eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
روز نشسته است مثل شب به کمینش تا شنود باز هم کلام متینش هروله‌ی اشک اگر که باز گذارد شوق بروید به چشم باده نشینش وقت خوشی بود وقت خواهش و رامش ماه برآسود در کنار قرینش تا که قدم می زند غمش به دل شب خواب برآشوبد از عبور غمینش نوبت جانبازی است و گاه تهاتر جان بدهم در ازای حزن حزینش دل بسپارم به سرزنش ، به تمنا تا بگذارم قدم به حصن حصینش @golchine_sher
چه جمعِ دلنشینِ عاشقی داریم من و یک استکان چای و خیالِ تو! ‌ @golchine_sher
شما خودتان نیستید ولی یادتان دستِ مرا رها نمی‌کند ! @golchine_sher
بغضم شکست و فرصت آهی نیافتم از دست اشک بخت نگاهی نیافتم هرقدر کوله‌بار تو را گشتم ای فلک چون بخت خویش شام سیاهی نیافتم من کوه را شکافتم ای بی‌وفا ولی آخر به قلب سنگ تو راهی نیافتم وقتی دلیل خواستی از من برای عشق غیر از خود تو هیچ گواهی نیافتم گفتی کسی پناه به دشمن نمی‌برد آری ولی به جز تو پناهی نیافتم @golchine_sher
این روزها که روزی گریه فراهم است ای روضه خوان،بخوان که دوباره محرم است با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام در دست کودکان محل طبل و پرچم است مانند تیغه‌های علم از سر ادب در محضر تو قامت گردن‌کشان خم است عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش ((گویا عزای اشرف اولاد آدم است)) ما گریه می‌کنیم برای تو روز و شب تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است تا روی نیزه موی تو آشفته شد حسین احوال نوکران تو عمری‌ست درهم است در من کسی به سینه و سر میزند مدام ((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است)) کاری نکرده‌ایم برای عزای تو در داغ تو اگر که بمیریم هم کم است @golchine_sher
از تو رسیده ام به خدا، از خدا به تو تنها مگر خدا برساند مرا به تو افتاده ام به دام بلایی به نام عشق... ختم به خیر می‌شود این ماجرا به تو تقصیر من نبوده اگر عاشقت شدم تقدیر خواست من بشوم مبتلا به تو هرگز نشد که غیرِ تو را آرزو کنم... در شهر شهره شد دلِ من، در وفا به تو آدم برای قصه ی حوا زیاد بود... افتاد قرعه بینِ همه از قضا به تو دیگر ندارم حسرت چیزی در این جهان روزی اگر خدا برساند مرا به تو @golchine_sher
در زیباترین عاشقانه های جهان همیشه، قلبِ یک زن در میان است. زن، اگر نباشد پرنده ی شعر در شاخه های دفتر هیچ شاعری پر نمی زند . . . @golchine_sher
تحمل کردنِ قهر تو را یک استکان بس نیست تسلی دادن این فاجعه، «میخانه» می‌خواهد! @golchine_sher
شب به دل‌ گفتم: «چه باشد آبروی زندگی؟» گفت: چون پروانه در آغوشِ دلبر سوختن @golchine_sher
دل شکسته... تن خسته، خانه می‌خواهد دوباره گریه‌ی امشب بهانه می‌خواهد دلیل گریه‌‌ی هر شب! کمی شریکم باش که گریه بیشتر از اشک، شانه می‌خواهد هزار بار نوشتم، هزار بار نشد نوشتن از تو غمی شاعرانه می‌خواهد دلم گرفته و از بوی خانه بیزارم دلِ گرفته کمی چایخانه می‌خواهد! برای داشتنش حاضرم بقیّه‌ی عمر... ولی چه فایده وقتی مرا نمی‌خواهد؟ ‏ @golchine_sher
نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق" که پر شده است جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه مبادا کفن مبادا سر همان سری که یحب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت: به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طا ها سر حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیافتاده است از پا سر صدای آیهء کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوبهء محمل نه با زبان با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر @golchine_sher
