کتابت میکنم خطی ، به سبک خط ابروهات
به کرسی مینشانم حرفها را شکل گیسوهات
به کرسی مینشیند حرف من وقتی که لبهایم
به گرمی ، مینشیند روی خط کرسی لبهات
کتابت میکنم از آل عمران تا خود مریم
چلیپا مینویسی بر تن فرسودهی عیسات
مرکب میچکد بر روی ابر و باد احساسم
شبیه خال زیبایی که بر روی لب بالات
شب تاریک و بیم موج ... یک نستعلیق طوفانی
شبیه مشق درهم برهم و انبوه گیسوهات
شکسته مینویسی از ازل دست نیازم را
مُعلی مینویسم تا ابد : یا قاضی الحاجات
نوشتم با تو پیمانی که در خط تو خواهم ماند
حرامم باد اگر با خط کوفی بشکنم ، هیهات
#علی_اکبری
#عضوکانال
@golchine_sher
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید
برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید
بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست
که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید
تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم"
نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید
سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی
تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید
هنوز توی سرم فکرهای ناجور است
میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید!
مسیر پر زدنت را به گریه شستم من
بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید
#رویا_باقری
@golchine_sher
به سر کردی چه زیبا روسری را
چه خوش دارد خدا این دلبری را
برای دیدنِ رخسارِ ماهت
به صف کردی همه حور و پری را
#راوی_امیرخانی
#عضوکانال
#حجاب
@golchine_sher
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مُردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایست که قربانیات کنند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
بايد به آغوش خزان مجبور باشد
تقويم وقتي از بهارش دور باشد!
سهم اجاق روشن هيزم شکن هاست
اينجا درختي که اجاقش کور باشد!
مي خواستم خورشيد باشم، حبّه هايم
فانوس دست خوشه اي انگور باشد
عطر مرا در چشم هايت منتشر کن
آيينه بايد بازتاب نور باشد!
اي مرگ لطفاً شال سبزي که مي آري
گل هاي سرخش با لباسم جور باشد!!
#عالیه_مهرابی
@golchine_sher
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم،
- می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
- که مرا
زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شورِ عشق و مستی
و تو چون مصرعِ شعری زیبا
سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی.
#حمید_مصدق
@golchine_sher
باد خواهد برد عشقی را که من دارم به تو
بعد از این یک عمر بی مهری بدهکارم به تو
تو همیشه در پی آزار من بودی ولی
من دلم راضی نشد یک لحظه آزارم به تو
راست می گویم ولی حرف مرا باور مکن
این که ممکن نیست دل را باز بسپارم به تو
خوب می دانم برای من کسی مثل تو نیست
خوب می دانم که روزی باز ناچارم به تو
می روم شاید دلت روزی گرفتارم شود
می روم .... اما گرفتارم ... گرفتارم به تو
#مهتاب_یغما
@golchine_sher
شده باز ابر باران زایِ تو امشب وبال من
و باران مي چكد بر شيروانیِ خيال من
گرفته رنگ چشمان تو حالِ آسمانم را
هوای شرجی شب های گيلان است حال من
شبيخونِ لبِ سرخِ تو راهِ خواب را بسته
چه ظلمی می كند لب هات بر چشمانِ لال من!
