فوّارهوار، سر به هوایی و سر به زیر!
چون تلخیِ شراب، دلآزار و دلپذیر
ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار
من در حصارِ تُنگ و تو در مشتِ من اسیر!
مُردابِ زندگی همه را غرق میکند
ای عشق! همّتی كن و دستِ مرا بگیر!
ای مرگ میرسی به من امّا چقدر زود!
ای عشق می رسم به تو امّا چقدر دیر!
شیرینیِ فراق کم از شورِ وصل نیست
گر عشق مقصد است، خوشا لذتِ مسیر!
چشمانتظارِ حادثهای ناگهان مباش!
با مرگ زندگی كن و با زندگی بمیر!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
سخن خوبست زِ اول خاطر کَس را نرنجاند
که بعد از گفتگو
سودی ندارد لب گزیدنها...
#قصاب_کاشانی
@golchine_sher
تو از تبارکدامین بهار و بارانی
پراز هوای دل انگیزِ عطر ریحانی
صبا که زخم تنت را شمرد با خود گفت
امیر صف شکن لشکر شهیدانی
به رودهای جهان تن سپرده ای زخمی
سپرده ای دل هر موج را به حیرانی
چه کرده ای که تورا خونبها فقط عشق است
به رقص آمده ای با خدای پنهانی
تنت به زخم تبر دادی و شرافت نه
تو ای غرور پر از اقتدار ایرانی
تو رفتیُ وزمان هم گذشت وفهمیدیم
علم بدوش کسی نیست جزسلیمانی
شهید عشق وجنون "باکری" ، خدای ادب
تو از تبارکدامین بهار و بارانی
#سیف_ُالدین_حسین_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم
آید از تربت من بوی وفاداری دل
#هلالی_جغتایی
@golchine_sher
عزيزِ نداشته ام؛
اندكى صبر...
نوبتِ ما هم ميشود!
ميرسد وقتِ عاشقى كردنمان...
به رخ ميكشيم تمامِ دوست داشتنمان را...
نوبتِ بازىِ آنهاست فعلاً
بيا بنشينيم و تماشايشان كنيم!
#علی_قاضی_نظام
@golchine_sher
ای عشق ! به من نوبت دیدار بده
پیغام ِبهار ، از چمنزار بده
اسفند گذشت و باز فروردین شد
یاری کن و عطر نفس یار بده
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
چشمش اگرچه مثل غزلهای ناب بود
چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود
معجون "جنگ" و "صلح" و "سکوت" و "غرور" و "غم"
بانوی نسل سومی انقلاب بود!
مغرور بود، کار به امثال من نداشت
محجوب بود - گرچه کمی بد حجاب بود!-
با چشم می شنید، صدایم سکوت بود
با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود
کابوس من ندیدن او بود و دیدنش
آنقدر خوب بود که انگار خواب بود
#محمدمهدی_سیار
@golchine_sher
بر شانه گرفتیم از اول علم ات را
بر سینه نشاندیم سپس داغ غمات را
در روضه و در سینه زنی های محرم
خواندیم فقط شعر تر محتشمات را
((ای اهل حرم میر و علمدار)) که گفتیم
هی باد نشان داد به عالم علمات را
ما فاصله داریم که احساس نکردیم
آغوش پر از لطف و لطیف حرمات را
هرگز نفروشیم به جنات پر از شور
شیرینی این عشق پر از پیچ و خمات را
شاعر بِنِشین گریه کن از درد فراقاش
بگذار زمین دفتر شعر و قلمات را
#سجاد_روان_مرد
#عضوکانال
@golchine_sher
رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل
تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل
کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند
تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل
چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم
گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل
کمیت زندگیش لنگ میماند هر آن کس که
نمیبندد دخیلش را به دامان ابوفاضل
پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و
سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل
گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون
که میبارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل
امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است
که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل
برای وصف ایثار و وفای او همین بس که
شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل
گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد
گره وا میشود تنها به دندان ابوفاضل
فقط داغ برادر را برادر مرده میداند
که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
#سجاد_روان_مرد
#عضوکانال
@golchine_sher
دنیا قشنگ می شد اگر دل قرار داشت
آغاز سالِ باور مردم بهار داشت
پایان تلخ کامی و غم های بی امان
یک جمعه حین نم نم باران قرار داشت
عطر شکوفه نیست، از این باغ در کما
هرگز نمی شود ثمری، انتظار داشت
باید برای دیدن خورشید بی غروب
یک شهر دلشکسته سراسر دچار داشت
مثل همیشه در تب نوروز مانده ایم
ای کاش یک نفر خبری از نگار داشت...
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
@golchine_sher
مصیبت دیده ی دیروز و امروزیم و فردا هم
ولی ته می کشد یک روز آفت خوردن ما هم
شبیه قلوه سنگی که درون کوچه افتاده
گهی تیپا خور خلقیم و گاهی بین دعوا هم
برای خود سری بودیم در سرها که آمد عشق
به تنهایی گرفتاریم و در بند است تن ها هم
میان جمع مشغولیم و سمت قبله ای دیگر
نماز عشق می چسبد هر از گاهی فرادا هم
به چشم دل خطا رفتیم اما عقل با شک هاش
میان واقعیت یا حقیقت کشت مارا هم
نه آب از آسیاب افتاد نه شور و شری خوابید
گره افتاد و شد بغرنج تر حل معما هم
شبیه ات بارها دیدم میان شهر و غم خوردم
سر بازی گرفت انگار با ما چرخ دنیا هم
مچ ما را گرفتی عقل در خلوت ملالی نیست
خیالش رفت و تنها ماندم و دیوار حاشا هم...
