eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح آمد و ماهتاب خمیازه کشید گهواره و تختخواب خمیازه کشید لالایی روز و شبمان تکراریست ماه آمد و آفتاب خمیازه کشید @golchine_sher
*در کلبه ی ما رونق اگـــــر هست صفا نیست چون پنجـــــــره داریم ولی رو به خدا نیست از دودکـــش خـــــانه‌ ی مـــــان آه بلنــد است در سفره به جز غصه‌ی شب مانده غذا نیست دیدیـم زمیــــــن خـــــــالیِ از نور شد امـــــــا یک بار نگفتـیم که خورشید چــــــــــرا نیست سـردی دل از آتـش جــــــــــانسوز گناهـــــــان سرمــایه ی خوبی ست ولـی در سـر ما نیست هـــــــرچند کـــــه مشغول دعاییم شب و روز با لقـمه ی مشکـوک امیــــــــدی به دعا نیست *برگرفته از مصرع معروف استاد محمد خرمشاهی؛ "در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست" @golchine_sher
این سرزمین که قطعه ای از کربلا شده است یاد آور شهید سر ازتن جدا شده است نامش بلند گشته به تاریخ خط خون چون نخل سر بریده که خون خدا شده است اینجا هوای زائر دلداده می خرند این آستان به خشت اجابت بنا شده است خیل ملک به دور و برش مانده در طواف چشم فلک به قبله ی او آشنا شده است شد اردهال کعبه ی دلهای بی قرار این سرزمین که مامن امید ما شده است @golchine_sher
جان ميدهم از حسرتِ ديدار تو چون صبح باشد كه چو خورشيد درخشان به در آيى @golchine_sher
ندانم کان مَهِ نامهربان یادم کند یا نه؟! فریب‌انگیزِ من با وعده‌ای شادم کند یا نه؟! خرابم، آنچنان کز باده هم تسکین نمی‌یابم لبِ گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه؟! صبا از من پیامی دِه به آن صیّادِ سنگین‌دل که تا گل در چمن باقی‌ست، آزادم کند یا نه؟! من از یادِ عزیزان یک نفس غافل نی‌اَم امّا نمی‌دانم که بعد از این کسی یادم کند یا نه؟! رهی! از ناله‌ام خون می‌چکد امّا نمی‌دانم که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه؟!   @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو هم رفتی که من پیش خودم باشم! رها کردی کس و خویش خودم باشم! همین اندازه هم از سر زیادی بود برو تا من کم و بیش خودم باشم! تو می‌گفتی بداندیشی!... مرا بگذار، همان روح بداندیش خودم باشم! دلم آکنده از اندوه و تشویش‌ است نمی‌خواهی به تشویش خودم باشم؟ مرام من سلوک و سیر درویشی‌ست خوشا زین‌پس که درویش خودم باشم! پس از پایان این پاییز می‌خواهم برای تا ابد پیش خودم باشم! @golchine_sher
رفتی و بعد تو بر پنجره باران زده است بی سبب نیست که مردی به خیابان زده است رفتی و بعد تو این خانه پُر از دلهره شد وضعِ جسمانیِ من آه چه بُحران زده است بین من با تو که یک "واو" نباید باشد هر کسی آمده بر فاصله دامان زده است نیمه شب یک نفر از آینه بیرون زد و گفت : خانه ی بی تو فقط خانه ی شیطان زده است رفته ای ، قافیه هاطعم عجیبی دارند قلب من سیبِ گلابیست که دندان زده است دسـت تقدیر مرا از تو جدا می خواهد فالِ تلخی هم اگر دست به جبران زده است آمدی از دَر و همسایه شنیدی...دیر است عاشق از داغِ جُنونت به بیابان زده است! @golchine_sher
من عقربه ی ساعتم و خسته ی دردم پس کی به تو من میرسم ای ثانیه گردم تا پلک زدم آمدی و رد شدی از من تو صبر نکردی و منم صبر نکردم تو غیب شدی،غیب شدی،غیب شدی تو من با خودم و فکر تو در حال نبردم دنبال تو از زهره و خورشید گذشتم مانده ست فقط جیب خدا را که بگردم ای لاغر جذاب جدا بافته ی من ای کاش بفهمی که من از داغ تو سردم این ساعت پر استرس ای کاش بمیرد وقتی که به تو میرسم ای ثانیه گردم!! @golchine_sher