نترس از اشك، با جرأت تكان دِه شانه هايت را
تمام غصه ها جا می شود در دستمالِ من
بيا دار و ندارم را بگير و دل به من بسپار
تمام شعرهايم مالِ تو، اما تو مالِ من
#بهمن_صباغ_زاده
@golchine_sher
تا بگیرم در دعاهایم سراغِ خویشتن
نیمه شب ها می کنم روشن چراغِ خویشتن
همچو شمعِ کُشته ای خود را تماشا می کنم
سوختم در شعله تا آخر ز داغِ خویشتن
همچو دانه تجزیه گردیده ام در زیر خاک
پُر ثمر گردد درونم از فراغِ خویشتن
خوش نشین بودم اگر چه در بهشتِ عافیت
در طریقت مانده ام غافل ز باغِ خویشتن
در بیابانِ عدم بسیار گشتم، کس نبود
بعد از این می گیرم از حیرت سراغِ خویشتن
از شرابِ غفلت افزا چشمِ مستی بسته ام
می شوم پیمانه پیما با ایاغِ خویشتن
همچو( شایق) راز دل را می کنم در دل نهان
تا ببویم بوی گُل را با دماغِ خویشتن
#اکبرحمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
اعضای محترم کانال که اشعار کانال رو بدون نام میفرستند تو گروه ها و کانالها حتما نام شاعر رو هم بنویسند
بدون نام شاعر ما راضی به کپی کردن نیستیم و اشکال شرعی دارد 🌷🌷
@golchine_sher
@robaiiyat_takbait
تویی روح شباب ای حضرت صبح
نسیمت عطر ناب ای حضرت صبح
ندا سر میدهد خورشید بردار
ز چشمانت حجاب ای حضرت صبح
#مریم_احمدی(#حضرت_باران)
#عضوکانال
@golchine_sher
اینجا دلم گرفته از این شهر غم زده
از اینهمه تراکم باروت نم زده
از کوچه های ساکت بی انتهای شهر
پس کوچه های خلوتِ خاموش خم زده
دیگر دلی برای رهایی نمی تپد
در این هوای ساکنِ بی روح سم زده
یک دشت بی شقایق غمگین نصیب ماست
یک دشت بی قرار که گیسو بهم زده
اینجا غروب چشم شقایق گناه کیست؟
این را چه کس برای شقایق رقم زده؟
دردی غریب در دل من ضجه می زند
بغضی غمین به دفتر اشکم قلم زده
من تا حریم سرخ شفق گریه می کنم
دریا به سوی چشم من اینک قدم زده
راهی نمانده تا وزشِ مرگ سرخ من
مرگی پر از طراوت چشمان نم زده
#سامان_دخت_کبیری_سامانی
#عضوکانال
@golchine_sher
نگاهی نامسلمان، ناگهان انداختی، رفتی
ندیدی سوختم، آتش به جان انداختی رفتی!
به شک افتاده بین پنج و شش رکعت شمار ما
تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی…
نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاکستر
عصایت را میان ساحران انداختی، رفتی!
شبیه چای خود را پیشکش کردم، تو با سردی
مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی…
اگر خیری رساندی بیگمان نشناختی، گویا
گلی بر سنگ قبری بینشان انداختی، رفتی
برایت ارزش کشتن ندارم، دیدهام هر جا
که رویارو شدم با تو، کمان انداختی، رفتی
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
فکر کن
به ماجرای مردی که
تمام ساعت های دنیا را دزدید ،
تا معشوقه اش پیر نشود ...
#مهدی_اشرفی
@golchine_sher
شنیدم فاصله ها دارن به مقصد می رسن
همه ی مسافرا دارن به مشهد می رسن
دارن از راه می رسن یکی یکی مسافرا
تا حرم چیزی نمونده، خوش به حال زائرا
خوش به حال زائری که اولین بار اومده
دلشو نذر حرم کرده، پی یار اومده
عکس گنبد توی آیینه ی اشکاش جاریه
داره دل دل می کنه، منتظر دلداریه
دستشو رو سینه برد، عرض ارادت بکنه
درد دل زیاد داره، می خواد که خلوت بکنه
اشکاشو پاک می کنه، اما یه بغض بی صدا
می گه یا امام رضا، امام رضا، امام رضا
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
#امام_رضا
#ترانه_رضوی
@golchine_sher
خیال آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر میزد
شراب لعل تو میدیدم و دلم میخواست
هزار وسوسهام چنگ در جگر میزد
زهی امید که کامی از آن دهان میجست
زهی خیال که دستی در آن کمر میزد
دریچهای به تماشای باغ وا میشد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر میزد
تمام شب به خیال تو رفت و میدیدم
که پشت پردهی اشکم سپیده سر میزد
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین دردِ نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه
گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم
با پرتوِ ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها
چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهری ات ای گل که دراین باغ
چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم
ای چشمِ سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم
#شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
جایی برای من نگهدارید لطفا
این خسته را در جاده مگذارید لطفا
آقا! رضا هستم... رضا... این اسم را هم
در انتهای لیست بشمارید لطفا
فرقی ندارد بوفه یا قدری جلوتر
جایی کنار پنجره دارید؟!! لطفا...
