eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
886 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ درخانه بیشتر دم در میشود شلوغ مادر جلوست دور پدر میشود شلوغ این کوچه ها چقدر مگر میشود شلوغ؟ چندین نفر به زور دراین کوچه جا شدند نمرودها مزاحم پروانه ها شدند دریا خروش کرد تلاطم شروع شد دوران جاهلیت مردم شروع شد وقتش رسیده بود تهاجم شروع شد انگار کار آتش و هیزم شروع شد در پشت در زبانه ی آتش که پا گرفت دودش بلند شد همه جارا فرا گرفت دربسته بود درشکنی ایستاده بود در جنگ نور اهرمنی ایستاده بود در بین خانه ممتحنی ایستاده بود نامرد رو بروی زنی ایستاده بود فریاد میکشید ولایت گرفتنی ست بازور هم اگر شده بیعت گرفتنی ست مشغول حرف بود که باپا به در زدو... صدیقه را مقابل مولا به در زدو... فهمید مانده پشت در اما به در زدو... همراه مادری پسرش را به در زد و... گل را گلاب کرد و به دستان خار داد مسمار را به پهلوی زهرا فشار داد فضه اگر نبود به دادش که میرسید؟ چادر به روی پیکر زهرا که میکشید؟ در بین شعله بانوی این خانه را که دید محکم بصورتش زد و به سمت در دوید این پاسخ سفارش عمر رسول بود مولا به فکر حفظ حجاب بتول بود... @golchine_sher
آنقدر با من مهربان بودی که بعد از تو یک لحظه حس کردم که صد سال است تنهایم .. @golchine_sher
کجاست شانه‌ ی امنَت؟ که بعد تو این سر برای من... منِ بیچاره، سر نشد که نشد! @golchine_sher
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست ورق ورق نفَسِ آیه‌های قرآن سوخت حریم امن دعاهای مستجاب شکست چقدر غم‌زده پرسید: «بهتری مادر؟» چقدر قلب حسن بعد این جواب شکست برای این‌که سر غم به چاه بگذارد شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست @golchine_sher
بالا ترین سِمَتِ درِ این خانه نوکری ست ایـن اعتبار حـسرت سلمـان و قنبر است @golchine_sher
علیهاالسلام فرازی از یک ...ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای کز کبریا رسیده درود مکررش.. آوای وحی می‌رسد از صحن خانه‌اش بوی بهشت می‌رسد از خاک معبرش.. پا می‌نهد گرسنه به محراب بندگی آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش این است کوثری که خدا داد بر رسول دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش.. دشمن گرفته بود کمین در خط رسول فکر هزار فتنه نهان بود در سرش.. می‌خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش غافل از آن‌که بعد پدر می‌کند قیام بر دفع کفر، دختر اسلام‌پَروَرَش.. از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش مسجد، شراره از در و دیوار برکشید شد داغ‌دیده دخت نبی، تا سخنورش.. با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت بالله نبود هیچ‌کس این‌گونه باورش نفرین بر آن سکوت که در موج فتنه‌ها طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود، اسلام هر چه آمده امروز بر سرش بالله اگر قیام نمی‌کرد فاطمه نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش دین نبی به همت زهرا دوام یافت نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش.. خورشید عمر او به جوانی غروب کرد پوشیده شد به خاک عذار منورّش در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش.. مردانه راه فاطمه باید گرفت کو، تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش بس راز نانوشته بماند ز غصه‌اش گیرم شوند جمله سماوات دفترش.. @golchine_sher
این که از عشق تو فرمان ببرم شیرین است سالم از معرکه اش جان ببرم شیرین است زندگی بی تو محال است! محال است! محال ! عمـــر را با تو به پایان ببرم شیرین است @golchine_sher
(#س) شعر شب با ناله چون آغاز شد ناگهان آغوش احمد باز شد پر گرفت از خاک عالم شد جدا شعله ها زد آتشش در قلب ما دخت احمد رفت و عالم غم گرفت شور برپا گشت و دل ماتم گرفت ذکر لب ها شد سلامی بهر او او که ضربت زد به پهلویش عدو چون علی بشنید ، هی میزد به سر گفت بعد از تو جهان شد پر شرر چشم ها پرخون شده گردیده تر جام ماتم ، سیل غم ، اشک از بصر ماجرا از در شنو ، سیلیّ ِ کین روی مادر شد کبود آن را ببین سوز دارد ، میرسد بیداد ها هر قدم هی ناله ها ، فریاد ها مادرم ای در دو عالم بهترین محرم اسرار ختم مرسلین دخت احمد رفت و ما دلخون شدیم باز هم با ماتمش محزون شدیم روز و شب بر اهل ایمان شد سیاه پیش چشمانم جهان گشته تباه قصه کم کم رو به پایان میرود لحظه لحظه از غمش جان میرود ای غریب از داغ زهرا ناله کن روزها را گریه شب را ناله کن @golchine_sher
پرسش بیاورید جواب است فاطمه روشن ترین دلیل حجاب است فاطمه در باب زندگی زن و آزاده زیستن ام الکتاب و فصل خطاب است فاطمه @golchine_sher
مپرس از من چرادر پیله ی مهرتو محبوسم که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد @golchine_sher
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریم عقل هی فلسفه می‌بافد و ما می‌خندیم... @golchine_sher
قاصدک های پریشان را که با خود ، باد بُرد با خودم گفتم مرا هم می توان از یاد برد... @golchine_sher