارِ خانه را تا می نشست بازوی او تیر می کشید وقتی نگاه بر در و دیوار می نمود چشم علی ز حادثه تصویر می کشید با آن وضوی پاکی خون ، لحظه لحظه ها دستی به روی آیه ی تطهیر می کشید از ردّ خون بال پرستو به روی خاک نقاش ذهن آینه تعبیر می کشید بهر ولایت است فدایی حیدر است آن شیر زن که منّت شمشیر می کشید آن آیه ای که بر روی بازوی او نوشت حیدر تمام عمر به تفسير می کشید @golchine_sher
همین‌که روح زخمی‌ات، سبک شد از لباس‌ها زدند روی دست‌شان، مکاشفه شناس‌ها چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها به وقت غسل، هم‌چنان گوش تو زنگ می‌زند تو را رها نمی‌‌کند هنوز این تماس‌ها جان سه تا امام را به لب رسانده‌ای؛ مرو! توجّهی نمی‌‌کنی چرا به التماس‌ها؟ جز پر قو، چه بستری مطابق است با تنت؟ بیم خراش دارم از خواب تو روی یاس‌ها برو ولی حلال کن؛ جهان مزاحم تو شد به درک تو نمی‌‌رسد شعور آس‌و‌پاس‌ها خدا در بهشت را، محو کند نبینی‌اش مباد باز در دلت، زنده شود هراس‌ها به یاد قبر مخفی‌ات چو ابر گریه می‌کنم گاه که می‌روم سر مزار ناشناس‌ها تو درد و روضه نیستی؛ تو راز آفرینشی تو را زدند کافران، پرت شود حواس‌ها @golchine_sher
نادیده گرفت، حُرمتِ باران را در بند کشید، غیرتِ طوفان را آن سنگ‌دلی که باغ را آتش زد هم پنجره را شکست، هم گلدان را @golchine_sher
ای دختر نبیِّ خدا ،  فاطمه سلام ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر  دلم  گرفته  دوباره   برای  تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم بر  ناله ها و  ماتم  تو گریه می کنم مقتل نوشته  تا  زِ   ولایت  بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب  بی قرار علی  هم  شرر  زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر  زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با  تازیانه  بازویتان  را  شکسته اند مقتل نوشته تا  که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی  و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی  و مجتبی مقتل نوشته که  زِ علی  رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل  نوشته  بعدِ پدر  قد  خمیده ای در آن سه ماه  روی خوشی را ندیده ای @golchine_sher
مادر سادات، پناهم بده بر حرمِ گُمشده راهم بده ای که توئی شافعِ روز جزا روز قیامت نظری کن به ما ناب ترین واژه ی سبز غزل عاشق و محتاج توام از ازل فاطمه ای جلوه ی ذات خدا دُختِ نبی همسر مولا ی ما بر همگان شافع محشر تویی جوششِ سرچشمه ی کوثر توئی ( ای حرمت قبله ی حاجات ما) گوش بفرما به مناجات ما چشم علی از غمِ پهلوی تو یکسره گریان شده از روی تو از غم تو داغِ علی تازه شد بندِ دلش پاره ز شیرازه شد رفتی و دنیای علی تیره شد یکسره شبهای علی تیره شد بی تو علی بی کس و تنها شده سینه اش از غصه چو دریا شده بانوی آیینه در آغاز عشق در تو نهاده خدا راز عشق باغ نبی ، گلشنِ حیدر توئی نور خدا در صفِ محشر تویی اُمِّ ابیهای پدر بوده ای مَحرمِ شبهای پدر بوده ای @golchine_sher
می‌خواست بهار با تو پهلو بزند در گستره‌ی چشم تو سوسو بزند فهمید چه زود پیش آن خیر کثیر باید به زمین اُفتد و زانو بزند @golchine_sher
دورش به طواف صد مَلک دارد او حیدر مددی به سینه حک دارد او وقتیکه زمین و آسمان نامش هست دیگر چه نیازی به فدک دارد او @golchine_sher
31.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکتایی و برای تو همتا فقط علیست سوگند میخورم به خدای یگانه‌ات شعر خوانی در محفل بهشت نشست شعرای آیینی - ایام فاطمیه جمعه هجدهم آذر ماه ۱۴۰۱ @golchine_sher
از آتشی که شعله های فتنه بر در زد برخاست دودی که به چادر‌های لشکر زد در گودی داغ بیابان، قتلگاه خون شاه دو عالم دست بر دامان مادر زد مادر که رفت و بعد از آن ویرانه شد خانه افتاد داغی که سنان بر دوش خواهر زد گفتند این کینه همان درد حسادت بود درد عظیمی که علی بر جان خیبر زد خیبر کجا؟ برگ گلی حساس پشت در پژمرده شد پروانه‌ای ناگاه پر پر زد بردند گل را در دل شب بر سر شانه غربت دوید و ضربه‌ای بر قلب حیدر زد همراه باران آسمانی کوبه بر در زد آهسته آمد داخل و غم تکیه بر در زد یک آسمان تنهایی و یک آسمان غربت همراه حیدر شد، در و دیوار بر سر زد @golchine_sher
چگونه شد به زمین سایه ی سرم افتاد کسی به در لگدی زد که مادرم افتاد مگر که شدت آن ضربه تا چه حدی بود که در شکست و کنارش کبوترم افتاد هنوز فاصله ای داشت تا در و دیوار که داد زد ، علی : چادر از سرم افتاد صدای نعره ی قنفذ چقدر مهلک بود چقدر لرزه بر این قلب مضطرم افتاد نوشته اند ندید آن سخیف مادر را همین که مادرم افتاد آن درم افتاد همینکه خورد نگاهم به چادر خاکیش دلم به یاد غریبی معجرم افتاد چنان به تنگ بلورش هجوم سنگ رسید که تکه تکه شد و در برابرم افتاد دو دست بسته ی بابا نشد که باز شود چو داد می زد و می گفت کوثرم افتاد @golchine_sher
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم، به دیر پایی شب‌های انتظار قسم، به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید به روشنای سپیده، به نوبهار قسم، به آشنایی غم با دل صبور علی به روشنایی قلب امیدوار قسم، به بی‌صفایی صبح مدینه بی‌زهرا به بی‌وفایی دنیا، به شام تار قسم... به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر به اشک چشم یتیم و به چشمه‌سار قسم اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد @golchine_sher
یادش بخیر همنفس من بهار بود امید بود، زندگیم برقرار بود پهلو نمیگرفت اگر کشتی ام ،هنوز طوفان مشکلات برایم غبار بود در میزدم که فاطمه در وا کند،فقط این صبر بی بدلیل ترین انتظار بود بانوی خون جگر شده ام در تمام عمر از من تمام خواسته اش یک انار بود خاکستری شدست جهان بی حضور او زهرا دلیل روشنی روزگار بود در بین کوچه آینه ام را زمین زدند کی چشم های فاطمه اینگونه تار بود حالا برای فاطمه تابوت میشود چوبی که گاهواره محسن قرار بود... @golchine_sher