eitaa logo
گلچین شعر
15.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
354 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
گل، گلاب آورده و عالَم میانِ گل؛ گم است اولِ ماهِ رجب میلادِ ماهِ پنجم است تا قیامت خط به خطّ ِ علم، با آن گستره در میانِ فقه و عرفانِ احادیثَش گم است از کلامش هست جاری دم به دم آبِ حیات جرعه جرعه از همین آبِ گوارا در خُم است هست نامش باقر(ع) و هر کس که شاگردش نشد تا ابد مثل کلافی کاملا سردرگم است لایه لایه علم را با معرفت از هم شکافت موشکافی کرده دین را و امام ِ مردم است شکرِ حق که شعبه ای از حوزهٔ علمیه اش در میانِ خاک ایران و در آغوشِ قم است مادرش زهراست(س) پس خیرِ کثیرش تا ابد شامل حالِ تمام ِ خوشه هایِ گندم است یادگار کربلا سنگ صبور است و هنوز رازدارِ دردِ دل هایِ رقیه(س) خانم است بی مزار است و به همراهِ پدر کنجِ بقیع داغدارِ کوچه و ضربِ غلاف و هیزم است! @golchine_sher
یارب دل ما را به رجب شاد نما این سینه‌ ام از بند غم آزاد نما هرچند که ویرانه شده خانه ی دل جانا ز کرم خانه‌ام آباد نما @golchine_sher
من از تهِ چاه می برم نامت را با حسرت و آه می برم نامت را الغوث که تو پناه توّابینی با بار گناه می برم نامت را @golchine_sher
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست در زندگی‌ام غیر زمستان خبری نیست در زندگی‌ام، بعد تو و خاطره‌هایت غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست... انگار نه انگار دل شهر گرفته‌ست از بارش بی‌وقفه‌ی باران خبری نیست ای کاش کسی بود که می‌گفت به یوسف؛ در مصر به جز حسرتِ کنعان خبری نیست  گفتند که پشتِ سرمان حرف زیاد است از معرفت قوم مسلمان خبری نیست در آتش نمرودِ تو می‌سوزم و افسوس از معجزه‌ی باغ و گلستان خبری نیست در فال غریبانه‌ی خود گشتم و دیدم جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی جز دوری‌ات ای عشق، به قرآن خبری نیست... @golchine_sher
برشیعه امام مقتدایی باقر حیران شدگان را توهــــُدایی باقر باران بهنگامی و سرچشمه رود چون فصل بهار آشنایی باقر با نام تو هستی ضربان میگیرد تو گرمی این صحن وسرایی باقر والفجری وکوثریّ و شمس وقمری تفسیر بلند هل اَتایی باقر وقتی که پیِ جهان به قالب میشد تو شاهد خلق ماسوایی باقر درخشکی این کویر بی حدوحصار مانند گلیّ وکیمیایی باقر آرام چونان ساحل دریایی تو تو مخزن علم کبریایی باقر @golchine_sher
قصه‌ که تمام می‌شود آدم‌ها کجا می‌روند ...؟! @golchine_sher
تاریخ لای چرخ زمان گیر می کند تقویم روی فصل خزان گیر می کند وقتی کنار حوض وضو تازه می کنی در سینه ی مناره اذان گیر می کند این قدر ابروان خودت را گره نزن آرش میان این دو کمان گیر می کند هربار پلک می زنی انگار ناگهان دریا درون قطره چکان گیر می کند در کوچه ها بدون هدف راه می روم از راه می رسی و زبان گیر می کند از شهر کوچ می کنی و لقمه های نان یک باره در گلوی جهان گیر می کند در پارک ها مجسمه ها پیر می شوند در پخش ها نوار بنان گیر می کند هر شب برای عطر تنت آه می کشد پیراهنی که در چمدان گیر می کند @golchine_sher
وقتی که دل مرا به غارت بُردی دیدی که چه بر روزِ دلم آوُردی؟ بگذار که یک حرف سیاسی بزنم: این بازیِ بُرد - بُرد را تو بُردی! @golchine_sher
هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانیم @golchine_sher
بانو! چقدر ساده، چه گيرا نگاهتان ميچرخد آسمان و زمين دور ماهتان گيسويتان شبيه من و روز و حال من می‌آيد اين چه خوب به چشم سياهتان سرباز، دل ندارد و بی بی خجالتی‌ست لطفا سفارشی بشود پيش شاهتان دستان من به دست شما، اين گناه نيست اما نترس، پای دل من گناهتان يكبار -اشتباه- "عزيزم" صدا زديد عمری‌ست دلخوشم به همين اشتباهتان @golchine_sher
منی که بار سفر بسته بودم از آغاز نگاه خویش به در بسته بودم از آغاز برای سرخی صورت به روی هر انگشت حنای خون جگر بسته بودم از آغاز منم شبیه ولیعهد شاه مغلوبی که دل به تاج پدر بسته بودم از آغاز به دشمنان خود آنقدر مطمئن بودم! که روی گُرده سپر بسته بودم از آغاز به خاطر نپریدن ملامتم نکنید که من کبوتر پربسته بودم از آغاز عجیب نیست که با مرگ زندگی کردم به قتل عمر کمر بسته بودم از آغاز اگر چه آخر این قصه بسته‌ام در را چنین نمی‌شد اگر بسته بودم از آغاز @golchine_sher
😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080