eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
745 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فوّاره‌وار، سر به هوایی و سر به زیر! چون تلخیِ شراب، دل‌آزار و دل‌پذیر ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار من در حصارِ تُنگ و تو در مشتِ من اسیر! مُردابِ زندگی همه را غرق می‌کند ای عشق! همّتی كن و دستِ مرا بگیر! ای مرگ می‌رسی به من امّا چقدر زود! ای عشق می رسم به تو امّا چقدر دیر! شیرینیِ فراق کم از شورِ وصل نیست گر عشق مقصد است، خوشا لذتِ مسیر! چشم‌انتظارِ حادثه‌ای ناگهان مباش! با مرگ زندگی كن و با زندگی بمیر! ‌ @golchine_sher
سخن خوبست زِ اول خاطر کَس را نرنجاند که بعد از گفتگو سودی ندارد لب گزیدنها... @golchine_sher
دنیا نَیَرزد به آنکه پریشان کنی دلی... @golchine_sher
تو از تبارکدامین بهار و بارانی پراز هوای دل انگیزِ عطر ریحانی صبا که زخم تنت را شمرد با خود گفت امیر صف شکن لشکر شهیدانی به رودهای جهان تن سپرده ای زخمی سپرده ای دل هر موج را به حیرانی چه کرده ای که تورا خونبها فقط عشق است به رقص آمده ای با خدای پنهانی تنت به زخم تبر دادی و شرافت نه تو ای غرور پر از اقتدار ایرانی تو رفتیُ وزمان هم گذشت وفهمیدیم علم بدوش کسی نیست جزسلیمانی شهید عشق وجنون "باکری" ، خدای ادب تو از تبارکدامین بهار و بارانی @golchine_sher
در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم آید از تربت من بوی وفاداری دل @golchine_sher
عزيزِ نداشته ام؛ اندكى صبر... نوبتِ ما هم ميشود! ميرسد وقتِ عاشقى كردنمان... به رخ ميكشيم تمامِ دوست داشتنمان را... نوبتِ بازىِ آنهاست فعلاً بيا بنشينيم و تماشايشان كنيم! @golchine_sher
ای عشق ! به من نوبت دیدار بده پیغام  ِبهار ، از چمنزار  بده اسفند گذشت و باز فروردین شد یاری کن و عطر نفس یار بده @golchine_sher
چشمش اگرچه مثل غزلهای ناب بود چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود معجون "جنگ" و "صلح" و "سکوت" و "غرور" و "غم" بانوی نسل سومی انقلاب بود! مغرور بود، کار به امثال من نداشت محجوب بود - گرچه کمی بد حجاب بود!- با چشم می شنید، صدایم سکوت بود با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود کابوس من ندیدن او بود و دیدنش آنقدر خوب بود که انگار خواب بود @golchine_sher
بر شانه گرفتیم از اول علم ات را بر سینه نشاندیم سپس داغ غم‌ات را در روضه و در سینه زنی های محرم خواندیم فقط شعر تر محتشم‌ات را ((ای اهل حرم میر و علمدار)) که گفتیم هی باد نشان داد به عالم علم‌ات را ما فاصله داریم که احساس نکردیم آغوش پر از لطف و لطیف حرم‌ات را هرگز نفروشیم به جنات پر از شور شیرینی این عشق پر از پیچ و خم‌ات را شاعر بِنِشین گریه کن از درد فراق‌اش بگذار زمین دفتر شعر و قلم‌ات را @golchine_sher
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل @golchine_sher
دنیا قشنگ می شد اگر دل قرار داشت آغاز سالِ باور مردم بهار داشت پایان تلخ کامی و غم های بی امان یک جمعه حین نم نم باران قرار داشت عطر شکوفه نیست، از این باغ در کما هرگز نمی شود ثمری، انتظار داشت باید برای دیدن خورشید بی غروب یک شهر دلشکسته سراسر دچار داشت مثل همیشه در تب نوروز مانده ایم ای کاش یک نفر خبری از نگار داشت... @golchine_sher
مصیبت دیده ی دیروز و امروزیم و فردا هم ولی ته می کشد یک روز آفت خوردن ما هم شبیه قلوه سنگی که درون کوچه افتاده گهی تیپا خور خلقیم و گاهی بین دعوا هم برای خود سری بودیم در سرها که آمد عشق به تنهایی گرفتاریم و در بند است تن ها هم میان جمع مشغولیم و سمت قبله ای دیگر نماز عشق می چسبد هر از گاهی فرادا هم به چشم دل خطا رفتیم اما عقل با شک هاش میان واقعیت یا حقیقت کشت مارا هم نه آب از آسیاب افتاد نه شور و شری خوابید گره افتاد و شد بغرنج تر حل معما هم شبیه ات بارها دیدم میان شهر و غم خوردم سر بازی گرفت انگار با ما چرخ دنیا هم مچ ما را گرفتی عقل در خلوت ملالی نیست خیالش رفت و تنها ماندم و دیوار حاشا هم... بلا دیدیم ما از عشق اما بی نفس هایش سرسوزن نمی ارزید این دنیا تماشا هم @golchine_sher
