میکند آشفتهام، همهمهی خویشتن
کاش برون میشدم، از همهی خویشتن
میکشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا
وسوسهی این و آن، دمدمهی خویشتن
پنجه در افکندهام، در دل خونین خویش
گرگوش افتادهام، در رمهی خویشتن
بادهی نابم گهی، زهر هلاهل گهی
خود به فغانم از این، ملقمهی خویشتن
طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق
تا کُندم بیخود از، زمزمهی خویشتن
مست و خرابم امین، بیخبر از بود و هست
از که ستانم بگو! مظلمهی خویشتن
#سید_علی_خامنه_ای
#رهبر_انقلاب
@golchine_sher
برخیز که آسمان به هوش آمده است
آوازه ی گنجشک به گوش آمده است
برخیز دو استکان غزل نوش کنیم
قوری و سماور به خروش آمده است
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
حُمرهی مشرقیه را خمره به خمره گشتهام
نام تو را به خط مِی، روی شفق نوشتهام
دیو گریخت از دلم، هیچ نمانده مشکلم
تا که تو را صدا زدم، آی پریفرشتهام!
خوشهی گوشوارهات وسوسه میکند مرا
شوق گناه را به دل، دانه به دانه کِشتهام
سرمهدوات چشم تو، شوق سیاهمشق من
واژه به واژه با غزل، اشک تو را سرشتهام
هر خط سرنوشت من، بسته به سرنوشت تو
ای همه سرگذشت من! از همه کس گذشتهام
کوبه به کوبه، در به در، کوچه به کوچه، سر به سر
در زدهام، سر زدهام، در به در تو گشتهام
ماضی التزامیام! شاید و باید منی
در همه حال با توام، ای همهی گذشتهام!
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سرخ
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد
#حامد_عسکری
@golchine_sher
سراغم را بگیر
که دلم برای شنیدنِ صدای تو
و شنیدنِ اسمم از زبان تو
تنگ شده
با من حرف بزن
از حالت
از روزمرِگی هایت
اصلا از خبرهایِ روز بگو
اما بگو
اما باش...
که بدونِ تو،
چیزی شبیه زندگی
تویِ گلویم گیر میکند ...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@golchine_sher
حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم
اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم
آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم
با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم
حس خوبیست نفس های تورا لمس کنم
آنقدر سیر ببوسم... نکند سیر شوم؟
درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد
حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر،شوم
باید ابراز کنم نیت رویایم را
باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم
یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم
پُر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم
اولین تار سفید سَرِ من را دیدی
حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم
#صنم_نافع
@golchine_sher
یقیناً کفر محض است اندکی تردید در چشمت
خدا آبیترین احساس را پاشید در چشمت
شراب چشمهایت تاک را از ریشه خشکانده
زمین میسوزد از بد مستی خورشید در چشمت
نگاهت دست نقاش طبیعت را چنان لرزاند
که حتی میشود رنگ خدا را دید در چشمت
خلیج چشمهایت معدن امواج طوفان زاست
نفس گیر است شوق صید مروارید در چشمت
زمان کی میتواند بر سر عقل آورد من را؟!
زمین تنگ است و من دیوانهی تبعید در چشمت
#بهمن_صباغ_زاده
@golchine_sher
ای آزادی!
پرندگان هیچگاه
در قفس لانه نمیسازند
میدانی چرا؟
زیرا که نمیخواهند
اسارت را برای جوجههای خویش
به میراث بگذارند...
#محمود_درویش
@golchine_sher
هی فکر میکنم که چگونه؟ چرا؟ چطور؟
من سالهاست گریه نکردم، شما چطور؟
من سالهاست عاشق چشمی نبودهام
ِ حال نگاه کن من ّ پر ادعا چطور...
برگشتم از غرورم و با چشمهای خیس
ساکت نشستهام که ببینم تو را چطور
معنا کنم، الهه تلقین به شاعران
شیطان که نیستی به گمانم، خدا چطور؟
هی فکر میکنم که چه شد عاشقت شدم؟
هی فکر میکنم که چرا؟ کی؟ کجا؟ چطور؟
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
هم صحبت من پس از تو آیینه شود
انبار تمام دردها سینه شود
تنهایی من پس از تو بغضش ترکید
باید که درون من قرنطینه شود
#نوروز_رمضانی
@robaiiyat_takbait
صبح آمدنش را به تو پیوند زده
خود را به نگاه روشنت بند زده
چشمان خودت را نگذاری بر هم
خورشید به خاطر تو لبخند زده
#محمدحسن_محمدی
@golchine_sher
گفتند از نسل بزرگ آسمانی
میراث باقی مانده از رنگین کمانی
رودی و جاری گشته در رگهای تاریخ
جغرافیای عشق را مازندرانی
وقتی که می باری نگاهت را به گل ها
مثل ستاره ، نازنینی ، مهربانی
هر روز از شوق تو سر گرم غزل ها
در ژرف نای جان من آتش فشانی
با هر نگاه گرم تو خورشید تابان
یعنی برایم جلوه ای از کهکشانی
فهمیده ای آلوده ی دردم که بی تاب
در چشم هایم قهرمان داستانی
ای منشاء نور و صداقت ، جان هستی
بهتر بگویم خوب من ، صاحب زمانی
#حسین_اصغری_سوادکوه
#عضوکانال
@golchine_sher
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست
که شب همیشه برای به سررسیدن نیست
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد
شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست
من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم
میان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست
نگاه کن به غزالان اهلی چشمم
دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست
بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ی ناب
همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست
تو آسمان منی، جز پناه آغوشت
برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
#سیده_تکتم_حسینی
@golchine_sher
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟
با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟
سرشماری میکنی در سرزمین قلب من
یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟
میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا
روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟!
مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای
خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟
خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان!
در کنارم تلخی ِ اخبار می خواهی چه کار؟
فصل خرمنکوبی ِ تبدار آغوشت رسید...!
اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟
عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن!
همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
محبوب من
عدالت یعنی هر چیزی،
هر کسی
سرجای خودش باشد.
عدل این است
که شما
در دلِ ما باشید...
#محمد_صالح_علا
@golchine_sher
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابر گریانی که میبینی منم
بیمحابایی چنان رگبار تند نوبهار
رحم کن! گنجشک حیرانی که میبینی منم!
از کمانداران اَبروی تو کو راه فرار؟
صیدِ از هر سو گریزانی که میبینی منم
کُشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی
بیوفا! سرباز بیجانی که میبینی منم!
اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست
شاعر هر کهنهدیوانی که میبینی منم!
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
شاید برسانند به عرضت خبری را
یکباره کشانند به آتش جگری را
از این نگرانم ،که تو در عمق نگاهت
باچشم خود احساس کنی هر خطری را
اندیشه ی هر جاده کمین ست که ترسم
از قافله دلگیر کند همسفری را
در دست پدر باشی و یک لحظه ببینی
ناخواسته از دست دهی یک پسری را
ای سبز ترین زخم از این دلهره دارم
روزی برسانند به جنگل تبری را
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
قهوه را بردار و یک قاشق شکر...سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر
صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست
حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر
راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت
هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم بیشتر
عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی
زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر
حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت
مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر
سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را
هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیباترین ستارهی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایهی مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من!
کی میرسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
@golchine_sher
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن
راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن
دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن
#فاضل_نظری
@golchine_sher