انوار عشق در دل من جا گرفته است
شعر از شکوه نام تو معنا گرفته است
ای از تبار جان رسول ای خود رسول
هر واژه با تو سیرت زیبا گرفته است
آری شباهت تو چنان است که خدا
آیینه ای مقابل دریا گرفته است
دانش به گرد پای تو هرگز نمی رسد
علم زمانه از تو چنین پا گرفته است
هادی، امین و شاکر و باقر تویی که عشق
در قلب بیکران تو ماوا گرفته است
چشم تو شاهد است که در روز واقعه
نوری تمام کرببلا را گرفته است
نوری که عرش روشن از او بوده از ازل
از او بهشت شوق تماشا گرفته است
از او که جد پاک تو بودهست کربلا
در بطن خویش نام معلی گرفته است
بر تو عزیز فاطمه بنتالحسن سلام
عاشق شدهست قلب من اما گرفته است
#مهتا_صانعی
#عضوکانال
#اماممحمدباقرعلیهااسلام
@golchine_sher
چقدر خواب ببینم که مالِ من شده ای
و شاه بیتِ غزل های لالِِ من شده ای
چقدر خواب ببینم که بعدِ آن همه بغض
جواب حسرتِ این چند سال من شده ای
چقدر حافظ یلدانشین ورق بخورد
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای
هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعتِ پرواز ، بال من شده ای
میان بغض و تبسم ، میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمالِ من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای
#مهناز_فرهودی
@golchine_sher
کجاست بالشِ امنی که با تو سر بنهم
که حسرت سر و سامان که گفته اند اینست...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
میان هر رگم از عشق؛جوی می جاری ست
چنین که مست تو هستم چه جای هشیاری ست...
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher
چقدر آه کشیدم برای غربت تو
کبوترانه رسیدم کنار تربت تو
اگرچه گنبد و گلدسته ای نمی بینم
ولی پر است فضا از شمیم رحمت تو
اگرچه عالَم شیعه در این غم جانسوز
عزا گرفته برای تو و مصیبت تو
ولی غم تو کجا و غم حسین کجا
به غیر کرب و بلا نیست رنج و محنت تو
ضرر نکردم اگر کل عمر گریه کنم
برای قصه ی پر غصه ی اسارت تو
تو خود اسیر شدی بعد کربلای حسین
ولی اسیر نگشته پس از تو عترت تو
هزار شکر که مأنوس با احادیثم
نشسته است به جانم نسیم رحمت تو
به پای خویش رسیدن به محضرت سخت است
کشانده است مرا رشته ی محبت تو
تویی که باقرِ علم پیمبران بودی
که غیر وحی الهی نبود صحبتِ تو
چگونه بود که با این جلال و شأن و شکوه
به دست قوم حرامی شکست حرمتِ تو
چقدر ناله زدم روز و شب به پای غمت
چقدر آه کشیدم برای غربت تو
#مهدی_شریفی
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزموده ام دل خود را هزار بار
#قاآنی
@golchine_sher
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگی است اینکه دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گله را
چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
مانند خبر سر خَط هر اخبارم
آواره ی کوی و کوچه و بازارم
بیگانه در این در به دری نقش نداشت
از دست خودی های خودم بیزارم
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
صبح آمد،چشم واکن زندگی لبخند توست
روزها با خنده هایت رونمایی می شوند
#پریسامصلح
@golchine_sher
ای دلآرام ترین غنچهِ گلزار سلام
ای طلوعِ نفسِ صبحِ چمنزار سلام
ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها
مژدهِ پرتوِ خورشیدِ پدیدار سلام
ردپاهای تو ابراز صمیمانهِ عشق
کوچه های غزل از عطرِ تو سرشار سلام
#محمد_جوکار
@golchine_sher
آسمان بودم و می خواست زمین گیر کند
عشق آمد که مرا یک شبه تسخیر کند
من سپردم دل خود را به مه چارده ای
تا خداوند چه خواهد ،و چه تدبیر کند
دارد امید رهایی بشر از لغزش پا
راه برگشت ندارد دل اگر گیر کند
قادسیه ست دو ابروی هلالش یعنی
هر چه خواهد بکند با دم شمشیر کند
داده پیغام مرا می کشد او آخر سر
من همه ترسم ازین است که او دیر کند
#احمدجم
@golchine_sher