eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
927 عکس
314 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر آمدنت آمده از راه، بيا... سر بزن ازدل يک‌ جمعه‌ی‌ ناگاه، بيا! ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا تا که کامل بشود نيمه‌ی اين‌ماه، بيا عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار بازهم با دل آلوده‌ی ما راه‌ بيا درد ما بی‌خبری‌هاست، خودت باخبری ای تو از درد دل ما همه آگاه! بیا خواب غفلت شده کار همه‌ی ما بی‌تو يوسف قافله! يک‌سر به لب چاه بيا جمعه‌ها رفت، ولی جمعه‌ی موعود نشد جمعه‌ها می‌رود ای جمعه‌ی دلخواه! بيا زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم آه ای جانِ به‌لب‌ آمده! کوتاه‌ بیا... گفت شاعر: "خبر آمد، خبری در راه است" خبر آمدنت آمده از راه، بیا... @golchine_sher
رفت و غزلم‌ چشم به راهش نگران شد دلشوره‌ ی‌ ما بود ، دلآرام‌ جهان‌ شد در اول‌ آسایش‌ ما سقف‌ فرو ریخت‌ هنگام‌ ثمر دادن‌ مان‌ بود خزان‌ شد زخمی‌ به گِل‌ کُهنه‌ ی‌ ما کاشت‌ خداوند اینجا که رسیدیم‌ همان‌ زخم‌ دهان‌ شد‌ انگاه‌ همان‌ زخم‌ همان‌ کوره‌ ی‌ کوچک شده‌ قله‌ ی یک آه‌ ، مسیر فوران‌ شد با ما که نمک‌ گیر غزل‌ بود چُنین‌ کرد با خلق‌ ندانیم‌ چه ها‌ کردو چنان‌ شد .. ما حسرت‌ ودلتنگی‌ وتنهایی‌ عشقیم‌ ! یعقوب‌ پسر دید ، زُلیخا‌ که جوان‌ شد.. یک حافظ‌‌ کهنه ، دو‌ سه تا عطر گُل‌ سر رفت‌ وهمه‌ ی‌ دلخوشی ام‌ این‌ چمدان‌ شد با هر که نوشتیم‌ چه‌ ها کرد به ما گفت ... مصداق‌ همان‌ وای به حال دگران‌ شد .. @golchine_sher
آشپزخانه‌ام را دوست دارم وقتی که صبح همراه با گلدان‌های رنگی پشت پنجره عشق را به خانه‌ام پیوند می‌زند و شادی طعم شیرین لحظه‌هایم می‌شود @golchine_sher
برای پنجره ی خانه ماه کم دارم کنار من بنشین، تکیه گاه کم دارم بخند! یادِ تو را در دلم ذخیره کنم برای روز مبادا پناه کم دارم برای دردِ دلم لمس شانه ات کافیست برای حرف دلم اصطلاح کم دارم میانِ این همه افسوس آرزو کم نیست میانِ این همه بن بست، راه کم دارم تو از وصال و زمانش سوال می پرسی و در جواب تو صد سینه آه کم دارم حسابِ اشک من و روزگار جای خودش برای عدلِ خدا دادگاه کم دارم... @golchine_sher
در حسرت آن غنچه ی لبخند بمیرم از داغ تو ای کودک دلبند بمیرم خون است که می جوشد از این ریشه دمادم در سایه ات ای نخل تنومند بمیرم امشب گره از بغض من و پنجره بُگشا تا این که رها از غُل و هر بند بمیرم در لُجّه ی خون می تپد این قلب دمادم غم نیست، در اندیشه ی پیوند بمیرم ای قدس تمام سر و جانم به فدایت با نقش تو بر سینه و سربند بمیرم پیچیده در اقصای زمانه ضربانت از شوق نفس های تو سوگند بمیرم از پا ننشینم وطن سبز و صبورم در راه رهایی تو هر چند بمیرم.. @golchine_sher
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم @golchine_sher
نشسته‌ای لب بامی و پَر نمی‌گیری سراغی از من آسیمه‌سر نمی‌گیری چقدر روز و شبم بگذرد به بی‌خبری چه کرده‌ام که تو از من خبر نمی‌گیری پی سرابِ تو از پا درآمدم، ای عشق تو دست تشنه‌لبان را مگر نمی‌گیری درخت پیرم و باید به خاک تن بدهم چرا به دست جوانت تبر نمی‌گیری به فرض اینکه بخواهی به آتشم بکشی جرقه‌ای و از این بیشتر نمی‌گیری @golchine_sher
اگر از من بپرسی عشق چیست؟ می‌گویم که عشق صدای توست که صد درد قلب مرا تسکین میدهد.! ‌‌‎‌‌ @golchine_sher
نور داشت رنگ داشت ماه بود چشم تو هرچه مثل مرا می ربود چشم تو  تا به من می رسید نقشه ای می کشید  یک در از حقه را می گشود چشم تو تا از آوازها  پر شود  باغ من می نشست گوشه ای می سرود چشم تو  دست روی رگم می گذاشت بی صدا حرف قلب مرا می شنود چشم تو  چشم تو چیزی از آسمان کم نداشت  تازه ابری نبود و حسود چشم تو @golchine_sher
هرچند که در جبهه ی حق قبله نماست داغش همه جا در دل کم طاقت ماست در راه دفـاع از علی فهمیدیم تمّار شدن کار علی وردی هاست @golchine_sher
| حس شعر قیصر | سنگ فرش کوچه ها ، با تو جور دیگر است بی تو در تمام شهر ، قحطی کبوتر است با تو راه می روم ، شعر غنچه می زند در دلم غزل غزل ، حس شعر قیصر است حرف می زنی فقط ، از گل و پرنده ها می سرایی از غروب ، پلک آسمان تر است با تو راه می روم ، شهر تازه می شود این نفس نفس تویی ، یا گلاب قمصر است؟ گفتی این طرف چقدر ، کوچه ها صمیمی اند گفتم از تمامشان ، کوچه ی شما سر است! می شناسمش هنوز ، کوچه ی قدیمی ات با دوچرخه ای که نیست ، سخت گریه آور است کوچه در خودش شکست ، دست بر دلم گذاشت آه روی دست او ، جای پای مادر است! @golchine_sher
زیور به خود مبند که زیبا ببینمت با دیگران مباش که تنها ببینمت در این بهار تازه که گلها شکفته اند لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت منشین گران و جامه سبک ساز و رقص کن رقصی چنان که آفت دلها ببینمت بگذشت در فراق تو شب های بی شمار هر شب دراین امید که فردا ببینمت ای ایستاده در پسِ این پرده ی غبار نزدیک تر بیا که هویدا ببینمت نازم بی نیازی ات ای شوخ سنگدل هرگز نشد اسیر تمنا ببینمت منت پذیر قهر و عتاب توام ولی می خواستم که بهتر از این ها ببینمت... @golchine_sher