eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
875 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبیه ماهِ شب زیباست خورشید پُر از شعر و گل و گرماست خورشید میانِ جنگل و کوه و در و دشت به شدت عاشق دریاست خورشید! @golchine_sher
شک مثل ملخ زد به علفزار یقینم دیروز چنان بودم و امروز چنینم انداخته ایمانِ مرا از نفس این بار تیری که تو انداخته‌ای بر دل و دینم هرچند که از پیکر یک کهنه‌درختیم تو سبزترین شاخه و من زردترینم افراشته‌ای قد جلوی قامتم اما در جامه‌ای از ترس نشستی به کمینم من مزرعه‌ای داشتم و بذر امیدی در‌حسرت باران تو خشکید زمینم حالا که تو برخاسته‌ای از لب این بام کو پنجره‌ای تا به تماشا بنشینم دیروز شکستم همه‌ی آینه‌ها را امروز همینم که همینم که همینم... @golchine_sher
برابر همه ی لهجه ها، تمام بیان ها به گفته ی همه ی شعرها، تمام رُمان ها میانِ تور و خزه یک پریِ یخ زده بودی تو را از آب گرفتند نیمه شب ملوان ها تمام ساحل، کِل می کشید تا که رسیدی به افتخارِ تو ساز و دهُل زدند جوان ها کنار دریا پنهان شدند و آه کشیدند به انتظارِ شنا کردنِ تو چشم چران ها! بلند تر بپر از دشت ها کبوترِ وحشی در اشتیاقِ شکارِ تواَند تیروکمان ها.... هزار نامه ی غمگین به خانه ی تو رساندند و دستِ آخر عاشق شدند نامه رسان ها تو ماندگار شدی، هیچ کس درست نفهمید که واقعیتِ تلخی ست پشتِ این جَرَیان ها برای داشتنت روی هم تفنگ کشیدند میان خون و لجن دفن شد جنازه ی آنها تو را پَریچه صدا می زدند مردمِ ساحل اگرچه نام تو عشق است در تمامِ زبان ‌ها... @golchine_sher
از یک شعر بلند بانوی من! چقدر دلم میخواست با هم سفر کنیم به سرزمینهایی که گیتار حُکم می راند آنجا که عشق بدون دیوار است و واژه ها بدون دیوار و رویاها بدونِ دیوار! بانوی من ! نگرانِ آینده نباش عشقِ من روزافزون خواهد بود و نیرومندتر از همیشه. تو زنی بی تکراری که پیش ازین نه در تاریخِ شعر بوده نه در تاریخِ گل نه در یادِ سوسن و ریحان. بانوی من ای بانوی نخستِ شعر دستِ راستت را بیاور تا در آن پنهان شوم دست چپت را بیاور تا در آن اقامت کنم جمله ای عاشقانه بگو تا عید آغاز شود! @golchine_sher
💚صلوات💚 بر سیّدِ انبیا محمّد، صلوات بر خُلقِ نکو و شادِ احمد، صلوات گر در سرِ خود هوای جنّت داری بفرست به اهل بیت، بی‌حد، صلوات در جامعه‌ی پر از گناهانِ زیاد خواهی‌ نشوی گمره و مُرتد، صلوات زنگار از آیینه‌ی دل پاک نما تا نور به قلبِ تو بتابد، صلوات خواهی که شوی روز حساب آسوده بر ختم رُسل به فیضِ مُمتد، صلوات خوشبوست، فضای زندگی با عطرش در اوج توکلت به ایزد، صلوات ما منتظر وعده‌ی حقّیم هنوز تا روز ظهور شاهِ سرمد، صلوات @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرفته است جهان را به زیر بال و پرش همانکه شهره شده بذل کیسه های زرش فقط برای محبان نبوده چشمه ی خیر چشیده مرحمتش را عدوی خیره سرش امین و صابر و عابد، فروبرنده ی خشم گره گشایی و باب الحوائجی، هنرش نشسته مِهر کلامش همیشه در دل سنگ به راه آمده «بُشر» از کلام چون گهرش گرفته عطر وجودش تمام محبس را کنیز، عابده شد از سجود تا سحرش تمام کشور ایران حریم حضرت اوست که بار داده در این جا درخت پر ثمرش مرید سفره ی موسی بن جعفریم و زیاد نشسته بر نفس روزگارمان اثرش @golchine_sher
شب را نریز روی تن آسمانیت چادر نزن به مرتع سبز جوانیت نامحرمم؟ قبول، ولی پشت ابرها گم می شود خدای نکرده نشانیت می سوزد از نگاه تو شهر فرشتگان با شعله های شیطنت ناگهانیت هرگز به فکر چشم چرانی نبوده ام البته قبل پیشه آهو چرانیت تو چشمه روان شده از کوهسارها من پاره سنگ غارنشین روانیت سحر هزار ساحره در هر تغزلت شور هزار شاعره در شعر خوانیت فرهاد مرد از مرض قند و همچنان من غافل از عقوبت شیرین زبانیت با من غریبه با همه شهر آشنا سهم من از تو چیست؟ همین بدگمانیت گفتند شهد عاطفه خیرات می کنی پروانه های آمده از میهمانیت ای مهربانتر از همه سفره دارها بگذار من هم از سبد مهربانیت..... @golchine_sher
قصـــه با طعــــم دهان تو شنیـــدن دارد خــواب، در بستـــر چشمان تو دیدن دارد وقتی از شوق به موهای تو افتاده نسیم دست در دست تو هــر کوچــه دویدن دارد تاک، ازبوی تَنَت مست، به خود می پیچد سیب در دامنت احســـــاس رسیدن دارد بیــخ گوش تو دلاویزترین بـــاغ خــــداست طعـــم گیلاس از این فاصله چیــــدن دارد کودکی چشم به در دوخته ام تنگ غروب دل مـن شـــــوقِ در آغــــــــوش پریدن دارد "بوسه" سربسته ترین حرف خدا با لب توست از لب ســـرخ تــــو این قصـــــه شنیدن دارد...!   @golchine_sher
بگــذار بـه آخــــــــــر برســـانـــــــم، سخنم را اصـــــــرار مکــن تـا کـه ببنــــدی، دهنم را من پاک‌تـرین عـاشقِ معشـوقه پرستم گــر پـاره نمــایـد به هــوس ، پیــرهنم را در مصــر اگر خســرو و سلطانِ سـریـرم هــــــــر آینــه مــــن آه کشیـــدم، وطنم را دیـوانـه نیَـــم، تا که به بیگانـه دهـم دل بـا تـربـتِ شیــــــــراز ســـرشتــــم، کفنم را جــــــز در وطنـــــــــم، روحِ مـن آرام نگیرد در مملکتـــــم خــــــــاک نمــــاییـد، تنـم را می‌آیم و با عشـق زنـم بوسه به‌ این در اعـلام کنـد مــــــــرغِ سحـــــــــر، آمــدنـم را دیوانهٔ این کـوچه و این کـوی و دیارم بِنْـویس تـو بر سنگِ مـزارم، سخنم را @golchine_sher