کشیده مرغ دلم بال بر زیارت تو    و بسته چشم به الطاف بی‌نهایت تو منم که با همه‌ی دل‌شکستگی دارم           هزار چشم تمنّا پِیِ شفاعت تو تویی پناه غریبان در این غریب‌آباد چرا که بوده محبت همیشه عادت تو به پایبوس تو از دوردست آمده‌ام   که تا جواب دهم عاشقانه دعوت تو دلم چو آینه پر نور و باصفا گردد    در این زمانه‌‌ی تیره ز یک اشارت تو در امتداد زمان تا همیشه می‌پیچد  به کوچه‌های خراسان طنین غربت تو @golchine_sher
ماه من وقتی که پنهانی سراغم را گرفت باز هم یک بغض توفانی سراغم را گرفت ناگهان در می نوردد باد سردی بیشه را پیک سرمای زمستانی سراغم را گرفت خواستم کاخی بسازم خشت خشتش آرزو موجی از آوار ویرانی سراغم را گرفت حس خود را کردم ابراز و پی اش حس می کنم هر چه احساس پشیمانی سراغم را گرفت بغض را خواباندم و گفتم بخواب ای نازنین می وزد دردی ڪه پنهانی سراغم را گرفت گفته بودی بار دیگر چشم هایت را ببند خواب می دیدم پریشانی سراغم را گرفت @golchine_sher
اگر نباشد نگاه تو با یاد چشمانت شعر خواهم خواند در حسرت دیدارت ... شعرهایم برایت بی نهایت است @golchine_sher
از او به دلم می رسد آزار، قشنگ است بر سر بکشد چادر گل دار، قشنگ است   عاشق به پریشان شدنش زنده و معشوق تأخیر کند لحظه ی دیدار قشنگ است   گاهی وسط صحبت رسمیِ من و او تغییر کند حالت گفتار قشنگ است   از پنجره ی چشم پلنگ آهوی مستش هی خیره شوی بر در و دیوار قشنگ است   می خندد و دل کندن از این منظره سخت است تکرار شد این منظره، تکرار، قشنگ است   لبخند زد و گفت: توکّلتُ علی الله خوشبخت شدن با نفس یار قشنگ است   @golchine_sher
ای کاش که با این دل ما راه بیایی ای کاش که این مرتبه کوتاه بیایی عمریست که شب هم نفس قافله ماست میترسم از آن دم که سحرگاه بیایی ما تشنه وصلیم ولی غرق فراقیم کی میشود از سینه این چاه بیایی بسته است ره آمدنت را عمل ما کاش از پس این ابر تو ای ماه بیایی کاری که پسند تو در آن است نکردیم کی میشود ای سیر الی الله بیایی ما گریه برای پسر فاطمه کردیم ای کاش که با این دل ما راه بیایی @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
بر گونه ی من بوسه - دوتایی - بگذار در صحنه ی جرم، ردّپایی بگذار از سکه ی بوسه های من هم بردار آن را به حساب آشنایی بگذار @robaiiyat_takbait
صبحت بخیر ای پدر مهربان من روشن شود به نور رخ تو جهان من هر روز را به یاد تو آغاز می کنم صبحت بخیر ای همه‌ی روح و جان من @golchine_sher
در نبودت دلمـــــــان غصه فراوان دارد *زندگی درد بزرگیست که جــریان دارد رعد سختی خفه در حنجره‌ها جا مانده چشــــم ها هم هوس ریزش باران دارد شده بازار صداقت همه‌جا خوار وکساد گذر حیـله ولی سکه و دکـــــــــان دارد مثل حــــافظ سـر آن بید شده می لرزد هر کسی در دل خود شعله ایمــان دارد ناخــــــــدا! زود بیـا کشتی ما را دریاب باز دریـای بدی نیت طوفــــــــــان دارد جمعه و منتظــر عیـد حضورت هستیم دیدن مـــــاه نوی روی تو امکـان دارد؟ *برگرفته از شعر جناب علی صفری؛ "زندگی درد قشنگیست که جریان دارد" @golchine_sher