برخیز که بی اجازه آمد خورشید با یک دلِ پرگدازه آمد خورشید شب رفت و دوبـــاره روزِ نو آورده با صبح بخیر تازه آمد خورشید! @golchine_sher
وقتی برای ثانیــه ها غــم فراهم است اردیبهشت نیست که اُردی جهنم است اسب سپید سرکش امروز هم گریخت فردای ما بدون حضور تــو مبهم است سیلی خور شقاوت شب های ممتدیم این گونهٔ کبــــود گواهی مسّــلم است تقویم سال و ماه ورق خورده بی شما آئیـنه ای که زخمی ماه محـــــرّم است مائیـم و جمعـه های بدون حضورتــان یک انتظار تلخ که پیوسته با غم است ”عجّــل علی ظهورک یا صاحب الزمـــان” صبح ظهور توست که پایان ماتم است گفتی دعـــا کنیــد که برگردم از سفــــر شایـد برای فیض اجابت دعــا کم است @golchine_sher
بی تو در کلبه ی گداییِ خویش رنج هایی کشیدم که مپرس! @golchine_sher
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من ... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب آمده استخاره برمی گردی با دامن پر ستاره بر می گردی مانند کبوتران جَلدی بانو هر جا بِروی دوباره برمی گردی @golchine_sher
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی @golchine_sher
مرا به نیم‌ نگه می‌توان تسلّی کرد هزار حیف که این شیوه را نمی‌دانی... @golchine_sher
یک لحظه دلم خواست که پهلویِ تو باشم بی‌محکمه زندانیِ بازویِ تو باشم پیچیده به پایِ دلِ من پیچشِ مویَت تا باز زمین‌خورده‌ی گیسویِ تو باشم کم بودن اسپند در این شهر سبب شد دلواپسِ رویَت شدنِ رویِ تو باشم طعمِ عسلِ عالیِ لب‌هات دلیلی‌ست تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم تو نصف جهانی و همین عاملِ شُکر است من رفتگری در پُلِ خاجویِ تو باشم @golchine_sher
تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده تو بودی آنکه روزی خلایق را جدا کرده نشستی گوشه ای مشغول تسبیح خدابودی و ابراهیم کم کم کعبه را دورت بنا کرده اگر بنّای بیتت شخص ابراهیم شد قطعا هزاران بار اسماعیل هایش را فدا کرده یقین آب بقا دارد بقا از باقیِ جامت اگر خضر نبی میلی بر آن آب بقا کرده نکردی رد گدایان را ولی دیدم به ردالشمس هبوطِ پلکِ تو خورشید راهم جابه جا کرده فلانی با فلانی رفت اما رو سیه آمد خدا تنها تورا شخصیت خیبرگشا کرده نمیدانم بشر هستی نمیدانم خدا هستی که بوده آنکه در معراج احمد را صدا کرده نمیدانم چرا از ذوق میخندم شنیدم که علی با دستهایش شیعیانش را جدا کرده نزائیده ست مادر مثل تو یا حضرت حیدر تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده @golchine_sher
بودنت زیباست مثل تابیدن آفتاب برساقه‌های تُرد بابونه برتن درخت ایستاده‌ بر من ماه درآغوش تو به خواب می‌رود خورشید با چشم‌های تو بیدار می‌شود. @golchine_sher
در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود آرزوهایم همین کاخی که برپا کرده ام زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود خوب می دانم که یک شب در طلسم دست تو دامن پرهیز من تسلیم شیطان می شود آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیست گرچه گاهی پشت یک لبخند پنهان می شود عاقبت یک روز می بینی که در میدان شهر یک نفر با خاطراتش تیر باران می شود @golchine_sher
دنیای من پر از هیجان های دیدنی ست هر لحظه ام ظهور زمان های دیدنی ست آن خاک کهنه ام که به هر ذره ذره ام جانهای دیدنی و جهان های دیدنی ست رودم که در مسیر به دریا رسیدنم هر قطره قطره ام جریان های دیدنی ست در رفت و آمدند مرا زرد و سبزها در من بهار ها و خزان های دیدنی است با من به شهر عشق بیا شهر شاعران شهری که در حصار مکان های دیدنی ست آنجا زبان به شعر گشودند سنگ ها شعری که غرق شرح و بیان های دیدنی ست از پرده راز غنچه و گل ها شنیدنی ست در چنگ باد شور و فغان های دیدنی ست با قامتی کشیده و با سینه ای ستبر در صحن باغ ،سبز جوان های دیدنی ست در جان بی کرانه من، در جهان من هر لحظه را چنین و چنان های دیدنی ست  @golchine_sher