خبر آمدنت آمده از راه، بيا...
سر بزن ازدل يک جمعهی ناگاه، بيا!
ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا
تا که کامل بشود نيمهی اينماه، بيا
عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار
بازهم با دل آلودهی ما راه بيا
درد ما بیخبریهاست، خودت باخبری
ای تو از درد دل ما همه آگاه! بیا
خواب غفلت شده کار همهی ما بیتو
يوسف قافله! يکسر به لب چاه بيا
جمعهها رفت، ولی جمعهی موعود نشد
جمعهها میرود ای جمعهی دلخواه! بيا
زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم
آه ای جانِ بهلب آمده! کوتاه بیا...
گفت شاعر: "خبر آمد، خبری در راه است"
خبر آمدنت آمده از راه، بیا...
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
@golchine_sher
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود ، دلآرام جهان شد
در اول آسایش ما سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گِل کُهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
انگاه همان زخم همان کوره ی کوچک
شده قله ی یک آه ، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چُنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کردو چنان شد ..
ما حسرت ودلتنگی وتنهایی عشقیم !
یعقوب پسر دید ، زُلیخا که جوان شد..
یک حافظ کهنه ، دو سه تا عطر گُل سر
رفت وهمه ی دلخوشی ام این چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت ...
مصداق همان وای به حال دگران شد ..
#حامد_عسکری
@golchine_sher
آشپزخانهام را دوست دارم
وقتی که صبح
همراه با گلدانهای رنگی پشت پنجره
عشق را به خانهام پیوند میزند
و شادی
طعم شیرین لحظههایم میشود
#سارا_قبادی
@golchine_sher
برای پنجره ی خانه ماه کم دارم
کنار من بنشین، تکیه گاه کم دارم
بخند! یادِ تو را در دلم ذخیره کنم
برای روز مبادا پناه کم دارم
برای دردِ دلم لمس شانه ات کافیست
برای حرف دلم اصطلاح کم دارم
میانِ این همه افسوس آرزو کم نیست
میانِ این همه بن بست، راه کم دارم
تو از وصال و زمانش سوال می پرسی
و در جواب تو صد سینه آه کم دارم
حسابِ اشک من و روزگار جای خودش
برای عدلِ خدا دادگاه کم دارم...
#علی_صفری
@golchine_sher
در حسرت آن غنچه ی لبخند بمیرم
از داغ تو ای کودک دلبند بمیرم
خون است که می جوشد از این ریشه دمادم
در سایه ات ای نخل تنومند بمیرم
امشب گره از بغض من و پنجره بُگشا
تا این که رها از غُل و هر بند بمیرم
در لُجّه ی خون می تپد این قلب دمادم
غم نیست، در اندیشه ی پیوند بمیرم
ای قدس تمام سر و جانم به فدایت
با نقش تو بر سینه و سربند بمیرم
پیچیده در اقصای زمانه ضربانت
از شوق نفس های تو سوگند بمیرم
از پا ننشینم وطن سبز و صبورم
در راه رهایی تو هر چند بمیرم..
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
@golchine_sher
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم
ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم
#عاصی_خراسانی
#عضوکانال
@golchine_sher
نشستهای لب بامی و پَر نمیگیری
سراغی از من آسیمهسر نمیگیری
چقدر روز و شبم بگذرد به بیخبری
چه کردهام که تو از من خبر نمیگیری
پی سرابِ تو از پا درآمدم، ای عشق
تو دست تشنهلبان را مگر نمیگیری
درخت پیرم و باید به خاک تن بدهم
چرا به دست جوانت تبر نمیگیری
به فرض اینکه بخواهی به آتشم بکشی
جرقهای و از این بیشتر نمیگیری
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
اگر از من بپرسی عشق چیست؟
میگویم که
عشق صدای توست که
صد درد قلب مرا تسکین میدهد.!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
نور داشت رنگ داشت ماه بود چشم تو
هرچه مثل مرا می ربود چشم تو
تا به من می رسید نقشه ای می کشید
یک در از حقه را می گشود چشم تو
تا از آوازها پر شود باغ من
می نشست گوشه ای می سرود چشم تو
دست روی رگم می گذاشت بی صدا
حرف قلب مرا می شنود چشم تو
چشم تو چیزی از آسمان کم نداشت
تازه ابری نبود و حسود چشم تو
#حبیب_الله_بخشوده
@golchine_sher
هرچند که در جبهه ی حق قبله نماست
داغش همه جا در دل کم طاقت ماست
در راه دفـاع از علی فهمیدیم
تمّار شدن کار علی وردی هاست
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#آرمان_علی_وردی
@golchine_sher
| حس شعر قیصر |
سنگ فرش کوچه ها ، با تو جور دیگر است
بی تو در تمام شهر ، قحطی کبوتر است
با تو راه می روم ، شعر غنچه می زند
در دلم غزل غزل ، حس شعر قیصر است
حرف می زنی فقط ، از گل و پرنده ها
می سرایی از غروب ، پلک آسمان تر است
با تو راه می روم ، شهر تازه می شود
این نفس نفس تویی ، یا گلاب قمصر است؟
گفتی این طرف چقدر ، کوچه ها صمیمی اند
گفتم از تمامشان ، کوچه ی شما سر است!
می شناسمش هنوز ، کوچه ی قدیمی ات
با دوچرخه ای که نیست ، سخت گریه آور است
کوچه در خودش شکست ، دست بر دلم گذاشت
آه روی دست او ، جای پای مادر است!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
زیور به خود مبند که زیبا ببینمت
با دیگران مباش که تنها ببینمت
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت
منشین گران و جامه سبک ساز و رقص کن
رقصی چنان که آفت دلها ببینمت
بگذشت در فراق تو شب های بی شمار
هر شب دراین امید که فردا ببینمت
ای ایستاده در پسِ این پرده ی غبار
نزدیک تر بیا که هویدا ببینمت
نازم بی نیازی ات ای شوخ سنگدل
هرگز نشد اسیر تمنا ببینمت
منت پذیر قهر و عتاب توام ولی
می خواستم که بهتر از این ها ببینمت...
#یدالله_مفتون_امینی
@golchine_sher