ای صبحِ سپید، باغِ لبخندی تو در جامِ لبم، عسل تر از قندی تو هم لُبّ ِکلام داری، هم حُسنِ ختام نقاشی زیبای خداوندی تو @golchine_sher
تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی مثل یک حادثه ی عشق پر از ابهامی و گرفتار هزاران اگر و امایی ای تو آن ناب ترین رایحه ی شعر بهار تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟ من به اندازه ی زیبایی تو تنهایم تو به اندازه ی تنهایی من زیبایی عاشقی را چه نیازست به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی.. @golchine_sher
دیوانه و مست همچنان می‌گردم لبریز شکست همچنان می‌گردم در شهر شما دربه‌در انسانم خورشید به دست همچنان می‌گردم @golchine_sher
از حال دل من و تو آگاه، حسین کشتیِ نجات هر چه گمراه، حسین ای دوست! دلت تا وسط روضه شکست... با قصد فرج صدا بزن: آه ... حسین @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز چه شاد، سار کوچک بر شاخه‌ی صد درخت، رقصید! هر ساز که زد درخت، رقصید. @golchine_sher
شیرین تر از این چیست که با قندِ لبِ دوست دور از غم و اندوه جهان چای بنوشی... @golchine_sher
می‌گذارم سر راه این دل بی‌حوصله را این همه حسرت و دلتنگی و آه و گله را آن دلیلی که مرا زنده نگه دارد کو مگر ای عشق غمت حل کند این مسئله را دلخوشم گاه به هم‌صحبتی خاطره‌ای از دلم کاش نگیرند همین مشغله را اختیار دل آواره‌ی ما دست تو ماند فقط ای دوست به منزل برسان قافله را ماهی کوچک دلتنگ! شکایت تا کی؟ تنگ را بشکن و پایان بده این قائله را @golchine_sher
از پشت روزهای غم‌آلوده خواندی‌ام شکرت که باز هم به محرّم رساندی‌ام... @golchine_sher
برای تسلای اين نای زخمی دلم پر شده است از غزل های زخمی بيا گوشه های غمت را برايم بخوان با همان شور و آوای زخمی به دنبال تو سنگلاخ جنون را دلم در نورديده با پای زخمی خزان آمد و با تمام شقاوت نمك ريخت بر زخم گلهای زخمی چه رفته است بر تو كه اينسان غريبی بگو ای پرستوی زيبای زخمی @golchine_sher
مرا مگوی نصیحت که پارسایی و عشق دو خصلتند که با یک دگر نیامیزند @golchine_sher
باور نداشتم زنی بتواند شهری بسازد و به آن آفتاب و دریا ببخشد تو سرزمین منی؛ صورت و دست‌های کوچکت، صدایت، من آنجا متولد شده‌ام و همان‌جا می‌میرم... @golchine_sher
از من‌ مگیر شوق مِی و شور باده را هر صبح سُکر دیدن روی گشاده را بیرون بریز از دل من با حضور خویش غم های بی اصالت و بی استفاده را حالا که فاتحانه به سمت من آمدی تا اوج قله ها برسان این اراده را از سینه در بیاور و احیا کنش به عشق یک قلب خسته ی زِ نفس اوفتاده را ترسیم کن برای من آینده ای شگفت تا که سوار ابر کنی این پیاده را مرد سفر شدی که بیایی و طِی کنی هر روز پا به پای دلم طول جاده را دریا شدم که غرق وجود خودم کنم کوهی که در کنار تنم ایستاده را مائیم که به روی لب هم کشیده ایم طرح هزار بوسه و لبخند ساده را دست تو را گرفته ام ای عشق من بساز اینک بنای محکم یک خانواده را... @golchine_sher
تنهایی و رسوایی، بی‌مهری و آزار ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی @golchine_sher