بوی بهشت می شنوم از صدای تو نازکتر از گُل است گُلِ گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل، نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینه ی خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر آورده ام که فرش کنم زیر پای تو رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی ام شانه های تو در خاک هم دلم به هوای تو می تپد چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو همبازیان خواب تو خیل فرشتگان آواز آسمانیشان لای لای تو بگذار با تو عالم خود را عوض کنم: یک لحظه تو به جای من و من به جای تو این حال و عالمی که تو داری، برای من دار و ندار و جان و دل من برای تو @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می دود امشب خیالت، کوچه کوچه در سرم می پرد خواب از سر غمنامه های دفترم خیز بر می دارد از قلبم تپش های بهار می شود برگشتنِ پروانه هایت باورم دانه بر می چیند از ایوان، پرستویی رها غرق باران می شود، در سایه ات بال و پرم روی پرچین سحر گل می کنی از راه دور با تو لبریز از بهاران می شود سرتاسرم عاقبت روزیِ جانم می شوی آرام جان! لحظه ای که می رود جان از تن و از پیکرم @golchine_sher
من معتقدم سنگدلی خصلتِ زشتی‌ست برعکسِ کسانی که به این دردِ دچارند من عاشقِ اینم که فقط عشق بورزم حتی به کسانی که مرا دوست ندارند حساسم و حساسیتم دستِ خودم نیست باید همه را راضی و خرسند ببینم من عاشق اینم که لبِ خلقِ خدا را هر ثانیه در حالتِ لبخند ببینم شاعر شده‌ام تا همه را دوست بدارم جز عشق به هم‌نوع در اندیشه‌ی من نیست ای‌کاش یکی حرفِ مرا درک کند که... بی عشق در این عالَمِ فانی نتوان زیست یک عمر بدی دیدم و نادیده گرفتم بخشیدن هر گونه خطا عادت من بود بی‌چاره کسانی که به نفرت گذراندند عمری که به اندازه‌ی یک پلک زدن بود ای خلق سراسیمه در این فرصتِ کوتاه بی‌هیچ دلیلی همه را دوست بدارید اصرار بورزید به تغییرِ شرایط در مزرعه‌ی سینه‌ی خود عشق بکارید @golchine_sher
خواستم پرواز چون عنقا کنم امّا نشد اجتناب از جذبه ی دنیا کنم امّا نشد در حصار زندگانی با تقلّای زیاد خواستم بندِ قفس را وا کنم اما نشد در هیاهوی خیابان خویش را گم کرده ام هر چه کردم خویش را پیدا کنم اما نشد صبحدم برخواستم از خوابِ خوش وقتِ دعا مجلسی با قُدسیان بر پا کنم اما نشد سعی کردم آنچه فرمان می دهد سردار عشق عاشقانه اندکی اجرا کنم اما نشد رفته بودم همچو ( شایق) در هوای روی یار جان فدای دلبرِ رعنا کنم اما نشد @golchine_sher
تو به ترنم سبز بهار می مانی به لحظه ی خنک سایه سار می مانی لطافتی که تو داری در ابر بارانی است به خواب مخمل زیباکنار می مانی تو بی نهایت سبزی که در هجوم خزان به استقامت سبز چنار می مانی برای شب زدگان نشسته در سرما شبیه چشمه نوری، به نار می مانی در این سکوت که دل لَک زده برای صدا چو نغمه های دل انگیز سار می مانی هنوز می شود از گونه تو بوسه درود به سرخی سحر مرغزار می مانی @golchine_sher
جز من که نبضِ هر نفسم از برای توست یک شهر، مبتلای تو و خنده‌های توست من آشنای گریه و باران و حسرتم اما تو ناز کن که خدا آشنای توست این وجه اشتراک برایم غنیمت است این وجه مشترک که خدایم خدای توست "شاید جهان، جهنّمِ دنیای دیگری‌ست" اما بهشت، قسمتی از شانه‌های توست شوقِ وصال و حسرت و بی‌تابی و فراق با اختصار، گوشه‌ای از ماجرای توست با اینکه عشق، اوجِ خودآزاریِ من است اما دلم خوش است، جنونم به پای توست آری، تو آفتابی و من برکه‌ای غریب تبخیر می‌شوم که وجودم برای توست... @golchine_sher