eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخند تو کندوی عسل ، صبح بخیر زیباتری از تاج محل ، صبح بخیر احساس تو حافظیه ی شیراز است چشم تو پر از شعر و غزل،صبح بخیر @golchine_sher
عزیز نازنین من کجایی چرا با آشنایت بی وفایی صبا خوانَد به یادِ تو نگارم چرا از تو نمی آید صدایی @golchine_sher
مشكل اينجاست كه شب ها دقيقاً دلتنگ آن هایی ميشويم كه براى فراموش كردنشان جان كنديم ! @golchine_sher
حال من خوب است اما خوب را معنا نکن انتظار دیدن محبوب را معنا نکن در دلم شور نگاهت حکمرانی می کند لای این دلشوره ها، آشوب را معنا نکن صبر من سرآمد و جانم به لب، اما بمان من صبوری می کنم، ایوب را معنا نکن اشک زانو می زند بر گونه های پنجره بغض سنگین منِ مغلوب را معنا نکن می روم از یاد، اما یاد تو در خاطرم عشق های خالص و مرغوب را معنا نکن ای به قربان دو چشمی که تو را گم کرده است یوسف گمگشته ی یعقوب را معنا نکن @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل باران و تگرگ از سینه اش بارید سنگ کوه شد با قامت نستوه می آمد به جنگ هیچ کس  را جرأت دزدیدن فکرش نبود اوکه خود گنجشک را جای قناری کرده رنگ خرمن همسایه را آتش کشید ازخشم خود خوشه های مانده را انداخت زیر پای لنگ هرچه درطول مسیرش بود ویران کرده بود ناله سرمی داد و بر دیوار و در انداخت چنگ راه کج می کرد و از بن بست ها ره می گشود طاقت صبرش سرآمدچون قفس گردید تنگ هرکسی از مرزهای خاطرش چپ می گذشت قلب او میشد شکار لوله ی داغ تفنگ زخم های کهنه را با چنگ و دندان تازه کرد خیره شد مانند برق ماه درچشم پلنگ رفت آن شب سمت دریا تاکنون پیدا نشد عاشق دیوانه شاید شد دلش سهم نهنگ @golchine_sher
مادر به اداره رفت پدر به اداره رفت و باز هم «ادارۀ» بچه ها دیر شد! @golchine_sher
بدنت بکرترین سوژه نقاشی ها و لبت منبع الهام غزل پاشی ها  با نگاهت همه زندگی ام بر هم ریخت عشق شد ساده ترین شکل فروپاشی ها چشم تو هر طرف افتاد فقط کشته گرفت مثل چاقو که بیفتد به کف ناشی ها  ماهی قرمزم و دلخوشی ام این شده که عکس ماه تو بیفتد به تن کاشی ها  بنشین چای بریزم که کمی مست شویم  دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها   آرزویم فقط این است بگویم سر صبح عصر هم منتظر آمدنم باشی ها ! @golchine_sher
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ! ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه ی زهرا! به دادم می رسی؟ باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟ @golchine_sher
هر پیله که با عشق شما باز نشد پروانه‌ی آماده‌ی پرواز نشد بی لطف و نگاه کرمت حضرت دوست دل لایق آسمان اعجاز نشد @golchine_sher
در سرم دختر پیری عصبی می رقصد شهر بر روی سرِ من عربی می رقصد این جهان با همــه ی دغدغه هایش دارد روی یک جمجمه ی یک وجبی می رقصد سال ها رفته و از برق نگاه تـــو هنوز مرد دیوانه به سازی حلبی می رقصد مـــاه افتـــــاده بر آب و منـــم افتاده در آب اشک می ریزم و او نصفه شبی می رقصد کاش آغـــوش مرا عطر تـــو معنـا می داد بوسه یعنی که لبی روی لبی می رقصد از سبا گیسوی بلقیس بـه همراهی باد بر سر تخت سلیمان نبی می رقصد…! @golchine_sher
گاهی کِشم سری به گریبان خویشتن از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است @golchine_sher
