مثل بغض است که در قلب سحر میشکند
مرغ امید مرا آهِ تو پر میشکند
آنقدَر موج مزن دور سرم، گیج شدم
در دلِ برکه به یک موج،، قمر میشکند
گرچه محکم بنشیند به دلِ کوه ،ولی
سنگ هم در اثر حادثه سر میشکند
گردنِ بت بشکن؛ غم مخور ای ابراهیم
تو خلیلانه بزن، قلب تبر میشکند...
سنگ بر شیشه ی احساس منِ خسته مزن
دلِ افسرده به یک طعنه ی تر میشکند
مهربانی و صفا میوه ی باغِ ادب است
غصه ی دشمنیِ دوست!! کمر میشکند
پرده ی اشک مپوشان به تن پنجره ها
برنگردی تو اگر قامتِ در میشکند
نمک چشمِ تو و قندِ لبت،،، دلبرِمن
وَنْ یکادیست که خود سوءِ نظر میشکند
گفت با باد صبا زلف تو را موی به موی
شانه بر شانه زمان پشت خبر میشکند
#اکــرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دلم به پنجره باز اعتماد نداشت
به اصل آبی پرواز اعتماد نداشت
هزار بار شکست و دوباره عاشق شد
ولی هنوز به اعجاز اعتماد نداشت
تمام عُمر به پایان عشق اندیشید
اگرچه هیچ به آغاز اعتماد نداشت
تمام دار و ندارش ترانه بود و سرود
ولی به طبع غزلساز اعتماد نداشت
تمام عمر درون قفس، نفس می زد
پرنده ای که به پرواز اعتماد نداشت
#ناصر_همتی
@golchine_sher
روزگار لامُروَّت سخت خوارم کرده است
بی تو ای گل! همدم یک مشت خارم کرده است
باز تا شب های غمناک خراسان برده است
مبتلای حاج قربان و دوتارم کرده است
خون به چشمانم نشانده ، تب به جانم ریخته
تشنه تر از باغ های پر انارم کرده است
من دهاتی زاده ی پروانه و گل پونه ام
شهروند شهر بوق و قارقارم کرده است
خواستم از هُرم تابستان تهران پا کشم
سرنوشت این داغ را پایان کارم کرده است
گفته بودی عاقبت یک روز می بینی مرا
این قرار نصفه نیمه بیقرارم کرده است
از صدایت خسته تر بودم ولی خوابم نبرد
لای لایی خواندنت شب زنده دارم کرده است
#آرش_شفاعی
@golchine_sher
جاماندههای_اربعین
رفتند سوی آسمان ، ما در زمینیم
در حسرت مشّایه با غم همنشینیم
دلدار، ما را لایق وصلش ندانست
امسال، از جاماندههای اربعینیم
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمیدانستم
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمیدانستم
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمیدانستم
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحتآمیز نمیدانستم
عشق اگر پنجرهای باز نمی کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی
ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی
به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری
ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی
به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی
ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی
به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی
ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی
به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی
ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی
به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی
ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی
#مریم_نیکوبخت
@golchine_sher
در دلِ خشکیده ام رودِ خروشانی چقدر
نامسلمانم تو امّا کوهِ ایمانی چقدر
می شوی حیرانِ این شوقِ به دام اُفتادنم
از شکارت این منِ زخمی گُریزانی چقدر
چون نسیمی می وزی هر دم مسیحا می شوی
برگ برگِ این تن پژمرده را جانی چقدر
بارها از هم سوالی مشترک پرسیده ایم
گیسویت از من، من از او که«پریشانی چقدر؟»
بر سرم یکریز می باری که لب وا می کنم
من کویرِ از عطش لبریز، بارانی چقدر
فصلِ فصل بودنت گویایِ عشقی بکرِ بکر
شوکتی شعری شکوهی شکلِ ایرانی چقدر
اِی نفس های تو در جانِ جهان جاری ترین
بینِ دنیایِ منِ مجنون فراوانی چقدر
از مُذابِ این منِ آتشفشان یخ ساختی
با منِ گرمایِ تابستان، زمستانی چقدر
قدِّ شعرم قدِّ دنیا نه نمی دانم چقدر
دوستت دارم نمیدانی نمیدانی چقدر..!
#امیرعلی_گازارپور
#عضوکانال
@golchine_sher
جز اینکه به نبود تو عادت نکرده ام
از من چه خواستی که اجابت نکرده ام
حتی به خشم نیز نگاهم نمی کنی
من که خدا نکرده جنایت نکرده ام
حفظم ز چهره ات همه ی جزئیات را
یک بار اگرچه سیر نگاهت نکرده ام
گفتی مباد از تو کلامی بیان کنم
اما ببخش گاه رعایت نکرده ام
بس که به لهجه داشتنم طعنه می زنی
با خود بدون واهمه صحبت نکرده ام
در خواب اگر ببوسمت آیا حلال نیست؟
کاری که بر خلاف شریعت نکرده ام
#مسلم_محبی
@golchine_sher
مناجات
مگر به غیر دل خاک تن وطن دارد؟
مگر حیات زمین غیر حرف لَن دارد؟
مگر کسی که رسیده به محضرت یا رب
به زیر سنگ لحد غیر یک کفن دارد؟
اگر همه تویی و تو همه چرا دنیا
هزار غافل درگیر حب من دارد؟
خوشا به حال کسی که تمام عمرش را
به هر چه از تو رسیدست حُسن ظن دارد
نوشته ام به کفن جوشن کبیری که
هزار مرتبه نام تو را به تن دارد
نوشته از تو نبی در مقام عشق حسین
خدا نگاه محبت به سینه زن دارد
مقام گریه کن خون تو بهشت برین
حسین بوی خدا را حقیقتا دارد
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
قرار بود بیایی، کمی امان بدهی
به شمعدانی ِ گلدان کهنه جان بدهی
به خانه ام، به همین دادگاه برگردی
کمی به متّهم ِ عاشقت زمان بدهی
قرار بود خودت نقش اوّلم باشی
دوباره حس ّ جدیدی به داستان بدهی
من و بهار نشستیم تا شکفتن را
_درست نیمه ی اسفند _یادمان بدهی
چه زود بود که سنگین ترین دقایق را
به روی صندلی ِ مرگ ،امتحان بدهی
هنوز منتظرم آن قطار برگردد
به خنده دست برای دلم تکان بدهی
هنوز نمره ی جغرافیای من صفر است!
خودت بیا که به من راه را نشان بدهی...
#محمدعلی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080