eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
706 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
بخر مرا و ببر تا حرم، امام رضا بدون مشهد تو مضطرم، امام رضا همیشه لطف تو بوده گره‌گشای دلم گره‌گشایی و صاحب کرم، امام رضا بر این عقیده دهم جان که: "مَن یَمُت یَرَنی" به وقت مرگ، بیا بر سرم، امام رضا منم، کسی که به دست شما مسلمان شد بدون مرحمتت، کافرم، امام رضا غلام‌زاده‌ام و مفتخر به این نامم فدای تو پدر و مادرم، امام رضا یگانه شاهِ خراسانی و جلیل‌القدر رئوف و سروری و محترم، امام رضا کبوتر حرمم، جَلدِ مشهدت شده‌ام به سمت صحن شما می‌پرم، امام رضا پناه عالم و آدم شده‌ست درگاهت همیشه دربه‌درِ این درم، امام رضا @golchine_sher
تلخ ایم که صبح اشکباری داریم اندوه غروب و شام تاری داریم تا آمدن حضرت باران، بی خود تقویم خبر داده بهاری داریم @golchine_sher
کسی راز دل صحرا نداند که مَحرم نیست ما را بی بهانه گر از مُلک جهان همدم بخواهی نیابی گویَمَت باشد فسانه ز داغ ارغوان خون در دل افتاد خدایا کو طبیبی در زمانه ز بستان وفا دیگر مجو مِهر فلک سوزاند هر راز شبانه ز دریای پُر آشوب وجودت گهرها جسته ام کو یک نشانه دلا در جستجوی هیچ بودی کجا بختت زَنَد از نو جوانه @golchine_sher
تمام روزهای عمرمان شبیه عصر جمعه ی شماست سوال آخرالزمان بیا! نشان بده جوابمان کجاست؟! چگونه انتظار می کشیم که غیبتت کشیده می شود؟! که از گلوی سنگها مدام ندیدنت شنیده می شود ندیدنت عذاب چشم ماست به سرمه ی نگاه جان بده غبار قرنهای خسته را بیا و ناگهان تکان بده درون خانه های سنگ فرش دلی شبیه سنگ ،ننگ نیست بیا خودت نشانمان بده که راه حق همیشه جنگ نیست؟! بیا که آینه نشان دهد نگاهتان چه شاعرانه است بیا و نامه ی جهان بخوان... که رازها فقط بهانه است نگاه آفتابی ات رسید زِ ابرروشن از حضورتان قرار جمعه های انتظار! قرار بعدمان ظهورتان. @golchine_sher
کوچ کردی از من و از روزگارم بی خبر پر کشیدی سوی ییلاقی از اینجا خوب‌تر بال و پر دارم، ولی پرواز یادم رفته است رفتی و من ماندم و یک انتظار بی ثمر گر چه می‌دانم نمی‌آیی ولی هر روز صبح آب و جارو می‌کنم این خانه را با چشم تر آنقدر خوش‌باورم با اینکه با او دیدمت دستپاچه می‌شوم با هر صدای زنگ در خوب می‌دانم چه می‌خواند درون گوش تو "قد دنیا دوستت دارم"، ولی من بیشتر من زمین، تو آسمانی؛ من کجا و تو کجا من فقط یک ماه دارم، تو هزار و یک قمر رسم قوها، رسم کفتر های هرجایی نبود عشق یعنی زندگی تنها برای یک نفر @golchine_sher
یک بار هم ای عشقِ من از عقل مَیندیش بگذار که دل حل بکند مسأله‌ها را @golchine_sher
از شبنم عشق خاک آدم گِل شد شوری برخاست فتنه‌ای حاصل شد سر نشترِ عشق بر رگ روح زدند یک قطرهٔ خون چکید و نامش دل شد @golchine_sher
ای بی وفا! رسمِ وفا از غم نیاموزی چرا؟! غم ،با همه بیگانگی هر شب به ما سر میزند... @golchine_sher
نبینمت که سراسیمه پشت در باشی خودت مسافر و دلواپس سفر باشی پدر،ستاره ی دنباله دار شد که تو هم به نام آینه ها وارث پدر باشی به کوه می زنی امشب که تا سپیده دمان پر ازشکوه پلنگان در بدر باشی تبر به دست،به باغ شهید آمده اند مباد آن که تو هم دست بر تبر باشی سکوت چیست؛هواداری از تبرداران تبربه دست،مبادا از این نظرباشی برادران تو با خواب گرگ وچاه خوشند خدا کند که ازآن خواب،با خبر باشی سکوت،عین سیاهی است از تبر بنویس که در حمایت گل های سرخ،سر باشی مقدراست به خونخواهی بهارشهید دراقتدا به گل سرخ،خون جگر باشی به فالگیر بگو رو شده است دستت باز مباد کشته ی آن قهوه ی قجر باشی خوشا که سوخته با شروه های دشتستان و چشم دوخته برساحل خزر باشی به وسعت غم پهناورت می اندیشم به صخره،چشم به دریا شبی اگر باشی حدیث حضرت دریاست شور مستندی اگر که مست احادیث معتبر باشی مفصل است تو راغربت و مجال کم است کجا رواست در این شعر مختصر باشى @golchine_sher
تا به شادی پُر کند عطرت مشام کوچه را " کوچه ی صاحب زمان " کردیم نام کوچه را در قدم های تو ای موعود ! زینت داده اند ریسه های اشک شوق ما تمام کوچه را چشم، خاطر خواه تو دل ، محوِ روی ماه تو نرگسستان کرده ای دیوار و بام کوچه را حضرت خورشید! بر جان های سرد ما بتاب مهربان من! جوابی ده سلامِ کوچه را وارهان این شهر را از طعنه ی ناپختگان یوسفا! تعبیر کن رویای خامِ کوچه را ذوالفقاری تیز کن بر ذوالجناحی زین گذار قامتی بر بند ای قائم ! قیام کوچه را کوچه ی ما را نگه دار از گزند ناکسان از تو می خواهند این مردم دوام کوچه را @golchine_sher