بلا دیدیم ما از عشق اما بی نفس هایش
سرسوزن نمی ارزید این دنیا تماشا هم
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
@golchine_sher
برخیز که بی اجازه آمد خورشید
با یک دلِ پرگدازه آمد خورشید
شب رفت و دوبـــاره روزِ نو آورده
با صبح بخیر تازه آمد خورشید!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
وقتی برای ثانیــه ها غــم فراهم است
اردیبهشت نیست که اُردی جهنم است
اسب سپید سرکش امروز هم گریخت
فردای ما بدون حضور تــو مبهم است
سیلی خور شقاوت شب های ممتدیم
این گونهٔ کبــــود گواهی مسّــلم است
تقویم سال و ماه ورق خورده بی شما
آئیـنه ای که زخمی ماه محـــــرّم است
مائیـم و جمعـه های بدون حضورتــان
یک انتظار تلخ که پیوسته با غم است
”عجّــل علی ظهورک یا صاحب الزمـــان”
صبح ظهور توست که پایان ماتم است
گفتی دعـــا کنیــد که برگردم از سفــــر
شایـد برای فیض اجابت دعــا کم است
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golchine_sher
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی
مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من ...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
خوب آمده استخاره برمی گردی
با دامن پر ستاره بر می گردی
مانند کبوتران جَلدی بانو
هر جا بِروی دوباره برمی گردی
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
مرا به نیم نگه میتوان تسلّی کرد
هزار حیف که این شیوه را نمیدانی...
#میلی_مشهدی
@golchine_sher
یک لحظه دلم خواست که پهلویِ تو باشم
بیمحکمه زندانیِ بازویِ تو باشم
پیچیده به پایِ دلِ من پیچشِ مویَت
تا باز زمینخوردهی گیسویِ تو باشم
کم بودن اسپند در این شهر سبب شد
دلواپسِ رویَت شدنِ رویِ تو باشم
طعمِ عسلِ عالیِ لبهات دلیلیست
تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم
تو نصف جهانی و همین عاملِ شُکر است
من رفتگری در پُلِ خاجویِ تو باشم
#امیر_سهرابی
@golchine_sher
تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده
تو بودی آنکه روزی خلایق را جدا کرده
نشستی گوشه ای مشغول تسبیح خدابودی
و ابراهیم کم کم کعبه را دورت بنا کرده
اگر بنّای بیتت شخص ابراهیم شد قطعا
هزاران بار اسماعیل هایش را فدا کرده
یقین آب بقا دارد بقا از باقیِ جامت
اگر خضر نبی میلی بر آن آب بقا کرده
نکردی رد گدایان را ولی دیدم به ردالشمس
هبوطِ پلکِ تو خورشید راهم جابه جا کرده
فلانی با فلانی رفت اما رو سیه آمد
خدا تنها تورا شخصیت خیبرگشا کرده
نمیدانم بشر هستی نمیدانم خدا هستی
که بوده آنکه در معراج احمد را صدا کرده
نمیدانم چرا از ذوق میخندم شنیدم که
علی با دستهایش شیعیانش را جدا کرده
نزائیده ست مادر مثل تو یا حضرت حیدر
تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده
#سید_علی_حسینی
#یا_علی
@golchine_sher
بودنت زیباست
مثل تابیدن آفتاب
برساقههای تُرد بابونه
برتن درخت ایستاده بر من
ماه درآغوش تو به خواب میرود
خورشید با چشمهای تو بیدار میشود.
#عباس_معروفی
@golchine_sher
در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود
آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود
آرزوهایم همین کاخی که برپا کرده ام
زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود
خوب می دانم که یک شب در طلسم دست تو
دامن پرهیز من تسلیم شیطان می شود
آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیست
گرچه گاهی پشت یک لبخند پنهان می شود
عاقبت یک روز می بینی که در میدان شهر
یک نفر با خاطراتش تیر باران می شود
#محمد_سلمانی
@golchine_sher
دنیای من پر از هیجان های دیدنی ست
هر لحظه ام ظهور زمان های دیدنی ست
آن خاک کهنه ام که به هر ذره ذره ام
جانهای دیدنی و جهان های دیدنی ست
رودم که در مسیر به دریا رسیدنم
هر قطره قطره ام جریان های دیدنی ست
در رفت و آمدند مرا زرد و سبزها
در من بهار ها و خزان های دیدنی است
با من به شهر عشق بیا شهر شاعران
شهری که در حصار مکان های دیدنی ست
آنجا زبان به شعر گشودند سنگ ها
شعری که غرق شرح و بیان های دیدنی ست
از پرده راز غنچه و گل ها شنیدنی ست
در چنگ باد شور و فغان های دیدنی ست
با قامتی کشیده و با سینه ای ستبر
در صحن باغ ،سبز جوان های دیدنی ست
در جان بی کرانه من، در جهان من
هر لحظه را چنین و چنان های دیدنی ست
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#جهان_شاعر
#بهار_بهاریه_نوروز
@golchine_sher