خدا کند که کسی بی قرار من باشد کسی که تا دم آخر کنار من باشد من از دل سفری پرملال می آیم کجاست آنکه در این راه یار من باشد؟ کسی که هر نفس پاکش آبروی من است کسی که هر قدمش اعتبار من باشد رفیق بی کلک جاده های تنهایی شریک خستگی روزگار من باشد همان گلی که در این راه زرد می شکفد کسی که وقت تکیدن بهار من باشد همان کسی که اگر کوله بار من خالی است تمام من ! همه دار و ندار من باشد در این قفس چه اسیرم ! چقدر بی تابم چه می شود که شبی هم قطار من باشد؟ نمانده فاصله ای، پای ایستگاه ای کاش عزیز گمشده چشم انتظار من باشد @golchine_sher
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته در روح تو سخاوت دریا گذاشته... آن‌قدر سربلند و شریفی که از ازل در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته... بیهوده نیست این‌که دری از بهشت را تنها برای خاطر تو وا گذاشته روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب ردّ تو را در آینه‌ها جا گذاشته خوشبخت، آن زنی‌ست که در طول زندگی پا جای پای حضرت زهرا گذاشته @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
ما شیشه ایم و باک نداریم از شکست شیشه هر آنچه می شکند تیزتر شود @robaiiyat_takbait
پر کرده ز نور عشق، او جام مرا آهسته گشود چشم بادام مرا شب رفت و دوباره صبح از راه رسید خورشید بغل می‌کند آرام مرا @golchine_sher
من آن صیدم که میخواهم به دامت زودتر افتم که در " تاریخ "  میگویند نامِ اولین ها را... @golchine_sher
روی این قفل نوشتند دعا می خواهد من سپردم به خودش هر چه خدا می خواهد رفتنت اول جولان نفس تنگی هاست بنشین شهر دلش بازهوا می خواهد کشتی نوح دلت قدر دلم جا دارد در امان بودن من مِهر تو را می خواهد یوسف از من نگذر شهر مرا ترک نکن مگر اینجا چه قدر کور و گدا می خواهد کار من نیست فقط دست تو را می بوسد من سپردم به خودت هر چه خدا می خواهد @golchine_sher
تستِ آدمیّت: از چشم هایت بپُرس بالاتر که می روی آدم ها را بُزرگ تر می بیند یا کوچک تر...؟! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر زلفت رسیده تا کمرگاه هلال ابرویت عکس رخ ماه تو با آن حُسن و زیبایی که داری بلرزانی دلم را گاه و بیگاه @golchine_sher
یک مکث، یک درنگ، جهانی که ایستاد ساعت جلو نرفت، زمانی که ایستاد یک صندلی که جیغ کشید و عقب نشست یک زن بلند شد، چمدانی که ایستاد یک مردِ بغض کرده به سختی نفس کشید- -با اضطراب، با نگرانی که ایستاد گفت: از مَ... من نَ... نباید جدا شوی! مردی فرونشست -زبانی که ایستاد- ناگفته ماند حرف نگاهی که اشک شد در خود فروشکست همانی که ایستاد زن رفته بود و سایه‌ی مردی معلق است در بهتِ کافه، در جریانی که ایستاد در انجمادِ یک شبِ برفی به خواب رفت دستی که سرد شد، ضربانی که ایستاد... @golchine_sher
امیر قافلۀ عشق، مرد غیرت بود نگاه عاشقش آکنده از محبت بود حسین‌وار دلش را به موجِ آتش زد و بی‌قرارترین تشنۀ شهادت بود چه بود؟ آه! که بود او؟ اگرچه می‌دانم که جاودانه‌ترین قصۀ شجاعت بود علم به دوش گرفت و به قلب دشمن زد سپند حادثۀ عشق، غرق هیبت بود چو تندباد برآشفت خواب صحرا را ز شب‌شکاری او، ماه چشم حیرت بود شبی که رفت، ز طوفان ناشکیبی او زمین تَف‌زده آمادۀ قیامت بود به هرکجا که نگاه ستاره می‌افتاد هوای جبهه پر از عطر حاج همت بود ۱۷اسفند، سال‌روز شهادت حاج محمدابراهیم همت [سال۱۳۶۲] @golchine_sher