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که میتواند که بسر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنائی بنوازد آشنا را» ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا @golchine_sher
قبـل از ايــن هـا بــــراي باريــدن در دل مــن هــــواي خــوبي بود بـغـض هـاي بهــانـه بـــودند و گــريـه هـــم آشنــاي خــوبي بود تــو كــه بـودي ستاره ها هر شب توي چشم تو مي درخشيـدند آسمــانـت مــرا بغــل مـي كـــرد ... و خدا هـم خداي خـوبي بود دست هامان به هم گره مي خورد ، شعـرهايت مرا تكان مي داد و بـــراي حفـاظت از شعــرت سينـه ي من چـه جـاي خــوبي بود عطــر گــل هاي چـــادرت هر روز در نفس هاي كــوچه مي پيچيد روز هايي كه با تـــو سر مي شد خوب من ! روز هاي خــوبي بود ناگـهـــان قلبــم از تپـــش افتـــاد يك فـــرشتـــه گــرفت دستم را دست هــايي مـــرا ربــود از تـو ، مـــرگ ... آدم ربـاي خــوبي بود گيـــج و مبهـــوت رفتنـم بــودي با همـــــان چشــم هاي خرمايي چشم خيس ات سياه پوشم شد ، چه عزايي ، عزاي خـوبي بود ... تــازه آبــاد رشت غـــوغـايي است ، بــاز بـــوي گلاب مــي آيد دختــــري كـه مـدام مـي گــــويد : پســـر بـــا وفـــاي خــوبي بود @golchine_sher
بر ما چه رفته است که دل مرده ایم ما دل را به میهمانی غم برده ایم ما گل ها ی زرد دسته به دسته شکفته اند بر ما چه رفته است که پژمرده ایم ما سبزیم اگرچه مثل سپیدارهای پیر سهم کلاغ های سیه چرده ایم ما شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما باور کنید هیچ دلی را در این جهان نشکسته ایم ما و نیازرده ایم ما گفتی پناه می بر ی از بی کسی به چاه ای بغض ناصبور مگر مرده ایم ما ؟ @golchine_sher
چون " نماز وَتر " که یک رکعتش را میخورم نوکری تکلیف بود و تهمتش را میخورم شاه من عمریست دارد زحمتم را میکشد این منم ، یک عمر ، مزدِ زحمتش را میخورم تا خودِ گورم حسینی هستم از این رو که من از دمِ گهواره دارم تربتش را میخورم من به خودسازی رسیدم ، از لحاظ جسم و روح بعد روضه ، قند و چای هیاتش را میخورم من که سیرم از فراق و تا که دورم از حرم از تمام خوردنی ها ، حسرتش را میخورم @golchine_sher
‏نه از خندیدنم خندان، نه از رنجیدنم غمگین مرا نادیده می‌گیرد.. چه دردی بیشتر از این؟ @golchine_sher
‏هیچ ذوقی به از این نیست که از غایت ِشوق چشم ِمن گریَد و لب‌های تو در خنده شود.. @golchine_sher
صد وعدهٔ امید به دل داده‌ام دروغ چون من مباد هیچ کسی شرمسار خویش @golchine_sher
یک سو بریز زلفی، یک سو بکار چشمی جایی بپاش عطری، هر گوشه دام بگذار @golchine_sher
‏عشق، اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی ... @golchine_sher
حال شبهای مرا همچو منی داندوبس توچه دانی که شب سوختگان چون گذرد @golchine_sher
کوشش نکن ای عشق که در دایره‌یِ عمر تقدیر بر این است که دیوانه بمیرید @golchine_sher
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا @golchine_sher
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه‌ای پیر می‌شود گاهی! @golchine_sher
آنقدر مجذوب طلای پشت ویترینی من را کنار دست های خود نمیبینی فکر طلای زردی و از من نمی پرسی رویت چرا زرد است و از فکر چه غمگینی یک بغض سنگین در گلویم هست اما تو با خنده میگویی عجب سرویس سنگینی می ترسم از آینده این زندگی وقتی چشمت به ویترین است و دائم نقشه می چینی ای همسفر تا زرگری های تمام شهر از توی این بازار تا بازار پایینی یاد از زمانی کن که با این عشق می لرزید در دست من فنجان چای و دست تو سینی بیزارم از این شهر و بازار و خیابان ها ای کاش با من لحظه ای در خانه بنشینی @golchine_sher
بی چتر در این نم نم باران بغلم کن سرد است هوای شب گیلان بغلم کن آغوش تو دلبازتر از باغ بهشت است ای وعده ی موعود به انسان بغلم کن بین من و تو فاصله هرچند زیاد است بی واسطه، در صورت امکان بغلم کن ای بکر ترین واقعه در عالم هستی با جاذبه ی تازه عروسان بغلم کن ای آهوی برگشته به دامان طبیعت با شیوه ی شیران و پلنگان بغلم کن فرزند مسلمان شده ی مانی و مزدک با روح اهورایی ایران بغلم کن پاییزِ پر از خاطره ای وسوسه انگیز مهر تو رسیده است به آبان بغلم کن من کوچه ی بن بست دل از جاده بریده تو، پنجره رو به خیابان بغلم کن هی دور نزن دور خودت، عشق مجاز است بی واهمه در گوشه ی میدان بغلم کن معتاد نگاهت شدم و دست خودم نیست عاشق شده ام از تو چه پنهان، بغلم کن... @golchine_sher