ای پنجره! ای چشم های خیره! ای ابر!
بغضم نفس گیر است... می بارید لطفا؟!
من خسته ام... خود را به روی دوش دارم
این بار را از شانه بردارید لطفا
دنیا اگر دنیای عاقل هاست... مردم!
اصلا مرا دیوانه پندارید لطفا
دیوانه ام... عقلی جوابم را نداده است
کار مرا به عشق بسپارید لطفا
گلدسته ای دیدم... گمانم مقصد اینجاست
آقای راننده! نگهدارید لطفا
#رضا_حاج_حسینی
@golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
شک ندارم که شهیدان پسر فاطمهاند
و قیامت همگی دور و بر فاطمهاند
راه سردار شدن چیست؟ به بی سر شدن است
و معطر شدن لاله به پرپر شدن است
در بزنگاه دلش را به دل طوفان داد
شک ندارم به روی دامن مولا جان داد
تا در این روضه به تکلیف عمل کرد، نشست
و حسین بن علی را که بغل کرد نشست
#خانطومان
#اردیبهشت_مقاومت
#احمد_ایرانی_نسب
@ahmadiraninasab
دوست داشتن تو
در وجود من است
خاکش، آبش، نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد...
محبوب من!
به هرچه بیندیشم به تو فکر میکنم
به هرچه مینگرم تو را میبینم...
#ناظم_حکمت
@golchine_sher
کنار یکدگرند و ز هم گریزانند
پرندههای زبانبسته از چه میخوانند؟
گلایه دارم از این مردم قضاوتگر
که از مصائبِ ما ذرهای نمیدانند
درود بر شرفِ ابرها که میگریند
برای اینکه دمی غنچه را بخندانند
من و تو آینههایی غباراندودیم
چه بد که خاطرهها یادمان نمیمانند
مسافران مسیرِ سرابِ چشمانت
هنوز هم که هنوز است در بیابانند
دل از غمِ تو بریدم همین که فهمیدم
که موجها ز تقلای خود پشیمانند
برای فهمِ جهان غیر مرگ راهی نیست
همیشه پنجرهها پشتِ پرده پنهانند
#احسان_انصاری
@golchine_sher
مهاجرم، ولی انگار خانهام اینجاست
کبوترانه پر و بال و لانهام اینجاست
به هرکجا بروم باز جلد این صحنم
پرندهام، چه کنم؟ آشیانهام اینجاست
همیشه نان و نمک خوردهام از این سفره
همیشه سهمیهٔ آب و دانهام اینجاست
پناه گریهٔ شبهای تار زندگیام
بهرغم لشکر غم، پشتوانهام اینجاست
اگرچه سر به هوا شد درخت زیستنم
همیشه ریشهٔ سبز جوانهام اینجاست
اگر کویر، اگر شورهزار، اگر بیآب
بهشت گمشدهٔ رودخانهام اینجاست
تمام شاعریام را به قم بدهکارم
مداد و دفتر شعرم، ترانهام اینجاست
هزار شکر که همسایهایم با خورشید
هزار شکر خدایا! که خانهام اینجاست
#فاطمه_عارف_نژاد
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
#زائرانه
@golchine_sher
سکوت...
گاهی سکوت ،فرصت ابراز درد نیست
پایان با شکوه ، ستیز و نبرد ، نیست
تعبیر ، رفتن و در خود شکستن است
وقتی کسی کنار تو ،جز آه سرد نیست
باید ، تمام شهر بدانند ، بعد از این
هر عابر شکسته دلی ، کوچه گرد نیست
خلوت نشسته با شب و غمهای کوچه ها
مردی که غم به دلش نیست مرد نیست
دیگر نگو ( سکوت ) نشان رضایت است
گشتم ولی نبود ، عزیزم ، نگرد نیست
#علی_موحد
#عضوکانال
@golchine_sher