eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
883 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رباعی_تک بیت
با سِحر دو چشم تو چه آرام شدم بی آب و بدون دانه در دام شدم ای عشق ! شبیه مرد چوپان هستی در دست تو مثل برّه ای رام شدم @robaiiyat_takbait
ای‌کاش پُر از عطر حضورت بشویم هر جور که شد وصله‌ی جورت بشویم این‌سان که مناظرات را پیگیریم ای‌کاش که پیگیر ظهورت بشویم @golchine_sher
چشمهایت را سرودم آسمانی خلق شد! آفتابی ؛؛ماهتابی؛؛ کهکشانی خلق  شد! بیت بیت ؛؛ابروانت یاس بود و نسترن زیر ابروی  قشنگت، بوستانی خلق شد! شاخه ی ذوقِ مرا لبریزکرد از گونه ات سیب سرخی؛؛؛؛ آدمی.... اصلاً  جهانی خلق شد! ذوب شد درآتشِ چشمت تمامِ  هستی ام دربهشتم ؛؛دوزخی آتشفشانی خلق شد! آستینت را تکان دادی پریشان موی من برسرِ تنهاییِ من سایبانی خلق  شد! بافه بافه گیسوانت رفت درآغوشِ باد شهرپر شد ازهیاهو کاروانی خلق شد! حبس شد در نقطه ی کنجِ لبت خورشید و بعد کشف شد خالِ لبانت ...داستانی خلق شد! لهجه ی شیرین تو تدریس شد در عاشقی عشق شاعر شد و دستور زبانی خلق شد! دسته ی خود را نبریدند چاقو های کُند! توی زنجانِ زبانِ تو، دهانی خلق شد! از کمانِ حادثه،  تیری به تیهویی  نشست گریه در زهدانِ زردِ زندگانی خلق شد! می‌چکید از زخمِ بالش چکه چکه  زندگی لابلای  گیسوانت؛؛؛؛ آشیانی  خلق  شد! @golchine_sher
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می‌لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم... بشنو و باور مکن @golchine_sher
پر می‌کشد قلبم دوباره با صدایش پُر می‌شود روحم ز عطر آشنایش هم‌درد تنهایی و غم‌هایم کسی هست؟ بر شیشه می‌کوبد و می‌آید صدایش بی‌چتر بی‌چکمه خیابان در خیابان... حل می‌شود اشکم میان اشک‌هایش دردِ دلم را هیچ‌کس جز او نفهمید بی‌واژه می‌گویم غم خود را برایش وا می‌شود غنچه‌به‌غنچه بغض‌هایم گل می‌کند ابیات تازه در هوایش... سهم من از باران همین ابیات خیس است سهم من از باران، غمِ بی‌انتهایش حال مرا هرگز نمی‌فهمد دلی که در ساعت باران اجابت شد دعایش @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دارد زنی کنار خودش گریه می کند از درد بی شمار خودش گریه می کند با بخت تیره بافته رج های زیر و رو حالا کنار دار خودش گریه می کند دلواپس است و مضطرب و غرق در سکوت او که برای یار خودش گریه می کند در روبه روی آینه ها آه می کشد بر حال روزگار خودش گریه می کند دیوار را که دید کنارش به گریه ای با قاب عکس تار خودش گریه می کند زخم زبان دروغ قضاوت شکسته تر از قلب چون انارخودش گریه می کند تکرار فصل زرد شده لحظه ها و او از فصل بی بهار خودش گریه می کند @golchine_sher
بی قرار تواَم و در دل تنگم گِله‌هاست آه! بی‌تاب شدن عادت کم‌‌حوصله‌هاست مثل عکسِ رخِ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟ «بال» وقتی قفس پَر زدن چلچله‌هاست بی‌تو هرلحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست باز می‌پرسَمَت از مسئله‌ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه‌ی مسئله‌هاست! @golchine_sher
یک روز از نو بی هوا تکرار خواهم شد از خواب مرگِ کهنه‌ای بیدار خواهم شد در آسمان عاشقی، جا مانده پرهایم یعنی برای پرزدن احضار خواهم شد روی تمام دلخوشی هایم خزان بارید روزی دوباره از خوشی سرشار خواهم شد بر خانه‌ی ناامن دل بستن به فرداها محکم شبیه سختی دیوار خواهم شد مثل بهاری، عشق من را سبز خواهد کرد خاک کویرم، عاقبت گلزار خواهم شد @golchine_sher
هر قدر که تقدیر زند تیشه ی مان... جز "عشق" نداریم در اندیشه ی مان! مانند دو تا برگ اگر دور شدیم، در خاک گره خورد به هم "ریشه ی مان"...! @golchine_sher
گمان نمی کنم این دست ها به هم برسند دو دلشکسته ی در انزوا به هم برسند ضریح و نذر رها کن بعید می دانم دو دست دور به زور دعا به هم برسند کدام دست رسیده به دست دلخواهش که دست های پر از زخم ما به هم برسند شکوه عشق به زیر سوال خواهد رفت وگرنه می شود آسان دو تا به هم برسند فلک نجیب نشسته است و موذیانه به فکر که پیش چشم من این دو چرا به هم برسند؟ نشانی ده بالا به یادمان باشد مگر دو دور در آن دورها به هم برسند @golchine_sher
رفتی؛ که با قرار خداحافظی کنم نومید و ناگوار خداحافظی کنم ‌ این عادت من است که با خاطرات تو روزی هزار بار خداحافظی کنم... ‌ دستی به قلب شیشه‌ایَت می‌کشی که من ناچار چون غبار خداحافظی کنم ‌ بر من تبر زدند و شکستند و سخت بود این‌گونه با بهار خداحافظی کنم... ‌ بازآ که با شنیدن سین سلام تو با خلق روزگار خداحافظی کنم! ‌ @golchine_sher