گریه کردی خیام در هم ریخت
قصه ای ناتمام، در هم ریخت
بعد تو اصغرم، تمام زندگی ام
همه چیزم مدام در هم ریخت
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher
آسمان گم شده در چشم ترت، من به قربان سرت
خون گرفته همه ی دور و برت، من به قربان سرت
بامن خسته کمی حرف بزن، که بریده است سرت؟
که شکسته است چنین بال و پرت؟ من به قربان سرت
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#یا_رقیه
@golchine_sher
از گردو غبار ره خبر می آید
یک قافله با رنج سفر می آید
با بار غم و زخم دل و قامت خم
سجاد به دیدن پدر می آید
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#یا_حسین
@golchine_sher
آسمان غرق تمناست خدا می داند
گنبدش گنبد خضراست خدا می داند
گفت پیغمبر اسلام(ص) رضا(ع) مثل من است
خواهرش ثانی زهر است خدا می داند
حوض فیروزه ای و آبی سقا خانه
کوثر حضرت زهر است خدا می داند
برطرف می شود اینجا غم تو ای سائل
این سخن گفته موسی ست خدا می داند
دست بر گیر به دامان کریمانهی او
لطف او شاخه طوبی ست خدا می داند
کودک و پیر و جوان، عاشق و دلداده او
کرمش شامل دنیاست خدا می داند
هر که در طوس زیارت کند این آقا را
جای او جنت اعلا ست خدا می داند
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#امام_رضا
@golchine_sher
در صحن حرم شفا گرفته یک زن
می آید از آن طرف صدای شیون
پیچیده میان صحن، نور صلوات
بی وقفه شروع شده نقاره زدن
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#امام_رضا_ع
@golchine_sher
خانه را رونق و صفا دادی
لطف کردی به ما بها دادی
ثروتت را به عشق بخشیدی
همه را پای مصطفی دادی
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#حضرت_خدیجه_س
@golchine_sher
آمدی سازه دست و پا کردی
قطعه قطعه مرا سوا کردی
خانه ات را بدون آجر و گِل
روی زخم دلم بنا کردی
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher
صبح است و سلام خدمت حضرت نور
از سمت غلام خدمت حضرت نور
هر روز دعای عهد را می خوانم
با عشق مدام خدمت حضرت نور
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher
صحبت از نفحه ی گل تا به میان می آید
نام او گوشه لب عطر فشان می آید
تا بگویند محمد ز سر شوق و ادب
بی اراده صلواتی به زبان می آید
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher
صبحت بخیر ای پدر مهربان من
روشن شود به نور رخ تو جهان من
هر روز را به یاد تو آغاز می کنم
صبحت بخیر ای همهی روح و جان من
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher
شیرین، گلی را توی گلدان دید امروز
بویش کشید و اندکی رقصید امروز
رَخت عروسک را دوباره زیرو رو کرد
با دخترش حرفی زد و خندید امروز
مادر برایش چای آورد و بغل کرد
شیرین خود را با هزار امید امروز
ناگاه رنگ آسمان مثل زمین شد
تاریک شد تا چهرهی خورشید امروز
با دلهره سر را بسوی آسمان برد
مادر شبیه دخترش ترسید امروز
باران گرفت و مثل سمّی سرد و وحشی
بر صورت زیبایشان بارید امروز
فریاد مردم از در و از بام برخواست
همراهشان فرش زمین نالید امروز
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#مرگ_بر_اسرائیل
@golchine_sher
ستاره سر زده و آفتاب خوابیده
چقدر نور میان حجاب خوابیده
هزار غنچهی نشکفته زیر زخم لگد
میان شاخه گل بی حساب خوابیده
گرفته کودک خود را چو جان در اغوشش
پدر که بین غم و اضطراب خوابیده
به خون نشسته عزیزی در انتهای عطش
شبیه غربت طفل رباب خوابیده
میان موج و تلاطم گواه تاریخ است
هزار ماهی بر روی آب خوابیده
برای چمبره ماری گرسنه در دل شب
به دور شهر غریب خراب خوابیده
در این میانه تنفگ و در آن میانه خدنگ
به چشم باز یلی در رکاب خوابیده
هنوز مانده از این قوم شیرمردانی
کنار اسلحهی پر خشاب خوابیده
امید می چکد از چشم های خسته شان
که روی سنگ شبیه عقاب خوابیده
نوشته شد صفحاتی ز داستان اما
که مرد قصه میان کتاب خوابیده
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher